loader-img
loader-img-2

خانمچه و مهتابی نمایش نامه نوشته اکبر رادی انتشارات قطره

5 / -
like like
like like
تو به حرف های من اعتنایی نکردی عزیزم. من می خواستم تو رو از کشیدن تابلوی آخر زندگی منصرف کنم و تو داشتی طناب تو گره می زدی، که رفتی روی صندلی. بعد سر تو، محاذی حلقه گرفتی و یک لحظه چشمهاتو بستی دعا که نمی خوندی، غم کسی رم نداشتی. استغفار ؟ نه! فقط پاشنه پاتو گذاشتی روی لبه صندلی و آهسته فشار دادی، اونقدر فشار دادی که صندلی برگشت و دمر شد. آه... چه میزانسن بدیع، چه منظره هولناکیاتو توی هوا دستویا می زدی و من در فاصله دو متری مقابلت ایستاده بودم و
نگاهت می کردم

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "خانمچه و مهتابی نمایش نامه" می نویسد