loader-img
loader-img-2

تب خواب نوشته فاضله فراهانی انتشارات نیماژ

5 / -
like like
like like
کیسه را زمین می گذارم و گره اش را باز می کنم. باجهی شلوار ولنگهی جوراب و آستین پیراهن ازش می زنند بیرون در هم چیده و چروک خوردداندا حتمی جمع کردن یک اندکی لباس با چسوهای داغدید و دست های اعمال شده بهتر از این قشی سودا لابد همین که از مسیر خاک پر گسته اند رفته اند سراغ کشو و کمدهایش، لباس هایش را کشیدهاند بیرون، به عکسش توی قاب سیاه نگاه کردهاند، یک دل سیر توی هر کدام زار زده اند و بعد همه را حیاند ماند توی کیسه شاید هم د لسان نیامده و بعد هفتم جمع و جور کرده اند. ' ناهید خانم کف کی مرده؟ گفت، کاس می پرسیدم لباس های تیر دروشن مردانه ولو می شوند. روی گل های نخ نماندهی قالی. حتی چقدر لباس داشته که یک کیسه اش را دادداند اینجا عزیر که مرد خوب یادم هس مامان با جسم های لق کرده رفت سراغ بقحه اش، گفت
صدقهی سرده ایدتا نباید بماند خانه. بدهیم چهار نفر بیوشند دعایش کنند.» بعد بقچه را باز کرد و لباس ها را ریخت بیرون آنقدر سوراخ کوک زده و لک کهنه و سه جاف پاره دید که همه را کرد قاب دستمال و کبد به در و پنجره

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "تب خواب" می نویسد