معرّفی ژرژ ساند:
- ژرژ ساند یا ژرژ سان:
«اُرُر دوپن بارون دو دوان»، معروف به ژرژ ساند (1876-1804)، ماجراهای زندگی پرحادثه و پرجنب و جوش خود را در بهترین اثرش: «داستان زندگی من» (1855-1854)، بازگفته است، داستان عشقهای این زن با «آلفرد دو موسه» و «شوپن» شهرت جهانی دارد. او مبدع سبکی از رمان است به نام «رمان شبانی» شبیه همان داستانهایی که ما ایرانیها در زمستانهای قدیم که دور کرسی جمع میشدیم برایمان تعریف میکردند از آداب و رسوم و سنتها و آنچه که مدرنیته آن را بلعید.
- مانتیسم، فمینیسم و سوسیالیسم:
زندگی و آثار ژرژ ساند نشانههائی از عصیان دارند. عصیان بر ضد محدودیتهای ازدواج و عصیان بر ضد محدودیتها و مشکلات زنان. (که البته فمینیسم او جنبه تعقلی و جدی ندارد! با این حال او از پیشگامان ادبیات فمینیست بود.) از لابهلای همینگونه عصیانهاست که ژرژ ساند، این زن دنیای ادب تخیلاتش را به پرواز در میآورد و زندگی آزاد را توصیه میکند. بعضی از رمانهای او، و از جمله «ایندیانا» (1832)، و «لیلا» (1833)، در این فضا به سیر میپردازند و بعضی دیگر برای نمونه «همراهان دور فرانسه» (1840) و کنسوئلو (1843-1842) بیشتر به سوسیالیسم روی آوردهاند. بعد از انقلاب 1848، این بانوی نویسنده فعالیتهای سیاسی را کنار میگذارد و در روستای «بری» ساکن میشود و دوباره منبع الهام روستائیاش را پیدا میکند که در داستانهای «شبانی» او انسانگرایی پر از رمز و راز او جذابیت خاص خود را دارد.
- نظر گوستاو فلوبر درباره ژرژ ساند:
«باید ژرژ ساند را عمیقاً شناخت، همچنان که من او را شناختم، و دریافتم که در قلب این «مرد بزرگ» چه چیزهای زنانهای وجود دارد.»