معرّفی کتاب دوریت کوچک:
- سال انتشار کتاب دوریت کوچک:
دوریت کوچک (به انگلیسیLittle Dorrit) رمانی نوشته چارلز دیکنز است که در ابتدا به صورت سریالی بین سالهای 1855 و 1857 منتشر شد.
- سبک داستانی دوریت کوچک:
خلاصهای از داستان دوریت کوچک:
داستان، امی دوریت، کوچکترین فرزند خانوادهاش است که در زندان مارشالسی برای بدهکاران در لندن به دنیا آمد و بزرگ شد. آرتور کلنام پس از بازگشت به خانه پس از غیبت 20 ساله با او روبرو می شود و آماده است تا زندگی خود را از نو آغاز کند.
بخشهایی از کتاب:
در آن ایام زندان وحشتناکی در آن شهر وجود داشت در یکی از دخمه های آن زندان دومرد در بند بودند. در جوار آن دومرد نیمکت شکسته ورنگ و رو رفته ای بود بدیوار چسبیده که با نوک چاقو خانه هایی برای بازی «دامه» روی آن کنده بودند. اندک نوری که اطاق بخود میگرفت از ورای میله های آهنینی بـدرون می تابید که پنجره نسبتاً بزرگی بوجود آورده بود و آن پنجره بر پلکان تاریکی مشرف بود ، چنانکه از روی آن پله ها، بی آنکه جابجا شوند، می توانستند هر ساعت درون زندان را بازرسی کنند. پنجره، در آنجا که سر زیرین میله ها در دیوار کار گذاشته شده بود بر آمدگی بزرگی داشت.
معرّفی چارلز دیکنز:
چارلز دیکنز (1870-1812)، در خانوادهای که از نظر مادی و معنوی در گرداب فقر فرو رفته بودند، پرورش یافت. در جوانی حرفه او روزنامهنگاری بود و کاریکاتورسازی. و گاهی طرحهائی نیز برای داستان و رمان آماده میکرد. همین تمرینها مقدمهای برای ورود او به دنیای رماننویسی شد. دیکنز در شمار بزرگترین رماننویسان قرن نوزدهم است. در شمار آفریدگارانی است که دنیائی در رمانهای خود خلق کرده است پر از گنجینههای گرانبها اما...
معرّفی چارلز دیکنز و مشاهدهی تمام کتابها
شخصیتهای رمان دوریت کوچک:
ریگو: مرد اروپایی که در زندان مارسی در انتظار محاکمه به خاطر قتل همسرش است. او از دیگران می خواهد که با او مانند یک جنتلمن رفتار کنند، گرچه با دیگران آنطور که یک جنتلمن رفتار می کند رفتار نمیکند.
جان باپتیست کاوالتو: مرد ایتالیایی که به دلیل قاچاق جزئی در مارسی منتظر محاکمه است و با ریگو در یک سلول قرار میگیرد. او از طریق ارتباطش با آرتور کلنام راهی انگلستان می شود و در بلیدینگ هارت یارد مستقر میشود.
آرتور کلنام: پس از بازگشت از چین، او هفتهها را در قرنطینه در مارسی گذراند، زیرا در یک مکان مبتلا به طاعون سفر کرده بود. او 40 ساله و مجرد است و در قرنطینه با دوستان جدیدی آشنا میشود. او مردی شرافتمند و مهربان و دارای مهارت در تجارت است.
خانم کلنام: همسر آقای کلنام که تجارت خانوادگی را در لندن اداره می کرد. او در یک فرقه مذهبی سختگیرانه و خشن بزرگ شد و به روش های دوران کودکی خود ادامه می دهد. او آرتور را در لندن نزد خود نگه داشت تا اینکه او با یک دختر دوست شد و هم او و هم والدین دختر این ارتباط را تایید نکردند. بنابراین او را فرستاد تا با پدرش در چین کار کند.
آقای گیلبرت کلنام: عموی پدر آرتور کلنام و کسی که تجارت خانوادگی را شروع کرد. او پدر آرتور را که بزرگ کرده بود مجبور کرد از ازدواج با زنی که عمو انتخاب نکرده بود صرف نظر کند. گیلبرت کلنام در زمان این داستان زنده نیست، بلکه 40 سال قبل، زمانی که آرتور به دنیا آمد، زنده است.
مادر بیولوژیکی آرتور کلنام: او هرگز در داستان نامش برده نمی شود، مگر به عنوان مادر بیولوژیکی آرتور و همسر اول پدرش. خانم کلنام و گیلبرت کلنام او را دور کردند.
آفری: بعداً خانم فلینوینچ. او از خانم کلنام و آرتور قبل از رفتن او به چین مراقبت می کند.
آقای جرمیا فلینوینچ: منشی کسب و کار کلنام تا زمانی که آرتور اعلام کند که در بازگشت به لندن در تجارت خانوادگی کار نخواهد کرد. آقای فلینوینچ برای شریک شدن با خانم کلنام بزرگ شده است. وقتی خانم کلنام معلول شد و به مراقبت زیادی نیاز داشت، تصمیم گرفت که فلینوینچ و آفری باید با هم ازدواج کنند.
آقای میگلز: او یک انگلیسی است که با همسر، دختر و خدمتکار دخترش در اروپا سفر می کند. او یک بانکدار بازنشسته است. او و خانوادهاش در قرنطینه در مارسی نگهداری میشوند، زیرا در منطقهای مبتلا به طاعون سفر کردهاند، اگرچه هیچیک بیمار نیستند. او با آرتور کلنام دوست می شود.
خانم میگلز: همسر آقای میگلز و مادر دخترشان.
مینی میگلز: دختر آقا و خانم میگلز، بازمانده دختران دوقلو. او یک زن جوان زیبا است که توسط والدینش لوس شده است.
خانم وید: مسافر دیگری که در قرنطینه در مارسی نگهداری می شود. او گوشه گیر است. او با ریگو در ارتباط است، زیرا او جعبه ارزشمندی از اوراق خانواده کلنام را نزد خود دارد.
آقای ویلیام دوریت: حدود سی سال قبل از شروع داستان، او با همسر و دو فرزندش وارد زندان بدهکاران به نام مارشالسی می شود. با گذشت زمان، او بر اساس روش های اجتماعی خود، با حفظ انتظارات طبقه ای که در آن بزرگ شده بود، "پدر مارشالسی" می شود. او هیچ تلاشی برای حل وضعیتی که او را در زندان انداخته است، انجام نمی دهد.
خانم دوریت: او یک روز بعد از شوهرش به همراه دو فرزندش به زندان رسید. او باردار بود و حدود هفت ماه بعد فرزند سوم و دختر دوم خود را به دنیا آورد. خانم دوریت زمانی که دخترش حدوداً هشت ساله بود درگذشت.
ادوارد دوریت: فرزند ارشد دوریت ها که تیپ نیز نامیده می شود، در حدود سه سالگی وارد زندان می شود. او بزرگ می شود و یک قمارباز میشود.
فانی دوریت: دختر بزرگ دوریت ها که در دو سالگی وارد زندان میشود. او تبدیل به یک زن جوان جذاب و فعال می شود که برای تئاتر آموزش رقص می بیند. بعداً با ادموند اسپارکلر ازدواج کرد.
امی دوریت: او در زندان به دنیا آمد و دوریت کوچک نامیده می شود. او بهعنوان دختری بزرگ میشود که به دیگران اهمیت میدهد، با قلبی لطیف .او سعی میکند تا بتواند پول کافی برای غذا خوردن و زندگی با پدرش در زندان، به دست آورد. او 22 ساله است که داستان شروع می شود.
فردریک دوریت: برادر بزرگ ویلیام، عموی ادوارد، فانی و امی. او هنرمند است و از زمانی که اوضاع مالی خانواده بهم ریخته است، برای تامین مخارج خود ساز می نوازد. او شخصیتی مشابه برادر کوچکترش ندارد. او در دوران جوانی خانهای برای افراد هنرمند داشت و مادر آرتور کلنام را که خواننده بود، به خدمت گرفت.
جان چیوری جوان: او پسر جان چیوری است که امیدوار است موقعیت خود را در زندان مارشالسی به موقع تحویل دهد. جان جوان عاشق دوریت کوچولو است، اما این احساسات دوطرفه نیست .
خانم فینچینگ: اکنون یک بیوه است، فلورا در روزهای جوانی عاشق آرتور کلنام بود. هنگامی که او به انگلیس باز می گردد، امیدوار است که دوباره عاشق او شود، اگرچه او بسیار تغییر کرده است.
آقای کریستوفر کاسبی: به خاطر ظاهر فریبنده مهربانش، با موهای خاکستری بلند، پدرسالار نیز نامیده می شود. او بیش از همه به خود برای پول فشار می آورد، در حالی که تصویری متفاوت در برابر جهان حفظ می کند. او مالک ملک بلیدینگ هارت یارد است و دخترش فلورا است.
دانیل دویس: او مخترع دستگاه های مکانیکی است که در پاریس و سنت پترزبورگ موفقیت هایی داشته است. او با امیدهای بیهوده ای به انگلستان بازگشته است که بتواند ثبت اختراع دستگاهی را که اختراع کرده است به دست آورد. او با آقای میگلز دوست است و آرتور کلنام را به عنوان مرد مالی و شریک در تجارت او می پذیرد.
آقای ادموند اسپارکلر: مرد جوانی کم هوش و طبقه بالا که به عنوان یک رقصنده عاشق فانی دوریت می شود. زمانی که دوریت ها ثروتمند هستند، آنها دوباره همدیگر را ملاقات می کنند تا اینکه او با او ازدواج می کند.
خانم مردل: مادر ادموند اسپارکلر
آقای مردل: در دوره ثروتمندی دوریت ها، او یک بانکدار و سرمایهدار است. خبر موفقیت او در سرمایهگذاریها مثل آتشسوزی منتشر میشود، و همه پولهایشان را به او واگذار میکنند ولی نقشه های او با شکست مواجه می شود.
آقای هنری گوان: مرد جوان خوش تیپ، با درآمد متوسط یک هنرمند. او به دنبال مینی میگلز می رود و در زمانی که دوریت ها ثروتمند می شوند با او ازدواج می کند.
مگی: زن جوانی بیماری که با دوریت کوچولو دوست می شود. او دوریت کوچولو را مادر کوچک خود می نامد.
خانم ژنرال: بیوه ای که، زمانی که خانواده ثروتمند بود ،توسط ویلیام دوریت استخدام شد تا دخترانش را تربیت کند. او افتخار میکند که هرگز هیچ احساسی از خود نشان نمی دهد و همیشه آرام صحبت می کند.
افرایم فلینوینچ: برادر دوقلوی ارمیا، قبل از بازگشت آرتور، ارمیا اصل اسناد مربوط به وصیت عمو و نامه های نوشته شده توسط مادر را به برادر دوقلوی خود داد. ریگو افرایم را می کشد تا جعبه اسناد را به دست آورد.
درونمایه رمان «دوریت کوچک»:
این رمان برخی از کاستیهای دولت و جامعه را به طنز میآورد، از جمله نهاد زندانهای بدهکاران، که در آن بدهکاران زندانی بودند، قادر به کار نبودند و تا زمانی که بدهیهای خود را بازپرداخت نکردند در زندان بودند. زندان در این مورد مارشالسی است، جایی که پدر خود دیکنز در آن زندانی بود. دیکنز در این رمان از بوروکراسی ناتوان دولت بریتانیا انتقاد می کند. دیکنز همچنین طبقهبندی جامعه را که از سیستم طبقاتی بریتانیا ناشی می شود، طنز می کند.
آنچه دیگران در مورد رمان «دوریت کوچک» گفتهاند:
فرانتس کافکا، یکی از ستایشگران بزرگ دیکنز، نسخه ای را برای فلیس بائر فرستاد و نوشت: دیروز دوریت کوچک را برایت فرستادم. تو خوب میدانی، چگونه میتوانیم دیکنز را فراموش کنیم؟. احتمالاً خواندن کامل آن برای بچهها خوب نیست، اما بخشهایی از آن مطمئناً برای شما و آنها لذت زیادی خواهد داشت.
آن استیونسون، منتقد آمریکایی، از دوریت کوچک به عنوان "یک کتاب خواندنی شگفتانگیز - یک داستان معمایی غم انگیز، کمیک، طنز و شاعرانه که به تمثیلی از عشق تبدیل میشود، صحبت میکند.
دوریت کوچک و سینما:
دوریت کوچولو پنج بار برای سینما اقتباس شده است:
سه بار اول در سال های 1913، 1920 و 1934. اقتباس آلمانی 1934 ،کارگردانی آن را کارل لاماچ بر عهده داشت چهارمین اقتباس ، در سال 1987، یک فیلم بریتانیایی با همان عنوان رمان، به کارگردانی کریستین ادزارد .
دوریت کوچک و تلویزیون:
اقتباس یک سریال تلویزیونی بود که توسط BBC و WGBH بوستون تهیه شد، نوشته اندرو دیویس. این سریال بین اکتبر و دسامبر 2008 در بریتانیا، در ایالات متحده در سریال شاهکار PBS در آوریل 2009، و در استرالیا، از تلویزیون ABC1، در ژوئن و ژوئیه 2010 پخش شد
دوریت کوچک و رادیو :
در سال 2001 رادیو 4 بیبیسی یک اقتباس رادیویی از پنج قسمت یک ساعته پخش کرد که سر ایان مککلن در نقش راوی بازی بود.
ترجمههای فارسی از رمان «دوریت کوچک»:
با 2 ترجمه به زبان فارسی موجود است:
- دوریت کوچک با ترجمه محمد قاضی از نشر بدرقه جاویدان.
- دوریت کوچک با ترجمه سحر تسلیمیان از نشر دبیر.
تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران