زندگینامة کوتاه آلبر کامو:
- آلبرکامو در یک نگاه:
«آلبر کامو نویسنده، روشنفکر، فیلسوف و روزنامهنگار فرانسوی متولد شده در الجزایر است که در سن 44 سالگی جایزه نوبل ادبی را دریافت کرد و از این جهت دومین برنده جوان جایزه نوبل به حساب میآید و دو سال بعد در سن 46 سالگی، تصادف رانندگی جهان را از وجود کامو محروم کرد. مردی که در میتوانست به دنیای ما بیش از آنچه بخشیده بود، ببخشد.
- آلبرکامو متولد کجاست؟ پدر و مادرش چه کسانی بودند؟
«کامو در روستایی نزدیک شهر قسطنطنیه (استانبول امروزه) در الجزایر تحت تسط و استعمار فرانسه در هفتم نوامبر 1913 به دنیا آمد. پدرش اهل آلزاس فرانسه بود و هنوز آلبر یکساله بود که پدرش به دلیل جراحاتی که در جنگ جهانی اول داشت درگذشت. مادر کامو در اصل اسپانیایی بود و پس از مرگ همسر مجبور به خدمتکاری شد تا دو پسر و مادر و مادربزرگش را سرپرستی کند.
- نقش مادر در روح عصیانگر کامو:
«مادر اسپانیای او انگاری جغرافیای گردنکشی روحیة کاستیلی را به کامو بخشید به کامویی که سالها بعد کتاب «انسان عاصی» را نوشت. کتابی که رابطه او را دوستانی چون سارتر به هم زد. شور و سودا دو ویژگی مردمان اسپانیا در عمق وجود فرانسوی کامو ریشه دواند و او را به آدمی که اسیر پارادایمهای زمانه خود تبدیل شود، نکرد. در نقش این زن، همین بس که بگوییم کامو آخرین اثر خود «آدم اول» که پس از مرگ خود نشر یافت به مادری پیشکش کرد که از همه چیز محروم بود.
- با وجود فقر حاکم بر خانواده کامو، آلبر چگونه توانست به تحصیل کند که 45 سال بعد جایزه نوبل ادبی بگیرد؟
«پس از انقلاب کبیر فرانسه، به کودکانی که به فرهنگ فرانسه تعلق داشتند، فرصت مساوی برای تحصیل داده میشود و همین طور بود که کامو به دبستان و بعد دبیرستان رفت.»
- آلبر کاموی سیزدهساله:
«آثار آندره ژید، مونترلان، مالرو و دیگر نویسندگان جدی فرانسوی را مطالعه میکرد.
- علایق ورزشی آلبر کامو:
«عاشق فوتبال و شنا بود. درباره شنا در یادداشتهایش چنان تعریفی ارائه میکند که شنا را در اندازه مراسم مذهبی ارزش میدهد. بیماری سل او را از فوتبال دور میکند فوتبالی که او از آن چنین یاد میکند: خیلی زود یادگرفتم که توپ هیچگاه از طرفی که فکر میکنید نمیآید و این درس، در زندگیام - به خصوص در پاریس که هیچکس با دیگری رو راست نیست - خیلی به دردم خورد.»
- آلبر کامو و دوران دانشجویی:
«دانشجوی دانشگاه الجزیره (پایتخت امروزی کشور الجزایر) میشود و در رشته فلسفه درس میخواند. در دانشگاه با اندیشههای «ژان گرنیه» آشنا میشود و ذوق تفکر فلسفی خود را سالها بعد به وجود گرنیه ربط میدهد. وقتی بدانیم دو کتاب اول خود را به «ژان گرنیه» تقدیم کرده است میزان اثری که بر وی داشته است را متوجه میشویم.
- اولین وابستگیهای سیاسی آلبر کامو:
«از سال 1933 وقتی بیست سال داشت به نهضت ضد فاشیستی که یکی از بنیانگذاران آن «رومن رولان» نویسنده بود میپیوندد.»
- کامو و ازدواج:
«در بیست و یک سالگی ازدواج میکند اما پس از چند ماه از همسرش جدا میشود. همسر او سیمون معتاد به مورفین بود. کامو با او ازدواج کرد تا به او در مبارزه با اعتیاد کمک کند. او متوجه شد که او در همان زمان با پزشک خود در ارتباط بود.»
- دومین وابستگی سیاسی آلبر کامو:
«در بیست و یک سالگی به عضویت حزب کمونیست درمیآید اما چند سال بعد به دلیل اینکه شوروی و به تبع آن حزب کمونیست الجزایر به استعمار الجزایر توسط فرانسه سرپوش میگذاشتند، از حزب کمونیست بیرون میآید. سالها بعد در این رابطه نوشت: «در کارهای بزرگ پرنسیب لازم است. اما در کارهای کوچک بخشایش کافی است.» و او به همین دلیل از گرویدن در گروهی که به دنبال آرمانهای جهانی بودن دوری جست و به کارهای خلوت خود یعنی نوشتن و نوشتن پرداخت.
- اولین مقام رسمی آلبر کامو:
«در سال 1937 در بیست و چهار سالگی وقتی هنوز دانشجو بود ریاست خانه فرهنگ شهر الجزیره به او سپرده میشود.»
- کامو: دانشجوی فلسفه و فروشنده لوازم یدکی
«همزمان با تحصیل فلسفه در دانشگاه گاهی فروشندگی لوازم یدکی و مشاغل دفتری کوچک را انجام میداد.»
- آلبر کامو از چه زمانی نویسندگی را آغاز و آثارش را منتشر کرد؟
«در سال 1935 شروع به نوشتن مقالاتی کرد که بعد از مدتی تحت عنوان «پشت و رو» آن را انتشار دارد و در همان سال تئاتری تاسیس کرد که اولین نمایشنامة خود به نام «شورش در آستوریاس» را برای اجرا نوشت.»
تنوع فعالیتهای آلبر کامو در دوران دانشجویی در سالهای 1935 و 1936:
هنرپیشه دسته سیار بازیگران تئاتر رادیو الجزایر
همکاری با روزنامه «الجزایر جمهوری»
- کامو و 28 سالگی:
«وقتی به 28 سالگی رسید سه کتاب مهم نوشت که در ذهن معاصران خود و در ذهن ما خوانندگان امروزی او پس از هشتاد سال، بسیار مهم و تأثیرگذار است: 1. نمایشنامه کالیگولا در سن 25 سالگی 2. رمان بیگانه در 27 سالگی 3. متن فلسفی اسطوره سیزیف در 28 سالگی»
- مهمترین آدمهایی که بر اندیشه کامو موثر بودند:
1. فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی 2. موریس بارس روزنامهنگار فرانسوی 3. آندره ژید، نویسنده و رماننویس فرانسوی
- نوشتن ابزاری برای مبارزه با فاشیسمی که سراسر اروپا را در حال فتح کردن بود:
«در سال 1938، کامو برای روزنامه چپگرای Alger républicain کار کرد، زیرا احساسات شدید ضد فاشیستی داشت و ظهور رژیمهای فاشیستی در اروپا او را نگران کرده بود. در آن زمان بود که کامو احساسات شدیدی علیه استعمار حاکم بر الجزایر پیدا کرده بود چرا که از هر طرف شاهد برخورد خشن مقامات فرانسوی با اعراب و دیگر بومیها بود. روزنامه در سال 1940 ممنوع شد و کامو راهی فرانسه شد.»
- ازدواج و ورود به فرانسه:
«در سال 1940 برای دومین بار ازدواج میکند و به پاریس میرود و در روزنامة «عصر پاریس» مشغول کار میشود. همسر دوم او ریاضیدان و اهل موسیقی و پیانیست بود. کامو با ثبت قانونی ازدواج مخالفت میکند چرا که آن را مخالف با جریان طبیعی عشق میداند.»
- روابط عاشقانه با ماریا کاسراس:
«کامو عاشق ماریا کاسراس هنرپیشه اسپانیایی نمایشنامههای خود میشود و روابط عاشقانه این دو پس از مرگ کامو با چاپ نامههای کامو توسط دخترش در سال 2018 آشکار میشود. نامههایی که به در چند مجلد با عنوان «خطاب به عشق» در ایران نیز چاپ شده و در حال تکمیل است.»
- کامو و جنگ جهانی دوم:
«در پاریس بود که جنگ جهانی دوم شروع شد به دلیل مشکل جسمی نتوانست به جبهه جنگ برود و در همان سالها به نهضت مقاومت فرانسه پیوست و سردبیر روزنامه مخفی Combat شد و همان دوره نیز همراه با سارتر و دوبووار گروه نویسندگان، فیلسوفان و منتقدان متعهد فرانسه را تشکیل دادند. هدف مشترک آنان تلاش برای رسیدن به آزادی، عدالت و عظمت انسان در دوران ستمگرانی بود که به جنگ هم آمده و اروپا و به تبع آن جهان را داشتند به نابودی میکشاندند.» در همین روزنامه سلسله مقالات «نه قربانیان، نه جلادان» را به چاپ میرساند.
- «آلبر کامو چه زمانی معروف و جهانی شد؟
«در سال 1944 کامو انگاری در یک چشم بهم زدن موفقیت در تئاتر او را به صورت یکی از نویسندگان سرشناس جهان در میآورد و در ظرف پنج سال خوانندگان بیشماری از سراسر جهان پیدا میکند.»
- به سه دلیل جایزه نوبل ادبی سال 1957 به کامو تعلق گرفت:
ارزش آثار او 2. شخصیت خاص او 3. علاقه آکادمی سوئد به اینکه در دوران جنگ الجزایر و فرانسه، به یک الجزایری فرانسویالاصل که طرفین دعوا را به متارکه جنگ دعوت میکند، جایزه بدهد.
- نگرش فلسفی کامو:
«کامو با وجود اینکه در یادداشتهای خود وابستگی فکری خود را به اگزیستانسیالیسم رد میکند اما به هر حال او را یکی از کسانی که در ترویج این فلسفه نقش داشته است میشناسیم. اما شاخصه مهم دیدگاه او ارائه مبانی فلسفی برای نگرش پوچگرایی که بعد از او گسترش یافت، بود.
- لاستیک اتومبیل و آلبر کامو:
«در سال 1959 لاستیکی که میترکد اتومبیلی با سرعت زیاد را به درخت چناری میکوباند و کامو بر روی یکی از جادههای فرانسه کشته میشود و زندگی کوتاهی برای او رقم میخورد.. آندره موروآ در این باره میگوید: «آنان که خدایان دوستشان دارند، جوان میمیرند. خدایان دیگر چیزی نداشتند که به کامو بدهند. عروسی او با مرگ، در سرعت زیاد و بیدرد و رنج انجام گرفت.» و کامو در 46 سالگی رفت.»
- ویلیام فاکنر در رابطه با مرگ کامو در آگهی ترحیم وی چنین مینویسد:
«هنگامی که در به روی او بسته شد، او قبلاً در این طرف آن نوشته بود: من اینجا بودم. کاری که که هر هنرمندی که از مرگ آگاه است و از آن نفرت دارد امیدوار است بتواند انجام دهد.»
- اثر فقر دوران کودکی بر دیدگاه کامو از زبان خودش:
«فقر مانع این شد که فکر کنم زیر آفتاب و در تاریخ، همه چیز خوب است. آفتاب به من آموخت که تاریخ، همه چیز نیست.»
- پیشگامی آلبر کامو:
«آلبر کامو با نوشتن رمان «طاعون»، در ایجاد تفکر تمثیلی در باب رفتار انسان به هنگام تهدید و جنگ در حوزه ادبیات داستانی پیشگام بود.»
- ادبیات پوچی:
«به طور معمول آلبر کامو و فرانتس کافکا را ذیل عنوان پوچی در کنار هم میآورند چرا که بخشی از ادبیات جهان ما میراثدار این دو نویسنده بوده است.»
- مهمترین جایزهای که آلبر کامو به دست آورد:
جایزه نوبل ادبی در سال 1944
- حرفههای آلبر کامو:
- روزنامهنگار
- نویسنده داستان کوتاه
- نویسنده نمایشنامه
- نویسنده رمان
- فعال سیاسی