loader-img
loader-img-2

برقص برقص نوشته هاروکی موراکامی انتشارات ترانه

5 / -
like like
like like
برچسب ها :

معرّفی کتاب برقص برقص:

- سال انتشار کتاب برقص برقص:

برقص برقص (به ژاپنیダンス・ダンス・ダンス) ششمین رمان نویسنده ژاپنی هاروکی موراکامی است. اولین بار در سال 1988 منتشر شد.

 

خلاصه‌ای از داستان برقص برقص:

 این کتاب دنباله‌ای بر رمان شکار گوسفند وحشی موراکامی است.

چهار سال از وقایع رمان شکار گوسفند وحشی می‌گذرد، هتل دلفین و نامزدش با گوش های عالی هنوز در ذهن اوست.

راوی بیان می‌کند که چگونه برای شش ماه متوالی، پس از تعقیب و گریز گوسفند وحشی، هیچ کاری انجام نداده و ارتباط اجتماعی کمی از هر نوع و اجتناب فعالانه از مردم داشته است. روزهایش در ترکیبی از نوشیدن، خوابیدن، پختن غذا برای خودش و فقط رفتن به به فروشگاه ها برای تهیه حداقل کالاها می‌گذشته است،بدون روزنامه و تلویزیون. شریک تجاری سابق راوی اکنون در کار تجاری جدید خود به خوبی عمل می‌کرد و همسر سابق راوی اکنون با خوشحالی دوباره ازدواج کرده بود.

سپس راوی دوباره شروع به کار کرد و جای پای محکمی در کپی‌رایتینگ پیدا کرد. به تدریج تقاضا رو به افزایش بود تا اینکه از موفقیت اقتصادی نسبتاً خوبی برخوردار شد. حساب پس انداز او پر می شود، تقاضای کسب و کار به دلیل کارایی او به طور نجومی افزایش می یابد و او یک ماشین جدید می خرد.  با این حال راوی متوجه می شود تنهاست و نیاز به نزدیکی با هتل و دلگرمی‌های سابق دارد، قرارها و تکالیف خود را برای ماه آینده لغو می کند و دوباره به هوکایدو می رود. پس از یک تکلیف کوچک، او دوباره وارد هتل دلفین می‌شود، هتلی که در سال‌های پس از بازدیدش تغییرات زیادی را پشت سر گذاشته است، و همچنین کارکنان جدید و رسمی تر. مدیریت صمیمی است، اما وقتی راوی درباره مالک قبلی سؤالاتی می‌پرسد، حال و هوای آن‌ها مبهم می‌شود.
یکی از پرسنل جذاب عینکی که به وضوح از پرس و جوهای روزهای قبل او آشفته شده بود، به بهانه صحبت از قیمت خودرو به او نزدیک می شود و می پرسد که آیا می توانند جایی برای صحبت کردن بروند؟ هنگامی که آنها برای شام همدیگر را ملاقات می کنند، هتلدار جذاب به راوی اطلاع می دهد که در آخرین روز سال نو در هتل تجربه ناراحت کننده ای داشته است. زمانی که به سمت سالن کارمندی در طبقه شانزدهم می‌رفت، آسانسور خاموش می‌شود و او در طبقه‌ی تاریکی است و هاله کم نور شمع را می‌بیند و آن وقت بود که صدای قدم هایی را شنید، قدم های سنگینی که به سمت او می آمدند، قدم هایی که صدایی انسانی نداشت. او با ناامیدی فرار کرد. مدیر منتظر و کارکنان او را وحشت زده دیدند و هر اینچ از زمین را جستجو کردند و چیزی پیدا نکردند. با این حال، هنگامی که او وقایع را در خلوت دفتر مدیرش بازگو کرد، مدیر به او گفت که این موضوع را مخفی نگه دارد و دیگر در مورد آن صحبت نکند، و نشان داد که احتمالاً این اولین بار نیست. هتلدار عینکی تنها به این دلیل که راوی موضوع را زودتر پرس و جو کرده بود، آن را به اطلاع راوی رساند.

راوی با توجه به کنجکاوی خود و داستان هتلدار، تحقیقات خود را در مورد هتل آغاز می‌کند. معلوم شد که یکی دو سال قبل ...

 

بخش‌هایی از کتاب:

در اطراف هتل برای خودم گشت زدم تا ببینم دیدنی چه دارد. به رستوران‌ها و استراحتگاه‌ها سر زدم. به استخر سرپوشیده، باشگاه ورزشی و زمین‌های تنیس هم سرک کشیدم. به مرکز خرید هتل رفتم و تعدادی کتاب خریدم. کمی در لابی قدم زدم و دور و اطرافش را برانداز کردم، بعد به سراغ اتاق بازی رفتم و چند دست تخته نرد بازی کردم. همین کارهای ناچیز تمام بعدازظهرم را پُر کرد. هتل دلفین جدید شهربازی مفصلی شده بود برای خودش. دنیا پر از راه‌ها و وسیله‌های مختلف برای وقت‌کشی است. پس از آن، از هتل خارج شدم تا نگاهی به خیابان‌های اطراف بیندازم. روانه‌ی خیابانهای دمِ عصر که شدم، حال و هوای ساپورویی که چند سال پیش به آن سفر کرده بودم به من رجوع کرد. زمانی که در هتل دلفین سابق اقامت داشتم، هر روز محله‌های دور و برش را از سر ناچاری و با تقیّدِ از سر درماندگیِ خاصی میگشتم. در محله‌های اطراف هتل می‌گشتم تا ببینم چه دارد و چه ندارد. هتل دلفین سابق سالن غذاخوری نداشت- تازه، اگر هم داشت، شک دارم که برای غذا خوردن آن‌جا رفته بوده باشم- از این رو، معمولاً برای خوردن غذا به رستوران‌ها یا غذاخوری‌های دور و بر هتل می‌رفتم. حالا که پس از چند سال در خیابان‌های اطراف هتل راه می‌رفتم احساس میکردم به محله‌ای قدیمی سر زدهام که در گذشته آن‌جا زندگی میکرده‌ام و از این‌که آن‌جا قدم می‌زدم و چیزهایی که می‌دیدم به نظرم آشنا می‌آمد خوشحال و راضی بودم. وقتی خورشید غروب کرد، هوا سردتر شد. پژواک گِل و شُلی که زیر قدمهای عابران به این سو و آن سو میپاشید در فضای کوچه و خیابانها میپیچید. باد نمی‌وزید، به همین خاطر قدم زدن ناخوشایند نبود. هوا صاف و خنک بود. پشته‌های برفی که روفته و در گوشه‌ای توده شده بود و رنگ سفیدشان به سبب پاشیدن گِل و شُل حاصل از عبور ماشین‌ها یا راه رفتن عابران پیاده به خاکستری گراییده بود، زیر نور تیرهای چراغ برق می‌درخشید و حس خوبی به آدم می‌داد. آن محلهها نسبت به روزهای قدیم فرق کرده بودند. البته، فقط چهار سال و نیم از روزهای قدیمی که حرفش را می‌زنم می‌گذشت، به همین دلیل همه‌جا تقریباً مثل سابق بود و حال و هوای گذشته را داشت. جوّ محلی هم اساساً مانند قبل، اما علامت‌ها همهجا عوض شده بود. مغازه‌ها بزرگ‌تر شده بودند و پوسترها یا اطلاعیه‌هایی که خبر از گسترش و طرح توسعه‌ی مشاغل مختلف را در آن خیابان‌ها می‌دادند جلوِ اغلب مغازه‌ها یا پشت شیشه‌ها به چشم میخورد. ساختمان بزرگی در دست ساخت و ساز بود و تجهیزات عمرانی در اطرافش دیده می‌شد. یک همبرگرفروشی بیرون‌بَر، بوتیکهای طراحان معروف، نمایشگاه خودروهای اروپایی و کافه‌ی شیکی که حیاط پشتی داشت و باغچه و درختهای زیبا. انواع و اقسام ساختمان‌های چندین طبقه‌ و کاسبیهای پُر رونق و به‌روز از گوشه و کنار خیابان‌ها مثل قارچ سر از خاک بر آورده و ساختمانهای سه طبقهی قدیمی و تیره و تار را کنار زده بودند. غذاخوری‌های ارزان‌قیمت و ساده‌ی قدیمی و شیرینی‌فروشیهایی که همیشه کنار اجاق‌شان گربه‌ی ملوسی چرت میزند، جلوِ ورودی‌های سنتی خود پرده‌های مدرنِ طرح کلاسیک آویزان کرده بودند. ترکیب غریب سَبک‌های مختلف در ظاهر خیابان‌ها نمایش نوعی همزیستی موقتی را در نظر آدم می‌آورد؛ درست مانند دهان کودکی که دارد دندان شیری در می‌آورد. حتی یکی از بانک‌ها شعبه‌ی جدیدی افتتاح کرده بود.

 

معرّفی هاروکی موراکامی:

هاروکی موراکامی متولد کیوتو در کشور ژاپن در سال 1949 میلادی است. پدر و مادر موراکامی هر دو استاد ادبیات ژاپنی بودند و در خانه پایبند سرسخت رسوم ژاپنی بودند. در دوران کودکی و نوجوانی آثار نویسندگان ژاپنی زیادی را مطالعه نکرده بود اما...

معرّفی هاروکی موراکامی و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

درون‌مایه رمان برقص برقص:

مانند بسیاری از رمان‌های دیگر موراکامی به موضوعات جنسیت، از دست دادن و رها شدن می‌پردازد. اغلب، قهرمان مرد در رمان موراکامی، مادر، همسر یا دوست دختر خود را از دست می‌دهد. دیگر موضوعات رایج موراکامی این رمان شامل فناوری، بیگانگی، پوچی و کشف نهایی یک ارتباط انسانی است.

شخصیتی در داستان به نام هیراکو ماکیمورا وجود دارد که شبیه به «هاروکی موراکامی» است. ماکیمورای این رمان نیز نویسنده و نویسنده پرفروشی است.

 

موراکامی در مورد رمان برقص برقص چه می‌گوید:

در سال 2001، موراکامی گفت که نوشتن برقص برقص یک عمل شفابخش پس از شهرت غیرمنتظره او پس از انتشار رمان جنگل نروژی بوده است و به همین دلیل از نوشتن برقص برقص بیش از هر کتاب دیگری لذت برده است.

 

ترجمه‌های فارسی از رمان «برقص برقص»:

1.با ترجمة سلماز بهگام از نشر ترانه.

 

کتاب‌های صوتی و الکترونیکی از برقص برقص:

مشخصات کتاب‌های الکترونیکی این اثر:

  1. براساس نسخه‌ی چاپی نشر ترانه.

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "برقص برقص" می نویسد