معرّفی کتاب جنس ضعیف:
- سال انتشار کتاب جنس ضعیف:
جنس ضعیف (به ایتالیایی Il sesso inutile - Viaggio intorno alla donna) کتابی غیرداستانی نوشته اوریانا فالاچی است. این کتاب که در سال 1961 منتشر شد.
توضیحی در مورد عنوان کتاب جنس ضعیف:
عنوان کتاب (در معنای اصلی جنس بیفایده است که به جنس ضعیف در فارسی ترجمه شده است) از صحبتهای دوست جوان نویسنده گرفته شده و در مقدمه کتاب توضیح داده شده است.
خلاصهای از داستان جنس ضعیف:
این کتاب تحقیقی است که وضعیت زنان در جهان، عمدتاً در شرق را منعکس میکند. اوریانا فالاچی با همراهی DuilioPallottelli عکاس، به سفری به شرق میرود تا در مورد زنها بنویسند.
سفر اوریانا فالاچی از خاورمیانه و خاور شروع میشود تا از ایالات متحده آمریکا رد شود و به ایتالیا بازگردد ،از پاکستان شروع می شود و از هند، اندونزی، هنگ کنگ، ژاپن، هاوایی رد میشود و تا آمریکا ادامه می یابد .او در کتابش عادات و آداب و رسوم جوامع و فرهنگ های شرقی را بسیار متفاوت از فرهنگ غربی توصیف می کند.او در مورد باورها و سنتهای غلط شرق در رفتار با زنان مینویسد.
برای اوریانا فالاچی این اولین مطالعه در مورد باورها و سنتهای غلط زنان در شرق نیست. او در 23 سپتامبر 1956 ، در آغاز فعالیت روزنامه نگاری خود، مقاله ای را در L'Europeo منتشر کرد که در آن به پرونده ثریا می پردازد که شاه ایران او را به دلیل ناتوانی در دادن وارثی به سلطنت طلاق داد.
بخشهایی از کتاب:
تابستان بود، مدیرروزنامه بمن پیشنهاد کرد راهـی یک سفردور دنیا شوم وبخصوص بمطالعه در دنیای شرق بپردازم. توضیح داد باید منتظر زمستان بمانم تافصل بارانها و سیلابهای شرق پایان یابد. جواب دادم: «قبول میکنم. در شرق چه کاری باید انجام دهم؟» اضافه کرد که باید گزارشی درباره زنان شرق تهیه نمایم.
من تا آنجا که برایم امکان پذیر باشد، سعی دارم درباره زنان و مسائلی که بآنان مربوط میشود، چیزی ننویسم. نمیدانم چرا در این مورد دچار ناراحتی میشوم وموضوع به نظرم مسخره میرسد. نمی فهمم مگر زنها نژاد بخصوصی هستند که موضوع جدا گانه و خاصی را، بخصوص در مطبوعات، تشکیل دهند. مانند موضوعی مثل ورزش، سیاست یا پیش بینی هوای کشور! خداوند زن و مرد را آفرید که در کنار یکدیگر زندگی کنند و از آنجا که چنین امری، برخلاف عقیده عده ای از منحرفین، بسیار لذتبخش نیز هست دلیلی نمی بینم که با زنها همچون موجوداتی رفتار کنیم که دریک کره دیگر زندگی کرده و خود تولید مثل می کنند. آنچه مورد توجه مردهاست مورد توجه زنها نیزهست. مردانی را می شناسم (البته بسیار طبیعی هم هستند که به خواندن مجله زنانه «هارپرزبازار» علاقه مندند و نیز زنانی کاملا عادی را می شناسم که تمام جزئیات تایمز را کلمه به کلمه میخوانند. ولی نه آن مردان و نه این زنان، به خاطر چنین امری بیشعورتر از همنوعان خود به حساب نمی آیند. بنابراین وقتی از من می پرسند «شما برای زنها مطلب می نویسید؟» یا «در باره زنها می نویسید؟» سخت عصبانی میشوم.
بهرحال این بار چون مسئله سفر به شرق مطرح بود، سعی کردم عصبانیتم را فرونشانم. بمدیر روزنامه جواب دادم در باره این پیشنهاد فکر خواهم کرد.
فکرهایم را کردم. ترجیح میدادم از مسافرت به شرق صرف نظر کنم و رپرتاژی را که به آن اعتقاد نداشتم، تهیه نکنم. در واقع ماه های متمادی چنین بنظر میرسید که مسئله خاتمه یافته است.
بعد اتفاق غیرمنتظره ای روی داد. دختری از آشنایانم شبی مرا به شام دعوت کرد، صرف غذا به نیمه رسیده بود که بغضش ترکید و در میان گریه های شدید اظهار داشت آدم بسیار بدبختی است و حال آنکه دختر بسیار موفقی بشمار میرفت. از زیبایی و استقلال کاملی بر خوردار بود، خانه ای داشت که در آن هر کاری میلش می کشید انجام میداد و شغلی که در آن بمراتب بیشتر از مردها به موفقیت دست یافته بود، خلاصه از آن دسته دخترانی بود که مردم به آنها خوش شانس و خوشبخت می گویند. مردم و من بیش از همه، هر گز خیال بدبختی چنین زنی را به سر راه نمیدهند. برای آنکه او را دلداری داده باشم، موهبت هائی را که از آن برخوردار بود به رخش کشیدم.. در میان هق و هق گریه جواب داد:«چقدر احمقی! غم و غصه من درست به خاطر همین موهبت های کذائی است. آیا تو فکر میکنی هر گاه بتوانی هر کاری را که مردها می کنند انجام دهی وحتی رئیس جمهور یک مملکت شوی، به خوشبختی دست یافته ای؟ خدایا، چقدر دلم میخواست در یکی از آن کشورهایی متولد شده بودم که زن پشیزی ارزش ندارد. بهرحال ما زنها جنس بی فایده وبی بو و خاصیتی هستیم.»
این بحث و گفتگو نگرانم کرد. درست مثل آدمی که از وجود گوش های خود بی خبر است، چرا که هر صبح گوشهایش همان جای همیشگی خود قرار دارند، ولی یکباره گوش درد می گیرد و متوجه میشود که گوشهایی هم دارد، ناگهان متوجه شدم مشکلات عمده مردان از مسائل اقتصادی، نژادی، اجتماعی ناشی میشوند ولی مسائل اساسی ما زنان بخصوص زائیده یک موضوعند: اینکه زن بدنیا آمده ایم.
منظورم فقط تفاوت بدنی با مردها نیست. منظورم «تابو»هایی است که این تفاوت بدنی به دنبال دارد و به وجود می آورد و زندگی زنان تمام نقاط جهان را تحت تأثیر قرار میدهد. کدام مردی در کشورهای مسلمان، برای اینکه از خانه خارج شود صورت خود را زیر پرده ای از حجاب پنهان کرده است؟ در چین پاهای کدام مردی را آنچنان محکم بسته اند که بیش از نصف سانتیمتر رشد نکند و عضلات و استخوانهایش به شدت شکننده باشد؟ کدام مردی در ژاپن بخاطر اینکه همسرش متوجه
شده است که قبل از ازدواج دست نخورده نبوده، به قتل رسیده است.
ببینید حتی لغت دست نخورده و باکره در مورد مردان مسخره به نظر میرسد و "اصلا" به کار نمیرود ولی تمام آنچه گفتم در مورد زنان روی داده است و هنوز هم کما کان روی میدهد. بدین ترتیب بود که متوجه شدم پیشنهاد مدیر روزنامه می تواند رسالتی در برداشته باشد
ترجمههای فارسی از رمان «جنس ضعیف»:
با 2 ترجمه به زبان فارسی موجود است:
- جنس ضعیف با ترجمه ویدا مشفق از نشر صفی علیشاه.
- جنس ضعیف با ترجمه یغما گلرویی از نشر نگاه.
کتابهای صوتی و الکترونیکی از جنس ضعیف:
- مشخصات کتابهای صوتی این اثر:
- نام کتاب کتاب صوتی جنس ضعیف
- نویسنده اوریانا فالاچی
- مترجم یغما گلرویی
- گوینده فریبا فصیحی تاش
- ناشر چاپی انتشارات نگاه
- ناشر صوتی آوانامه
- سال انتشار 1399
- فرمت کتاب MP3
- مدت 6 ساعت و 22 دقیقه
- زبان فارسی
- موضوع کتاب کتاب صوتی تاریخی، فلسفی و اجتماعی
- مشخصات کتابهای الکترونیکی این اثر:
- براساس نسخهی چاپی نشر صفیعلیشاه.
تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران