loader-img
loader-img-2

آی بی کلاه آی با کلاه نوشته غلامحسین ساعدی انتشارات نگاه

5 / -
like like
like like
در پرده ی اول، یعنی ای بی کلاه و یا ولوله ای که در جان اهالی می افتد، همه مشکوک می شوند به حضور یک هیولا در ساختمان متروکه ای در محله کاراکتر سرد روی بالکن که سکان امور را در دست دارد، با جلب اعتماد اهالی به آنها می قبولاند که در ساختمان یک هیولا کمین کرده و عترفند است تا اهالی را نابود کند اهالی با دل سپردن به این مرد ترس را در خانشان جای می دهند اما در انتهای پرده ی اول مشخت می شود که آن به ظاهر هیولا، سایه پیرزنی بوده که بروسکی را بر دوش می کشیده است. در پرده ی دوم که با اختلاف زمانی از وقایع پرده ی اول اتفاق می افتد، بار دیگر همان هیاهو در مرحله انفاق می افتند، اما این بار اهالی دیگر نمی توانند به ادعای بی اسان چوپان دروغگو اعتماد کنند. اسرارهای مود روی بالکن و پیرمرد هم برای اثبات ادعایشان مثمر ثمر واقع نمی شود اما در انتهای پرده ی آی با کلاه به راستی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "آی بی کلاه آی با کلاه" می نویسد