معرّفی کتاب خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند:
- سال انتشار کتاب خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند:
خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند (به انگلیسی The Sun Also Rises) دومین رمان از ارنست همینگوی، نویسنده آمریکایی، در سال 1926 است.
سبک داستانی خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند:
این رمان به دلیل سبکی که دارد بهخوبی شناخته شده است، سبکی که به شکلهای مختلف بهعنوان مدرن، هاردبویلد یا understated توصیف میشود. به عنوان یک نویسنده و روزنامه نگار تازه کار در پاریس، همینگوی به ازرا پوند - که به «وزیر غیررسمی فرهنگ» شهرت داشت و برای استعدادهای جدید ادبی به عنوان ماما عمل میکرد - روی آورد تا داستان های کوتاه خود را به عنوان سبک خودش و نه یک چیز کپی شده مشخص کند. همینگوی از او نوشتن به سبک مدرنیستی را آموخت : او از understated استفاده کرد، احساسات گرایی را کنار زد، و تصاویر و صحنه هایی را بدون توضیح معنا ارائه کرد، به ویژه در پایان کتاب، که در آن احتمالات آینده متعددی برای برت و جیک باقی میماند.
محقق آندرس هالنگرن مینویسد که چون همینگوی از پوند یاد گرفت که به صفتها بیاعتماد باشد، سبکی را «مطابق با زیبایی شناسی و بالا بردن حرارت عاطفی اخلاقیات به سمت سطح حقیقت جهانی با بستن دری بر روی احساسات و ذهن ایجاد کرد.»
اسکات فیتزجرالد به همینگوی گفت که "اجازه دهید کنش کتاب خودش را در میان شخصیت هایش نمایش دهد." لیندا واگنر مارتین، محقق همینگوی، مینویسد که با توجه به توصیههای فیتزجرالد، همینگوی رمانی بدون راوی اصلی تولید کرد: «کتاب همینگوی یک قدم جلوتر بود؛ این رمان مدرنیستی بود». هنگامی که فیتزجرالد به همینگوی توصیه کرد که حداقل 2500 کلمه از دنباله آغازین را که 30 صفحه بود کوتاه کند، همینگوی از ناشران خواست تا 30 صفحه ابتدایی را به طور کامل قطع کنند. نتیجه رمانی بدون نقطه شروع متمرکز بود که به مثابه دیدگاهی مدرن تلقی شد و از نظر انتقادی به خوبی مورد استقبال قرار گرفت.
واگنر-مارتین حدس میزند که همینگوی ممکن است میخواسته یک قهرمان ضعیف یا منفی داشته باشد که توسط ادیت وارتون تعریف شده است، اما او هیچ تجربهای در خلق قهرمان یا قهرمان نداشت. در آن زمان داستان او شامل داستان های بسیار کوتاهی بود که در هیچ کدام از آنها قهرمان وجود نداشت. قهرمان در طول نگارش «خورشید همچنان میدمد» تغییر کرد: ابتدا ماتادور قهرمان بود، سپس کوهن قهرمان، سپس برت، و در نهایت همینگوی متوجه شد "شاید اصلاً هیچ قهرمانی وجود نداشته باشد. شاید داستان بدون هیچ قهرمانی بهتر باشد."
بالاسی معتقد است که همینگوی با حذف شخصیتهای دیگر به عنوان قهرمان داستان، جیک را به طور غیرمستقیم وارد نقش قهرمان رمان کرد.
این رمان یک رمان کلیددار (فرانسوی: Roman à clef) است: شخصیتها بر اساس افراد واقعی در حلقه همینگوی ساخته شدهاند، و اکشن بر اساس رویدادهای واقعی است، به ویژه زندگی همینگوی در پاریس در دهه 1920 و سفر به اسپانیا در سال 1925 برای جشنواره پامپلونا و ماهیگیری در پیرنه. مهاجران پاریسی با خوشحالی سعی کردند شخصیتهای خیالی را با هویتهای واقعی مطابقت دهند و این بر فروش کتاب تاثیر داشت.
اگرچه این رمان به سبک روزنامه نگاری نوشته شده است، فردریک سوبودا مینویسد که نکته قابل توجه در مورد این اثر این است که "چقدر سریع از بازگویی ساده وقایع دور میشود."
جکسون بنسون معتقد است که همینگوی از جزئیات زندگینامهای بهعنوان ابزارهای قاببندی برای زندگی به طور کلی استفاده میکند. به عنوان مثال، بنسون میگوید که همینگوی تجربیات خود را با سناریوهای "چه میشد اگر" ترسیم کرد: "چه میشد اگر طوری زخمی میشدم که شبها نمیتوانم بخوابم؟ اگر زخمی میشدم و دیوانه میشدم، چه میشد اگر من را به جبهه بازمیگرداندند؟" همینگوی معتقد بود که نویسنده میتواند یک چیز را توصیف کند در حالی که چیز کاملاً متفاوتی در زیر سطح رخ میدهد - رویکردی که او آن را نظریه کوه یخ یا نظریه حذف نامید.
بالاسی میگوید همینگوی در کتاب «خورشید همچنان میدمد» بهتر از سایر آثارش، با ویرایش مطالب اضافی یا ایجاد شکاف در داستان، نظریه کوه یخ را به کار برد.
همینگوی گفت که آنچه را که به عنوان پایهای برای نوشتنش نیاز دارد، از شیوه نامه The Kansas City Star آموخته است، جایی که او به عنوان خبرنگار کار میکرد.
منتقد جان آلدریج میگوید که سبک مینیمالیسم ناشی از این باور همینگوی است که برای نوشتن معتبر، هر کلمه باید با دقت به دلیل سادگی و اصالتش انتخاب شود و وزن زیادی داشته باشد.
سادگی سبک او فریبنده است. بلوم می نویسد که استفاده مؤثر از Parataxis است که نثر همینگوی را بالا میبرد.
زوئی ترود، محقق همینگوی، می نویسد سبک او شبیه به واقعیت عکاسی «چند کانونی» است، او همچنین از تکنیکهایی مشابه سینما استفاده میکند، مانند برش سریع از یک صحنه به صحنه دیگر، یا اتصال یک صحنه به صحنه دیگر. حذفهای عمدی به خواننده این امکان را میدهد که شکاف را پر کند، گویی به دستورات نویسنده پاسخ می دهد و نثری سه بعدی خلق میکند.
زندگی نامه نویس جیمز ملو مینویسد که صحنههای گاوبازی با وضوح و وضوحی ارائه میشوند که حس یک فیلم خبری را برمیانگیزد.
همینگوی همچنین از تکنیکهای رنگی و هنرهای بصری برای انتقال دامنه احساسی در توصیفات خود از رودخانه استفاده میکند. در خلال مصاحبهای در سال 1949، همینگوی به لیلیان راس گفت که از سزان یاد گرفته است که چگونه «منظره بسازد». او در مقایسه نوشتن با نقاشی به او گفت: "این کاری است که ما سعی میکنیم در نوشتن انجام دهیم، جنگلها، و صخرههایی که باید از آنها بالا برویم."
خلاصهای از داستان خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند:
رمان مهاجران آمریکایی و بریتانیایی را به تصویر میکشد که از پاریس به جشنواره سن فرمین در پامپلونا میروند تا دویدن گاوها و گاوبازیها را تماشا کنند.
در ظاهر، این رمان داستان عاشقانهای است بین جیک بارنز، قهرمان داستان و بانو برت اشلی مطلقه. جیک یک روزنامهنگار آمریکایی مقیم خارج از کشور است که در پاریس زندگی میکند، در حالی که برت یک زن انگلیسی است که دو بار طلاق گرفته است، با موهای چین دار و روابط عاشقانه متعدد، و مظهر آزادی جنسی جدید دهه 1920 است. رابطه برت با دوست دانشگاهی جیک رابرت کوهن باعث می شود که جیک ناراحت شود و دوستی خود را با رابرت قطع کند و...
بخشهایی از کتاب:
من به آدمهای ساده و رک، به خصوص وقتی که داستانهایشان عین هم باشد، اعتمادی ندارم و همواره حتی بدگمان بودم که رابرت کوهن قهرمان میان وزن مشتزنی بوده باشد. شاید اسبی دماغ او را له کرده یا مادرش از چیزی ترسیده بود. ممکن است وقتی تازه پا میگرفته، به جایی خورده. ولی آخر سر کسی را پیدا کردم که از زبان اسپایدر کلی صحت موضوع را تأیید کرد. اسپایدر کلی نه تنها کوهن را فراموش نکرده بود، اغلب جویا بود که چه اتفاقی برایش افتاده است.
رابرت کوهن از طرف پدر متعلق به یکی از خانوادههای ثروتمند در نیویورک بود و از طرف مادر به خانوادهای اصیل و شریف تعلق داشت. در مدرسه نظامی خود را برای ادامه تحصیل در پرینستون آماده کرد و در یک تیم فوتبال بازی کرد و هیچکس نسبت به او تبعیض نژادی قائل نشد. حتی کاری به مذهب او نداشتند. همین بود که هیچ فرقی با دیگران نداشت، تا اینکه به پرینستون رفت. پسری بسیار نازنین و صمیمی و خجالتی بود و همین او را ناخوشایند جلوه میداد. در مشتزنی، این را در وجودش کشت و با وجدانی معذب و دماغ له شده از پرینستون خارج شد و با اولین دختری که در نظرش جذاب آمد، ازدواج کرد. پنج سال از ازدواجش گذشته و سه تا بچه آورده بود که پنجاه هزار دلاری را که از پدرش به ارث مانده بود از دست داد. بیشترین سهم ارث به مادرش رسید و به دلیل مصیبتهایی که از زندگی با یک زن عیانی نصیبش شد، به شرایط ناخوشایندی دچار شد و درست وقتی که تصمیم گرفت زنش را ترک کند، زنش او را ترک کرد و به سراغ یک مینیاتوریست رفت. او ماهها همت کرده بود که زنش را ترک کند، اما نتوانسته بود. چون خیلی ناجوانمردانه بود که او را از خودش براند. این بار، رفتن زنش برای او اتفاق ناگهانی، اما مفیدی بود.
از یکدیگر جدا شدند. رابرت کوهن به زندگی در کنار ساحل روی آورد. در کالیفرنیا با ادیبان نشست و برخاست کرد و چون هنوز مقداری از آن پنجاه هزار باقی مانده بود، در مدت زمان کوتاهی دست به انتشار یک نشریه هنری زد. این نشریه از کارملِ کالیفرنیا گرفته تا پراوینستونِ ماسوچست منتشر میشد. نام او در صفحه اصلی تنها سردبیری محسوب میشد که عضو هیئت مشاوره هم بود، و این موفقیت را مدیون پولش و آگاهی از علاقهاش به کار سردبیری بود. تا فهمید که هزینه مجله خیلی بالا رفته است و او مجبور است دست از انتشار آن بردارد، خیلی متأثر شد.
ولی آن موقع، نگران چیزهای دیگری هم بود. خانمی همکارش بود که در صدد بود تا از طریق مجله به موفقیتهایی دست پیدا کند. زنی بود استوار و کوهن هرگز فرصتی نکرده بود تا از دست او خلاصی یابد، هر چند حتم داشت که او را دوست دارد. این زن تا فهمید که مجله انتشار نمییابد، از کوهن دلسرد شد. تصمیم گرفت تا از فرصت موجود استفاده کند و با اصرار از کوهن خواست تا به اروپا بروند. کوهن در آنجا میتوانست به نوشتن ادامه بدهد.
معرّفی ارنست میلر همینگوی:
ارنست میلر همینگوی 21 ژوئیه 1899 در اوک پارک، ایلینوی، حومهای مرفه در غرب شیکاگو، در خانواده کلارنس ادموندز همینگوی، پزشک و گریس هال همینگوی، یک موسیقیدان به دنیا آمد. ارنست پنج برادر و خواهر داشت. ارنست و خواهرش مارسلین یک سال تفاوت سنی داشتند و به شدت شبیه هم بودند اما...
معرّفی ارنست میلر همینگوی و مشاهدهی تمام کتابها
تحلیلی بر داستان «خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند»:
رمان یک رمان مدرنیستی اولیه و ماندگاربود که پس از انتشار با نقدهای متفاوتی روبرو شد.
همینگوی تصورش را ارائه میکند که «نسل گمشده» - که در جنگ جهانی اول منحط، منحل شده و آسیبهای جبرانناپذیری تلقی میشد - در واقع انعطافپذیر و قوی بود. همینگوی مضامین عشق و مرگ، قدرت احیای طبیعت و مفهوم مردانگی را بررسی میکند. سبک نوشتاری یدکی او، همراه با استفاده محدود او از توصیف برای انتقال شخصیتها و کنش، «نظریه کوه یخ» او را در نوشتن نشان میدهد.
درونمایهی رمان خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند:
1.پاریس و نسل گمشده
اولین کتاب " خورشید همچنان میدمد " در اواسط دهه 1920 در پاریس اتفاق میافتد. آمریکایی ها در دهه 20 خروشان با نرخ ارز مطلوب به پاریس کشانده شدند و حدود 200000 مهاجر انگلیسی زبان در آنجا زندگی میکردند. پاریس تریبون در سال 1925 گزارش داد که پاریس دارای یک بیمارستان آمریکایی، یک کتابخانه آمریکایی و یک اتاق بازرگانی آمریکایی است. بسیاری از نویسندگان آمریکایی از ایالات متحده دلسرد شده بودند، جایی که آزادی هنری کمتری نسبت به اروپا پیدا کرده بودند. (به عنوان مثال، همینگوی در دوره ای در پاریس بود که اولیس، نوشته دوستش جیمز جویس، در نیویورک ممنوع شد و سوزانده شد.)
مضامین "خورشید نیز طلوع میکند" در دو کتیبه آن آمده است. اولین مورد کنایهای از " نسل گمشده " است، اصطلاحی که توسط گرترود استاین برای اشاره به نسل پس از جنگ ابداع شد. خط دیگر نقل قول طولانی از جامعه است: "یک نسل میگذرد و نسلی دیگر میآید، اما زمین تا ابد باقی میماند. خورشید نیز طلوع میکند و خورشید غروب میکند و به سوی او میشتابد. جایی که او برخاست.» همینگوی به ویراستار خود ماکس پرکینز گفت که این کتاب در مورد نسلی از دست رفته نیست، بلکه «زمین برای همیشه میماند».
واگنر مارتین، محقق همینگوی، مینویسد که همینگوی میخواست این کتاب درباره اخلاق باشد، که با تغییر عنوان کاری از Fiesta به The Sun also Rises بر آن تاکید کرد. واگنر-مارتین استدلال میکند که کتاب را میتوان یا بهعنوان رمانی درباره مهاجران بیحوصله خواند یا بهعنوان یک داستان اخلاقی درباره قهرمانی که به دنبال صداقت در دنیایی غیراخلاقی است.
شخصیتها گروهی را تشکیل میدهند که هنجارهای مشابهی دارند و هر کدام به شدت تحت تأثیر جنگ قرار گرفتهاند. همینگوی اضطراب عصر را به تصویر میکشد و از داستان عشق برت و جیک فراتر میرود، اگرچه آنها نماینده این دوره هستند: برت برای اطمینان و عشق گرسنه میشود و جیک از نظر جنسی معلول میشود. زخم او نمادی از ناتوانی عصر، سرخوردگی و ناامیدی است که یک نسل کامل احساس میکند.
همینگوی کار سخت را تحسین میکرد. او ماتادورها و روسپیهایی را که برای امرار معاش کار میکنند، به شیوهای مثبت به تصویر میکشد، اما برت، که خود را روسپی میکند، نمادی از «جمعیت پوسیده» است که با پول موروثی زندگی میکنند. جیک، روزنامهنگار شاغل است که بارها و بارها صورتحسابها را پرداخت میکند، در حالی که کسانی که میتوانند پرداخت نمیکنند. همینگوی، از طریق اقدامات جیک، نارضایتی خود را از افرادی که پول پرداخت نکرده اند نشان می دهد. جیک به مرکز اخلاقی داستان تبدیل می شود. او هرگز خود را جزئی از جمعیت خارج نشین نمی داند، زیرا او مردی کارگر است. از نظر جیک، یک مرد کارگر واقعی و معتبر است، و کسانی که برای امرار معاش کار نمی کنند، زندگی خود را صرف ژست گرفتن میکنند.
2.زن و عشق
برت اشلی که دو بار طلاق گرفته بود نماینده زن آزاد شده جدید بود (در دهه 1920، طلاق در پاریس رایج بود و به راحتی انجام می شد). جیمز ناگل مینویسد که همینگوی در برت، یکی از جذابترین زنان را در ادبیات قرن بیستم آمریکا خلق کرد. او که از نظر جنسی فاسد است، ساکن زندگی شبانه و کافه های پاریس است. در پامپلونا او جرقه هرج و مرج می زند: در حضور او، مردان بیش از حد مینوشند و دعوا می کنند. او همچنین گاوباز جوان رومرو را اغوا می کند منتقدان او را پیچیده، گریزان، و معمایی توصیف میکنند. دونالد دایکر مینویسد که همینگوی "با او با تعادل ظریفی از همدردی و ضدیت رفتار میکند." او آسیبپذیر، بخشنده، مستقل است – ویژگیهایی که همینگوی در کنار زنان دیگر کتاب، زنانی که یا فاحشهاند یا فحاش، قرار میدهد.
ناگل این رمان را یک تراژدی میداند. جیک و برت رابطهای با هم دارند که ویرانگر میشود، زیرا عشق آنها به پایان نمیرسد. درگیری بر سر برت دوستی جیک با رابرت کوهن را از بین میبرد و رفتار او در پامپلونا بر شهرت جیک که به سختی به دست آمده در بین اسپانیایی ها تأثیر میگذارد. میرز برت را به عنوان زنی میبیند که میخواهد رابطه جنسی بدون عشق داشته باشد، در حالی که جیک فقط میتواند عشق خود را بدون رابطه جنسی تقدیم کند. اگرچه برت با مردان زیادی میخوابد، جیک است که او را دوست دارد. دانا فور مینویسد که برت با وجود ناتوانیاش، در یک "رابطه اروتیک غیر سنتی" حاضر است با جیک باشد. منتقدان دیگری مانند لزلی فیدلرو نینا بایم او را به عنوان یک عوضی عالی میبینند. فیدلر برت را یکی از «نمونههای برجسته «زنان عوضی» همینگوی میداند.
3.گاوبازی ، جشن مذهبی، و طبیعت
در «خورشید همچنان میدمد»، همینگوی پاریس را با پامپلونا، و دیوانگی جشن را با آرامش حومههای اسپانیا مقایسه میکند. اسپانیا کشور اروپایی مورد علاقه همینگوی بود. او آن را مکانی سالم و تنها کشوری میدانست که «تکه تکه نشده است». او عمیقاً تحت تأثیر تماشای گاوبازی، نوشت،
این مراسم آنطور که همیشه به ما می گفتند وحشیانه نیست. این یک تراژدی بزرگ است - و زیباترین چیزی که تا به حال دیدهام و بیش از هر چیز دیگری مهارت و جرات میخواهد. درست مثل این است که در جنگ یک صندلی کنار رینگ داشته باشید.
او آنچه را که در فرهنگ گاوبازی خلوص میدانست - به نام afición - نشان داد و آن را به عنوان یک شیوه زندگی معتبر، در تقابل با بیاصالتی بوهمیهای پاریسی معرفی کرد.
آلن جوزف، محقق همینگوی، فکر میکند که رمان بر محور گاوبازی و نحوه واکنش هر شخصیت به آن است. گاوبازی بهعنوان درام ایدهآلی ارائه میشود که در آن ماتادور با مرگ روبرو میشود، و لحظهای از اگزیستانسیالیسم ایجاد میکند که وقتی با کشتن گاو بر مرگ پیروز میشود، شکسته میشود.
همینگوی ماتادورها را به عنوان شخصیتهای قهرمانی معرفی میکند که در میدان گاوبازی میرقصند. او میدان گاوبازی را جنگی با قوانین دقیق میدانست، برخلاف بینظمی جنگ واقعی که او و در نتیجه جیک تجربه کردند. جوزف میگوید زمانی که همینگوی نام رومرو را از گوریتا تغییر داد و او را با ویژگیهای پدرو رومرو تاریخی، گاوباز قرن 18 که هزاران گاو نر را به سخت ترین روش کشت، آغشته کرد، صحنهای را که رومرو در آن یک گاو نر میکشد را نیز برای ادای احترام به همنام تاریخی، به صحنهای تغییر داد که در آن گاو نر را میکشد.
4.مردانگی و جنسیت
منتقدان جیک را نماینده مبهم مردانگی همینگوی میدانند. به عنوان مثال، در صحنه بار در پاریس، جیک از دست برخی از مردان همجنسگرا عصبانی است. ایرا الیوت منتقد پیشنهاد میکند که همینگوی همجنس گرایی را یک شیوه زندگی غیر معتبر میدانست و جیک را با مردان همجنسگرا همسو میکند زیرا جیک نیز مانند آنها با زنان رابطه جنسی ندارد. عصبانیت جیک نشان دهنده نفرت او از عدم اصالت و عدم مردانگی او است.
5.یهودستیزی
همینگوی را یهودی ستیز نامیدهاند، به ویژه به دلیل شخصیت پردازی رابرت کوهن در کتاب. شخصیتهای دیگر اغلب از کوهن به عنوان یک یهودی یاد میکنند. بری گراس، با مقایسه شخصیتهای یهودی در ادبیات آن دوره، اظهار داشت: «همینگوی هرگز اجازه نمیدهد خواننده فراموش کند که کوهن یک یهودی است، نه یک شخصیت غیرجذاب که اتفاقاً یهودی است، بلکه شخصیتی غیرجذاب است زیرا او یک یهودی است، یهودی."
آنچه دیگران در مورد کتاب خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند میگویند:
جفری مایرز، زندگینامهنویس همینگوی، مینویسد که اکنون «بهعنوان بزرگترین اثر همینگوی شناخته میشود»، و محقق همینگوی، لیندا واگنر-مارتین، آن را مهمترین رمان او مینامد.
اولین رمان همینگوی مسلماً بهترین و مهمترین رمان او بود و به عنوان یک رمان مدرنیسم نمادین شناخته شد، اگرچه رینولدز تأکید میکند که همینگوی از نظر فلسفی مدرنیست نبود.
ادموند ویلسون نوشت: "نثر همینگوی در درجه اول قرار داشت." نظرات ویلسون برای جلب توجه نویسنده جوان کافی بود.
بررسی نیویورک تایمز از خورشید همچنان میدمد، 31 اکتبر 1926: هیچ تحلیلی نمی تواند کیفیت خورشید همچنان میدمد را نشان دهد. این یک داستان واقعاً گیرا است که با نثری ناب، سخت و روایی ورزشی روایت میشود که ادبیات انگلیسی را بیشتر شرمنده میکند. آقای همینگوی میداند که چگونه نه تنها کلمات را مشخص کند، بلکه چگونه مجموعهای از کلمات را ترتیب دهد که بسیار بیشتر از آنچه در بخشهای جداگانه یافت میشود، شاهد این امر باشند. اثر باشکوهی است .
کنراد آیکن در نیویورک هرالد تریبون نوشت: "اگر دیالوگ بهتری (در مقایسه با این کتاب) برای نوشتن امروز وجود داشته باشد، نمی دانم کجا آن را پیدا کنم".
بروس بارتون در آتلانتیک نوشت که همینگوی "به گونه ای مینویسد که گویی هرگز نوشته های کسی را نخوانده است، گویی هنر نویسندگی را خودش ساخته است" و اینکه شخصیتها "به طرز شگفت انگیزی واقعی و زنده هستند."
بسیاری از منتقدان، از جمله HL Mencken، سبک همینگوی، استفاده از کم گویی و نوشتن فشرده را ستودند.
منتقد The Dial، فکر میکرد شخصیتها کم عمق و پوچ هستند.
The Nation و Atheneum شخصیتها را خسته کننده و رمان را بی اهمیت میدانستند.
منتقد The Cincinnati Enquirer درباره این کتاب نوشت که "از هیچ جا شروع نمیشود و به هیچ ختم نمیشود."
خانواده همینگوی از آن متنفر بودند. مادرش، گریس همینگوی، از اینکه نمیتوانست با انتقادات در کلاس مطالعه کتاب محلیاش روبرو شود ناراحت بود در نامهای ناخرسندی خود را به او ابراز کرد:
به نظر میرسد منتقدان از سبک و توانایی شما در ترسیم تصاویر کلمه مملو از تمجید هستند، اما افراد شایسته همیشه افسوس میخورند که شما باید از چنین موهبتهای بزرگی در تداوم زندگی و عادات قشر بسیار پست بشریت استفاده کنید. افتخار مشکوک تولید یکی از کثیف ترین کتابهای سال .... قضیه چیه؟ آیا دیگر به شرافت و ظرافت در زندگی علاقه ندارید؟ .... مطمئناً شما غیر از «لعنت» و «عوق» در دایره لغاتتان لغات دیگری دارید—هر صفحه مرا با یک نفرت بیمار پر میکند.
با این حال، کتاب فروش خوبی داشت و زنان جوان شروع به تقلید از برت کردند در حالی که دانشجویان پسر در دانشگاه های لیگ آیوی می خواستند به «قهرمانان همینگوی» تبدیل شوند. Scribner's تبلیغات را تشویق کرد و به همینگوی اجازه داد تا "به یک پدیده کوچک آمریکایی تبدیل شود".
رینولدز معتقد است که «خورشید همچنان میدمد» فقط در سال 1925 میتوانست نوشته شود: این کتاب دوره بین جنگ جهانی اول و رکود بزرگ را کاملاً نشان میدهد و گروهی از شخصیتها را جاودانه میکند. در سالهای پس از انتشار، این رمان به دلیل یهودیستیزی مورد انتقاد قرار گرفته است، همانطور که در شخصیت رابرت کوهن بیان شده است. رینولدز توضیح می دهد که اگرچه ناشران از همینگوی در مورد توصیف او از گاو نر شکایت کردند، اما به او اجازه استفاده از القاب یهودی را دادند، که نشان دهنده میزان پذیرش یهودی ستیزی در ایالات متحده پس از جنگ جهانی اول بود. کوهن نماینده تشکیلات یهودی بود و خوانندگان معاصر می توانستند این را از توصیف او بفهمند. همینگوی آشکارا کوهن را نه تنها به عنوان یک شخصیت، بلکه به عنوان شخصیتی که یهودی است نامطلوب ارائه میکند.
خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند و سینما:
سال 1956 این رمان با فیلمی به همین نام اقتباس شد. پیتر ویرتل فیلمنامه را نوشته است. تایرون پاور در نقش جیک نقش اصلی را در مقابل آوا گاردنر در نقش برت و ارول فلین در نقش مایک بازی کرد.
ترجمههای فارسی از رمان «خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند»:
با 5 ترجمه به زبان فارسی موجود است:
- «خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند» با ترجمة محمد حیاتی از نشر نیلوفر
- «خورشید همچنان میدمد» با ترجمة احمد کسایی پور از نشر هرمس
- «زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست» با ترجمة اسدالله امرایی از نشر افق
- «خورشید همچنان میدمد» با ترجمة احسان لامع از نشر نگاه
- «فیستا» با ترجمة علیرضا دوراندیش از نشر نون
کتابهای صوتی و الکترونیکی از خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند:
- مشخصات کتابهای الکترونیکی این اثر:
1.براساس نسخهی چاپی نشر نگاه.
تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران