معرّفی کتاب تهوع:
- سال انتشار کتاب تهوع:
تهوع (به فرانسه La Nausée) رمانی فلسفی و تا حدی اتوفیکشن نوشته ژان پل سارتر است که در سال 1938 منتشر شد.
این اولین رمانی است که سارتر با آن به شهرتی دست مییابد که رو به رشد است.
خلاصهای از داستان تهوع:
آنتوان روکنتین، مجردی حدودا سی و پنج ساله، به تنهایی در بوویل زندگی میکند، شهری خیالی که یادآور لو هاور است. او در حال کار بر روی کتابی درباره زندگی مارکی دو رولبون، یک اشراف زاده در پایان قرن هجدهم است و پس از رها کردن شغلش در هندوچین ، به دلیل خستگی از سفر و اعتقاداتش ، با درآمد خود زندگی می کند. ماجراجویی بودن این درک یکی از اولین افکار مهم راوی در کتاب را نشان میدهد.
روکنتین دفتر خاطرات خود را نگه می دارد و همین متن رمان است که به صورت اول شخص نوشته شده است. او کم کم متوجه میشود که رابطهاش با اشیاء معمولی تغییر کرده است و به این فکر میکند که چگونه همه چیز برای او ناخوشایند به نظر میرسد و در موارد متعددی دچار حالت تهوع میشود که در طی آن دیگر نمیتواند خود را ببیند یا احساس کند بدون اینکه انزجار عمیقی را تجربه کند. روکنتین احساس بیگانگی عمیقی از همه چیز اطرافش میکند.
بخشهایی از کتاب:
چیزی نمانده بود که به دام آئینه بیفتم. از آئینه پرهیز میکنم، ولی به دام پنجره میافتم. بیکار و عاطل، با دستهای آویزان به پنجره نزدیک میشوم. کارگاه ساختمانی، نرده، ایستگاه قدیمی ایستگاه راهآهن قدیمی، نرده، کارگاه ساختمانی. چنان خمیازهای میکشم که اشک به چشمانم میآید. پیپم را به دست راست میگیرم و پاکت توتونم را به دست چپ. باید این پیپ را کاملاً پر کنم، ولی حوصلهاش را ندارم. بازوانم آویزانند، پیشانیام را به شیشه پنجره تکیه میدهم. این پیرزن لجم را درآورده است. سرسختانه، با آن چشمان گمشدهاش یورتمه میرود. گاه وحشت زده میایستد، گویی خطری پنهان او را لمس کرده است. اکنون، زیر پنجره من است. باد دامنش را به زانوهایش چسبانده است. میایستد، روسریاش را مرتب میکند، دستانش میلرزند. دوباره راه میافتد: اکنون پشتش را میبینم. خر خاکی پیر! به نظرم میخواهد به سمت راست، یعنی به سمت بلوار نوار بپیچد. باید صد متری برود. این طور که او راه میرود، ده دقیقهای طول میکشد، ده دقیقهای که، من با پیشانی چسبیده به شیشه، باید همین طور بمانم و نگاهش کنم. بیست بار میایستد و باز راه میافتد و باز میایستد...
من آینده را میبینم. آینده آنجاست، توی خیابان، آنقدرها رنگ پریدهتر از حال نیست. چه احتیاجی است که تحقق یابد؟ از این تحقق چه چیز بیشتری گیرش میآید؟ پیرزن، لنگان لنگان دور میشود، میایستد. دستی به رشته موهای خاکستریاش که از زیر روسریاش بیرون زدهاند میکشد. گام برمیدارد، او آنجا بود، اکنون اینجاست... دیگر نمیدانم کجا هستم. آیا حرکاتش را میبینم، یا آنها را گمانه زنی میکنم؟ دیگر حال و آینده را از هم باز نمیشناسم. با این حال، همه چیز ادامه مییابد و اندک اندک محقق میشود؛ پیرزن در خیابان خلوت پیش میرود، کفشهای زمخت مردانهاش را جابهجا میکند. زمان این است، زمان لخت و عریان، نرم نرمک به وجود میآید، منتظرمان میگذارد و وقتی میآید بیزارمان میکند. چون معلوم میشود از مدتها پیش، آن جا بوده است. پیرزن به پیچ خیابان نزدیک شده است، دیگر جز کپهای از پارچه سیاه چیزی نیست. خب، قبول دارم، که این چیز جدیدی است، او دیگر آنجایی نیست که اندکی پیش آنجا بود، ولی این چیز جدیدی است. چیزی کهنه و کدر و بیطراوت که هرگز نمیتواند باعث شگفتی من شود. او دارد میرود تا از پیچ خیابان بپیچد، و میپیچد: در مسیر یک ابدیت.
خودم را از پنجره جدا میکنم و تلو تلو خوران در اتاق قدم میزنم؛ در دام آئینه میافتم، به خود نگاه میکنم، حالم از خودم به هم میخورد: باز هم یک ابدیت. سرانجام از تصویر خویش میگریزم و خود را روی تختخواب میاندازم. به سقف نگاه میکنم، میخواهم بخوابم.
تحلیلی بر داستان «تهوع»:
وضعیت شخصیت اصلی رمان مطابق با آنچه توسط مکتب فلسفی پدیدارشناسی ارائه شده است. در واقع با نادیده گرفتن همه پیشفرضها درباره اشیایی که آن را احاطه کردهاند، با بهکارگیری یکی از موتیفهای پدیدارشناسی هوسرل که عبارت است از تأیید اهمیت «بازگشت به خود چیزها» ، است که رمان به تجربهای که در آن یک ایگو زندگی میکند اهمیت اساسی میدهد.
در واقع، در تلاش خود برای تعریف دقیق احساس «تهوع»، روکنتین به تدریج از این واقعیت آگاه می شود که اشیا تنها زمانی معنا پیدا می کنند که توسط یک ذهنیت درک شوند. بنابراین، پدیدهها فقط از طریقی که خود را به یک نگاه نشان میدهند در نظر گرفته میشوند. در واقع، هر گونه تلقی متعالی، هر جست و جوی یک ضرورت متافیزیکی برای روکنتین بیهوده میشود، زیرا در حضور ناب هستی گرفتار می شود، تا آنجا پیش میرود که با محو دال کلمات، معنای کلمات را از دست میدهد.
به این معنا که، انزجار روکنتین ناشی از اضطراب این درک است که چیزی فراتر از پدیده ها وجود ندارد، چیزی بالاتر از انسان وجود ندارد که بتواند وجود چیزها را توجیه کند.
در این رمان فلسفه ای که سارتر از آن دفاع میکند، فلسفه کنش است: از آنجایی که هیچ چیز بر حسب ضرورت وجود ندارد و هیچ جوهری وجود ندارد که بر هستی مقدم باشد، این ما هستیم که مسئولیت معنا بخشیدن به اشیا را داریم. بنابراین مهم این نیست که ما چه کسی هستیم، بلکه مهم این است که چه کاری انجام می دهیم، چه اقداماتی که انجام می دهیم.
من فکر می کنم، پس هستم، رنه دکارت مستقیماً در رمان سارتر برای بیان اضطراب وجودی شخصیت روکنتین مورد بهره برداری قرار گرفته است.
با این حال، تفاوت های خاصی بین اندیشه دکارت و اندیشه سارتر که در تهوع بیان شده است وجود دارد.
افتخارات «تهوع»:
در سال 1950، این رمان در فهرست جایزه بزرگ بهترین رمانهای نیم قرن قرار گرفت.
ترجمههای فارسی از رمان «تهوع»:
با 6 ترجمه به زبان فارسی موجود است:
- تهوع با ترجمه امیر جلال الدین اعلم از نشر نیلوفر.
- تهوع با ترجمه محمدرضا پارسایار از نشر کتاب پارسه.
- تهوع با ترجمه حسین سلیمانی نژاد از نشر کتاب چشمه.
- تهوع با ترجمه کیومرث پارسای از نشر علم.
- غثیان با ترجمه مهدی روشن زاده از نشر فرهنگ جاوید.
- تهوع با ترجمه محمود بهفروزی از نشر جامی(مصدق).
کتابهای صوتی و الکترونیکی از تهوع:
- مشخصات کتابهای صوتی این اثر:
1.نام کتاب کتاب صوتی تهوع
- نویسنده ژان پل سارتر
- مترجم حسین سلیمانی نژاد
- گوینده اشکان عقیلی پور
- ناشر چاپی نشر چشمه
- ناشر صوتی رادیو گوشه
- سال انتشار 1400
- فرمت کتاب MP3
- مدت 11 ساعت و 27 دقیقه
- زبان فارسی
- موضوع کتاب کتاب صوتی داستان و رمان خارجی
2.نام کتاب کتاب صوتی تهوع
- نویسنده ژان پل سارتر
- مترجم محمدرضا پارسایار
- گوینده رضا عمرانی
- ناشر چاپی بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
- ناشر صوتی نشر ماه آوا
- سال انتشار 1400
- فرمت کتاب MP3
- مدت 9 ساعت و 56 دقیقه
- زبان فارسی
- موضوع کتاب کتاب صوتی داستان و رمان خارجی
- مشخصات کتابهای الکترونیکی این اثر:
1.براساس نسخهی چاپی نشر کتاب پارسه.
2.براساس نسخهی چاپی نشر جامی.
3.براساس نسخهی چاپی نشر چشمه.
4.براساس نسخهی چاپی نشر علم.
تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران