loader-img
loader-img-2

خاموش خانه نوشته ساناز زمانی انتشارات نیماژ

5 / -
like like
like like
زمستان سال 1375 مهندس جوانی در بازگشت از یک ماموریت کاری در آلمان، سوغات غریبی با خود به همراه می آورد. یک دستگاه شنود که او را به سارق صداهای دیگران مبدل می کند. داستان این رمان در مسیر رازآلودی رخ می دهد که این مرد جوان در لایه ی پنهانی از زندگی خود و آدم های اطرافش می پیماید. خواننده در پایان با این سؤال مواجه می شود که آیا دانستن بیش از آن چه قرار است بدانی قدرت است یا محنت؟
می خواستم رازهای دیگران را در خلوتشان و هرجایی که قرار نبوده من آنجا باشم، بدزدم. ولی نمی دانستم می خواهم از چه کسی دزدی کنم و با این کالاهای ناملموس چه بکنم. پاکت کوچکی را که محتوی ترانزیستور بود همراه با یک لیوان چایی داغ برداشتم. لیوان را جلویم گذاشتم و خیره شدم به بخار محوی که از دهانه اش بلند می شد. آن لحظات خیرگی ام مثل انتهای اول آهنگ ملایمی بود که به عنوان پیش درآمدی بر آهنگی حماسی با سازهای کوبه ای و بادی می نوازند. مثل حرکت شن ریزه های ناچیزی از زیر کفش یک کوهنورد پرمدعاکه به سقوطش در دامنه ی یک تپه ی شنی منتهی می شود. ناگهان احساس کردم حتی نمی توانم تا سرد شدن چایی روبه رویم صبر کنم. اولین سناریویی را که برای امتحان کردن خودکار به ذهنم رسید اجرا کردم.»

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "خاموش خانه" می نویسد