معرّفی کتاب موشها و آدمها:
- سال انتشار کتاب موشها و آدمها:
موشها و آدمها (به انگلیسی Of Mice and Men) ششمین رمان نوشته جان اشتاین بک است که در سال 1937 منتشر شد.
خلاصهای از داستان موشها و آدمها:
رمان تجربیات جورج میلتون مردی باهوش اما بی سواد و لنی اسمال مردی تنومند و قوی اما ناتوان ذهنی، دو کارگر مهاجر آواره مزرعه را روایت میکند که از جایی به جای دیگر در کالیفرنیا در جستجوی فرصتهای شغلی جدید در دوران رکود بزرگ در ایالات متحده نقل مکان میکنند.
آنها امیدوارند که روزی به آرزوی زمین خود را داشتن برسند. بخشی از رویای لنی صرفا نگهداری و نوازش خرگوشها در مزرعه است، زیرا او عاشق دست زدن به حیوانات نرم است، اگرچه همیشه به طور تصادفی آنها را میکشد. این رویا یکی از داستانهای مورد علاقه لنی است که جورج مدام آن را بازگو میکند. آنها از وید گریختند چرا که به تجاوز جنسی متهم شدند داستان از این قرار بود که، لنی پیراهن قرمز زن جوانی را میخواست نوازش کند چون از آن خوشش آمده بود وقتی دختر شروع به جیغ زدن کرد لنی که ترسیده بود بجای رها کردن پیراهن به پیراهن چسبید و آن را رها نمیکرد. به زودی مشخص میشود که این دو با هم صمیمی هستند و جورج با وجود شیطنتهای لنی، محافظ لنی است.
پس از استخدام در یک مزرعه، این زوج با کرلی روبرو میشوند - پسر کوچک و پرخاشگر رئیس با عقده ناپلئونی که از مردان بزرگتر بیزار است. کرلی شروع به اذیت کردن لنی میکند.
با وجود مشکلات، رویای آنها به سمت به واقعیت درآمدن حرکت میکند، زمانی که کندی پیشنهاد میدهد در ازای زندگی با آنها 350 دلار به جورج و لنی بدهد تا آنها در پایان ماه بتوانند مزرعهای بخرند، اما وقتی کرلی به لنی حمله میکند، شادی آنها تحت الشعاع قرار میگیرد.
روز بعد، لنی به طور تصادفی توله سگ خود را در حالی که او را نوازش میکند، میکشد. همسر کرلی وارد انبار میشود و سعی میکند با لنی صحبت کند و اعتراف میکند که زن تنهایی است و چگونه رویاهای او برای تبدیل شدن به یک ستاره سینما درهم شکسته شده است. پس از فهمیدن عادت لنی، به نوازش چیزهای نرم، به او پیشنهاد میکند که موهایش را نوازش کند، اما وقتی قدرت او را حس میکند وحشت میکند و شروع به جیغ زدن میکند. لنی می ترسد و ناخواسته گردنش را میشکند، فرار میکند و...
بخشهایی از کتاب:
زن گفت: "حالا مراقب باش. داری موهامو خراب میکنی. " و آنگاه با خشم فریاد زد: "بسه دیگه، حالا دیگه بسه. همه موهامو داری بهم میزنی." زن با تکانی ناگهانی سرش را عقب کشید و انگشتان لنی روی مویش جمع شد و آویزان ماند.
زن فریاد زد: "ولش کن، به تو گفتم ولش کن. "
لنی وحشتزده شد و چهرهاش درهم فرو رفت. سپس زن جیغ کشید و دست دیگر لنی، دهان و دماغ او را پوشاند. لنی به التماس گفت: "لطفا جیغ نزن. خواهشا جیغ نزن. جورج عصبانی میشه اگه جیغ بزنی. " زن کورلی زیر دست او بهشدت تقلا میکرد. پاهایش را روی کاهها میکوبید و خود را به اینطرف و آنطرف میپیچاند تا از زیر دست لنی رها شود، صدای خفهیی بیرون آمد. لنی از وحشت فریاد میزد: "تو رو خدا جیغ نزن، جورج اگه بفهمه میگه بازم کار بد کردم. اونوقت دیگه نمیذاره خرگوشارو نگه دارم. " دست خود را کمی از دهان زن دور کرد که دوباره صدای خفهیی بیرون آمد. آنگاه لنی بهخشم گفت: "جیغ نزن، نمیخوام جیغ بکشی، همونطور که جورج میگه منو به دردسر میندازی. گفتم جیغ نزن. " اما زن همچنان تقلا میکرد و چشمانش از وحشت از حدقه بیرون زده بود. آنوقت لنی از خشم بهشدت تکانش داد: "گفتم دیگه جیغ نزن. " بدن زن چون ماهی لرزید و سپس بیحرکت ماند، آخر لنی گردنش را شکسته بود.
لنی به او نگاه کرد و دستش را با احتیاط از دهان زن برداشت؛ ولی او هیچ حرکتی نکرد. لنی گفت: "نمیخوام اذیت کنم، اما اگه جیغ بزنی جورج عصبانی میشه. " وقتی دیگر زن پاسخی نداد، لنی روی او خم شد و از نزدیک نگاهش کرد. دست زن را گرفت و بلند کرد و چون رها کرد دست بیجان افتاد. برای لحظهیی مات و متحیر مانده بود. آنگاه وحشتزده به نجوا گفت: "من یه کار بد کردم. من یه کار بد دیگه کردم."
هیچی، یه دختره رو دید که پیرهن قرمز تنش بود. لامصب خل از هرچی خوشش بیاد میخواد بس دست بماله. میخواد حتما نازش کنه. اونجام دست دراز کرد که پیرهن دختره رو ناز کنه که دختره جیغ کشید. جیغ که کشید لنی دستپاچه شد و چنگ انداخت و چسبید به پیرهن. آخه این جور وقتا هیچ فکر دیگهای به کلهش نمیرسه. هیچی، دختره جیغایی میکشید که نگو. من همون دور و ور بودم و صدای جیغشو شنیدم. فورا خودمو رسوندم بشون. دیدم طفلک لنی به قدری ترسیده که چسبیده به پیرهن دختره. کار دیگهای به کلهش نمیرسید بکنه. با یه دستک محکم زدم تو سرش تا ولش کنه. طوری از ترس دیوونه شده بود که نمیتونست پیرهن دختره رو ول کنه. خودت که میدونی چه زوری داره.
اسلیم به او زل زده بود و به آهستگی سر تکان میداد. گفت: «خب، بعد چی شد؟»
جورج ورقها را دوباره با دقت منظم چید برای یک دست فال دیگر. «هیچی، دختره نه گذاشت و نه ورداشت، یکراست رفت به پلیس شکایت که لنی بش دستدرازی کرده. مردای وید جمع شدن و راه افتادن لنی رو تیکهتیکه کنن. ما مجبور شدیم تا هوا تاریک بشه تو یه نهر آبیاری قایم بشیم. فقط سرمون از آب بیرون بود و زیر بوتهها کنار کانال پیدا نبود. بعد هوا که تاریک شد زدیم به چاک.»
معرّفی جان اشتاین بک:
نام جان ارنست اشتاینبک بر روی جلد کتابهای ترجمه شده وی در ایران به صورتهای زیر آمده است:
«جان اشتاین بک»، «جان استاین بک»، «جان استین بک»
تلفظ صحیح نام او: staɪnbɛk
تاریخ تولد و تاریخ فوت جان اشتاین بک:
تولد: 27 فوریه 1902 اوایل قرن بیستم، فوت: 20 دسامبر 1968، او نویسنده آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1962 «به خاطر نوشتههای واقعگرایانه و تخیلیاش، ترکیبی از طنز دلسوزانه و اجتماعی مشتاق بود اما...
معرّفی جان اشتاین بک و مشاهدهی تمام کتابها
شخصیتهای رمان موشها و آدمها:
جورج میلتون:
مردی زودباور که محافظ و بهترین دوست لنی است.
لنی اسمال:
مردی با ناتوانی ذهنی، اما غول پیکر و از نظر جسمی قوی که با جورج سفر میکند و همراه همیشگی اوست.
کندی:
یک مزرعه دار سالخورده، کندی در یک تصادف یک دست خود را از دست داده است و نگران آینده خود در مزرعه است.
اسلیم:
یک "پوستکن سرگردان". اسلیم بسیار مورد احترام بسیاری از شخصیتها است و تنها شخصیتی است که کرلی با او با احترام برخورد میکند. او به طور قابل توجهی تنها شخصیتی است که به طور کامل پیوند بین جورج و لنی را درک میکند.
کرلی:
پسر رئیس، یک شخصیت جوان و خصمانه، زمانی بوکسور نیمه حرفهای بود.
همسر کرلی:
زنی جوان و زیبا که مورد بیاعتمادی شوهرش است. اشتاین بک توضیح داد که او "یک شخص نیست، او یک نماد است. او هیچ کارکردی ندارد، جز اینکه خنثی باشد و خطری برای لنی."
کروکس:
مغرور، تلخ و بدبین، او به دلیل رنگ پوستش از مردان دیگر جدا شده است. با این وجود، کروکس به لنی علاقهمند میشود.
رئیس:
پدر کرلی، سرپرست مزرعه.
ویت: یک دامدار جوان.
درونمایه رمان موشها و آدمها:
1.اشتاین بک در سراسر کتاب بر رویاها تأکید میکند؛
جورج آرزو دارد مستقل شود، رئیس خودش باشد، خانهای داشته باشد، و مهمتر از همه، «کسی» باشد. لنی آرزو دارد در خانه مستقل خود با جورج باشد و ..
کندی آرزوی خانهای کوچک را دارد .همسر کرلی آرزو دارد بازیگر شود، آرزوی شهرت خود را که با ازدواج با کرلی از دست داده بود، برآورده کند و ...
2.تنهایی عامل مهمی در زندگی چند شخصیت است. کندی پس از رفتن سگش تنها میشود. همسر کرلی تنها است زیرا شوهرش آن دوستی نیست که او آرزویش را داشت - او با معاشقه با مردان در مزرعه با تنهایی خود مقابله میکند که باعث میشود کرلی خشونت و حسادت خود را افزایش دهد. همراهی جورج و لنی نتیجه تنهایی است.
کروکس این مضمون را به صراحت در داستان بیان میکند: "آدم یه نفر رو نیاز داره تا کنارش باشه، آدم اگه کسی رو نداشته باشه دیوونه میشه. فرقی نمیکنه که اون یه نفر کی باشه، تا اونجا که همراهت باشه."
نویسنده با قرار دادن داستان در نزدیکی شهر Soledad، که در اسپانیایی به معنای "تنهایی" است، این موضوع را از طریق روشهای ظریف تقویت میکند.
3.شخصیتهای اشتاین بک به دلیل شرایط فکری، اقتصادی و اجتماعی اغلب ناتوان هستند. لنی دارای بیشترین قدرت بدنی در بین هر شخصیتی است، که بنابراین باید حس احترام را ایجاد کند، زیرا او به عنوان یک مزرعه دار استخدام میشود. با این حال، نقص فکری او این را کاهش میدهد و منجر به ناتوانی او میشود. از آنجایی که بسیاری از دامداران قربانی رکود بزرگ هستند، ناتوانی اقتصادی ایجاد شده است. از آنجایی که جورج، کندی و کروکس شخصیتهای مثبت و اکشن محور هستند، آنها میخواهند خانهای بخرند، اما به دلیل رکود، نمیتوانند پول کافی به دست بیاورند.
4.در رابطه با تعامل انسانی، شر، ظلم و آزار موضوعی است که از طریق کرلی و همسر کرلی به تصویر کشیده شده است. کرلی از ماهیت تهاجمی و موقعیت برتر خود برای به دست گرفتن کنترل مزرعه پدرش استفاده میکند. از سوی دیگر، همسر کرلی از جذابیت جنسی خود برای جلب توجه استفاده میکند و با هرکسی معاشقه میکند. کرلی و همسر کرلی نشان دهنده شرارت هستند که هم به روشهای مختلف مهاجران را سرکوب میکنند و هم از آنها سوء استفاده میکنند.
5.زمانی که جورج قادر به محافظت از لنی نیست (که یک خطر واقعی است)، قدرت سرنوشت به شدت احساس میشود. اشتاینبک این را بهعنوان «چیزی که اتفاق افتاده» یا «تفکر غیر غایتشناسانه» ارائه میکند که دیدگاهی قضا وقدری را فرض میکند. اینکه محدودیتهای ذاتی وجود دارد علیرغم تمام تلاشهای انسان برای رسیدن به خواستههایش.
6.حیوانات نیز در داستان نقش دارند.
تحلیلی بر داستان «موشها و آدمها»:
اشتاین بک این رمان را بر اساس تجربیات خود در دوران نوجوانی در کنار کارگران مهاجر مزرعه در دهه 1910 نوشت. عنوان کتاب از شعر « به موش » رابرت برنز گرفته شده است.
در عینحال که این کتاب در بسیاری از مدارس تدریس میشود، موشها و آدمها به دلیل آنچه برخی آن را توهینآمیز و نژادپرستانه میدانند، به اتهام «ترویج اتانازی»، «توهینهای نژادی»، «ضد کسبوکار»، حاوی فحاشی، و به طور کلی حاوی «زبانهای مبتذل»، «زبان توهینآمیز» و از کتابخانهها یا برنامههای درسی عمومی و مدارس مختلف ایالات متحده ممنوع شده است چرا که معتقدند حاوی کلیشه های نژادی و همچنین تأثیر منفی این کلیشه ها بر دانش آموزان است و به همین خاطرهدف مکرر سانسورها بوده است، و در نتیجه این هدف قرارگرفتنهای مکرر، در فهرست 100 کتاب برتر ممنوعه چالشبرانگیز کتابهای قرن بیست و یکم انجمن کتابخانههای آمریکا قرار دارد.
این رمان از زمان انتشار آن در سال 1936، 54 بار به چالش کشیده شد (برای سانسور پیشنهاد شد).
درحال حاضر بسیاری از ممنوعیتها و محدودیتها برداشته شدهاند و خواندن آن در بسیاری از دبیرستانهای آمریکا، استرالیا، ایرلند، بریتانیا، نیوزیلند و کانادا همچنان ضروری است.
موشها و آدمها اولین تلاش اشتاینبک برای نوشتن در قالب نمایشنامهای بود که به آن «نمایشنامه-رمان» میگویند. این اثر که در سه پرده از هر فصل ساخته شده است، قرار است هم رمان و هم فیلمنامه یک نمایشنامه باشد. طول آن فقط 30000 کلمه است. اشتاین بک می خواست رمانی بنویسد که بتوان از روی خطوط آن بازی کرد یا نمایشنامهای که بتوان آن را مانند رمان خواند.
اشتاین بک در ابتدا عنوان آن را چیزی که اتفاق افتاد (به رویدادهای کتاب به عنوان "چیزی که رخ داده" اشاره کرد، زیرا هیچ کس را نمی توان واقعاً برای تراژدی که در داستان رخ میدهد سرزنش کرد). با این حال، او پس از خواندن شعر رابرت برنز به نام " یک موش"، عنوان را تغییر داد . شعر برنز از حسرت راوی میگوید که خانه موش را در حین شخم زدن مزرعهاش ویران کرده است.
اشتاین بک این کتاب و خوشههای خشم را در منطقه کنونی مونت سرنو، کالیفرنیا نوشت.
سوزان شیلینگلاو در مقدمه کتاب نشر پنگوئن در سال 1994 مینویسد که اشتاین بک، پس از ترک تحصیل در استنفورد، تقریباً دو سال را در کالیفرنیا پرسه زد و در مزرعههای Spreckels Sugar کار پیدا کرد که در آن گندم و چغندر قند برداشت میکرد.
جان اشتاین بک در مورد کتاب موشها و آدمها چه میگوید:
1.در هر ذرهای از نوشتههای صادقانه در جهان یک موضوع اساسی وجود دارد. سعی کنید آدمها را درک کنید، اگر یکدیگر را درک کنید با یکدیگر مهربان خواهید بود. خوب شناختن یک آدم هرگز منجر به نفرت نمیشود و تقریبا همیشه به عشق منجر میشود. راههای کوتاه تری هم وجود دارد، بسیاری از آنها، نوشتههایی هستند که تغییرات اجتماعی را ترویج میکنند، نوشتن برای مجازات بیعدالتی، نوشتن در جشن قهرمانی، اما همیشه این مضمون پایه است. سعی کنید یکدیگر را درک کنید.
جان اشتاین بک در مدخل مجله خود در سال 1938
2. پیش نویس اولیه موشها و آدمها توسط سگ اشتاین بک خورده شد. همانطور که او در نامه ای در سال 1936 توضیح داد:
سگ ستتر من [توبی]، که یک شب تنها ماند، حدود نیمی از کتاب [دستنوشته] من، کوفته درست کرد. دو ماه[تقریبا] کار باید دوباره انجام شود، و من را عقب میانداخت. پیش نویس دیگری وجود نداشت. من خیلی عصبانی بودم، اما ممکن است آن پسر کوچک بیچاره رفتاری انتقادی داشته باشد.
3. اشتاین بک در سال 1937 به نیویورک تایمز گفت:
من در همان کشوری کار کردم که داستان در آن جریان دارد. شخصیتها تا حدی ترکیبی هستند. لنی یک شخص واقعی بود. او در حال حاضر در یک تیمارستان در کالیفرنیا است. من هفتههای زیادی در کنار او کار کردم. او دختری را نکشت او یک سرکارگر مزرعه را کشت. به او فشار آمده بود چون رئیس رفیقش را اخراج کرده بود و او چنگال را درست در شکمش فرو کرده بود. متنفرم چند بار بهت بگم دیدم که این کار را کرد نتوانستیم جلوی او را بگیریم دیر شده بود .
آنچه دیگران در مورد کتاب موشها و آدمها گفتهاند:
رمان اشتاین بک با کسب بیشترین رای مثبت در میان آثارش تا آن زمان، قبل از انتشار به عنوان کتاب منتخب باشگاه ماه انتخاب شد.
بسیاری از منتقدان برجسته، از جمله ماکسین گارارد (Enquirer-Sun)، کریستوفر مورلی، و هری تورنتون مور (New Republic)، کار را تحسین کردند.
رالف تامپسون، منتقد نیویورک تایمز، این رمان را به عنوان یک "کتاب کوچک بزرگ، با تمام ملودرام نهایی" توصیف کرد.
در بریتانیا، در نظرسنجی بیبیسی The Big Read در سال 2003 ، در رتبه 52 از «بهترین رمانهای دوستداشتنی ملت» قرار گرفت.
به گفته اسکارست "در ادبیات بزرگ واقعی، درد زندگی به زیبایی هنر تبدیل میشود."
موشها و آدمها و تئاتر:
تئاتری از این رمان توسط اتحادیه تئاتر سانفرانسیسکو به عنوان یک "رمان قابل پخش"، اجرا شد. این نسخه در 21 می 1937 - کمتر از سه ماه پس از انتشار رمان - اجرا شد و حدود دو ماه ادامه یافت.
اشتاین بک متن اصلی خود را کمی اصلاح کرد و این نسخه به تهیه کنندگی سام اچ. هریس و کارگردانی جورج اس. کافمن در 23 نوامبر 1937 در تئاتر موزیک باکس در برادوی اجرا شد. (ویپر این نقش را در نسخه فیلم 1939 تکرار کرد. این محصول در سال 1938 توسط حلقه منتقدان درام نیویورک به عنوان بهترین نمایشنامه انتخاب شد
در سال 1939 تولید به لس آنجلس منتقل شد.
در سال 1958، اقتباس یک تئاتر موزیکال توسط ایرا بیلوویت در خارج از برادوی در شهر نیویورک تولید شد. با این حال، اعتصاب روزنامه بر تولید تأثیر منفی گذاشت و پس از شش هفته بسته شد. احیای این اثر در وسترن استیج در سالیناس در سال 2019 اجرا شد.
این نمایشنامه در یک محصول برادوی در سال 1974 در تئاتر بروکس اتکینسون با بازی کوین کانوی در نقش جورج و جیمز ارل جونز در نقش لنی احیا شد. پاملا بلر ، بازیگر مشهور صحنه، نقش همسر کرلی را در این اثر بازی کرد.
نسخه جدیدی از نمایشنامه در 19 مارس 2014 در تئاتر Longacre در برادوی برای یک دوره محدود 18 هفتهای با بازی جیمز فرانکو، کریس اوداود، لیتون میستر و جیم نورتون اجرا شد.
موشها و آدمها و اپرا:
در سال 1970 کارلایل فلوید اپرایی را بر اساس این رمان نوشت. یکی از انحرافات بین کتاب اشتاین بک و اپرای فلوید این است که اپرا خواننده تصنیف، شخصیتی است که در کتاب یافت نمیشود.
موشها و آدمها و سینما:
اولین فیلم اقتباسی در سال 1939، دو سال پس از انتشار رمان، اکران شد و لون چنی جونیور در نقش لنی، با برجس مردیت در نقش جورج بازی کرد و لوئیس مایل استون آن را کارگردانی کرد.این فیلم نامزد چهار جایزه اسکار شد.
فیلمی ایرانی به نام تپلی محصول 1972 به کارگردانی رضا میرلوحی از رمان جان اشتاین بک اقتباس و به او تقدیم شد.
موشها و آدمها و تلویزیون:
در یک نسخه تلویزیونی که توسط دیوید ساسکیند در سال 1968 تهیه شد، جورج سگال در نقش جورج، نیکول ویلیامسون در نقش لنی، ویل گیر در نقش کندی، موزس گان در نقش کروکس و دان گوردون و جوی هیترتون به ترتیب در نقش کرلی و همسرش بازی کردند.
در سال 1981 نسخه فیلم تلویزیونی با بازی رندی کواید در نقش لنی و رابرت بلیک در نقش جورج به کارگردانی رضا بدیعی منتشر شد.
یک نسخه سینمایی دیگر در سال 1992 به کارگردانی گری سینیز ساخته شد که نامزد دریافت نخل طلای کن شد.
فیلم مالایایی سوریا مناسام محصول 1992 به کارگردانی ویجی تامپی نیز بر اساس این رمان ساخته شده است.
موشها و آدمها و رادیو:
از موشها و مردان توسط دونا فرانسچیلد به عنوان یک نمایشنامه رادیویی به کارگردانی کرستی ویلیامز با بازی دیوید تنانت و لیام برنان از رادیو بی بی سی در 7 مارس 2010 پخش شد.
ترجمههای فارسی از رمان «موشها و آدمها»:
با هشت ترجمه به زبان فارسی موجود است:
- «موشها و آدمها» با ترجمة سروش حبیبی از نشر ماهی
- «موشها و آدمها» با ترجمة پرویز داریوش از نشر امیرکبیر و نشر علمی و فرهنگی
- «موشها و آدمها» با ترجمة مهدی افشار از نشر مجید (به سخن)
- «موشها و آدمها» با ترجمة رضا ستوده از نشر نگاه
- «موشها و آدمها» با ترجمة سعید دوج از نشر روزگار
- «موشها و آدمها» با ترجمة پریسا محمدی از نشر در دانش بهمن
- «موشها و آدمها» با ترجمة فاطمه حقیقی از نشر پنگوئن
- «موشها و آدمها» با ترجمة تیمور و احسان قادری از نشر ابر سفید
کتابهای صوتی و الکترونیکی از موشها و آدمها:
- مشخصات کتابهای صوتی این اثر:
1.نام کتاب کتاب صوتی موشها و آدمها
- نویسنده جان اشتاین بک
- مترجم مهدی افشار
- گوینده کامیار محبی
- ناشر چاپی نشر به سخن
- ناشر صوتی آوانامه
- سال انتشار 1398
- فرمت کتاب MP3
- مدت 4 ساعت و 49 دقیقه
- زبان فارسی
- موضوع کتاب کتاب صوتی داستان و رمان خارجی
2.موشها و آدمها
- نویسنده: جان اشتاینبک
- مترجم: کیانوش رزاقی
- گوینده: مصطفی طالبیان مقدم
- شنیدار
- مشخصات کتابهای الکترونیکی این اثر:
1.براساس نسخهی چاپی نشر روزگار.
2. براساس نسخهی چاپی نشر مجید.
3. براساس نسخهی چاپی نشر ماهی.
4.کتاب موشها و آدمها
- نویسنده: جان اشتاینبک
- مترجم: زینب سادات موسوی معلم
- انتشارات آستان مهر
5.کتاب موشها و آدمها
- نویسنده: جان اشتاینبک
- مترجم: مهتاب غرار
- ویراستار: شقایق علیپور
- نشر تیرگان
6.موشها و آدمها
- نویسنده: جان اشتاینبک
- مترجم فاطمه حقیقی
- نشر پنگوئن
7.نام کتاب رمان موشها و آدمها (Of mice and men)
- نویسنده جان اشتاین بک
- مترجم محمدصادق شریعتی
- ناشر چاپی انتشارات گویش نو
- سال انتشار 1392
- فرمت کتاب EPUB
- تعداد صفحات 73
- زبان فارسی
- شابک 978-600-6381-45-6
- موضوع کتاب کتابهای چند زبانه
تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران