معرّفی کتاب آن سوی رود میان درختان:
- سال انتشار کتاب آن سوی رود میان درختان:
آن سوی رود میان درختان (به انگلیسی Across the River and into the Trees) ششمین رمان از ارنست همینگوی نویسنده آمریکایی است که در سال 1950 منتشر شد.
توضیحی در مورد عنوان رمان آن سوی رود میان درختان:
این عنوان از آخرین کلمات ژنرال توماس جی (استون وال) جکسون، کنفدراسیون جنگ داخلی ایالات متحده گرفته شده است: "اجازه دهید از رودخانه عبور کنیم و زیر سایه درختان استراحت کنیم."
سبک داستانی آن سوی رود میان درختان:
همینگوی بهعنوان روزنامهنگار و نویسنده داستانهای کوتاه کارش را شروع کرد، و بیکر میگوید که از این طریق آموخته است که چگونه از کمترینها بیشترین بهره را ببرد، چگونه زبان را هرس کند، چگونه اثربخشیها را چند برابر کند، و چگونه جز حقیقت چیزی نگوید به گونه ای که امکان گفتن بیش از حقیقت را فراهم کند این سبک به نظریه کوه یخ معروف است زیرا در آثار همینگوی حقایق سخت بر فراز آب شناور هستند. مفهوم نظریه کوه یخ گاهی اوقات به عنوان "نظریه حذف" نامیده می شود. همینگوی معتقد بود که یک نویسنده می تواند یک چیز را توصیف کند، در حالی که چیز کاملاً متفاوتی در زیر سطح رخ میدهد. به گفته مایرز، نمونه ای از حذف این است که رناتا، مانند دیگر قهرمانان داستان های همینگوی، متحمل یک "شوک" بزرگ میشود - قتل پدرش و متعاقب آن از دست دادن خانه اش - که همینگوی تنها به طور خلاصه به آن اشاره میکند. روایت کمرنگ همینگوی خواننده را وادار میکند تا ارتباطات را حل کند – همانطور که استولتزفوس نوشته است: «همینگوی خواننده را به سمت پلی میبرد که باید به تنهایی و بدون کمک راوی از آن عبور کند».
آن سوی رود میان درختان، طوری نوشته شده است که زمان به ظاهر فشرده شده و بین زمان حال و گذشته تمایز قائل شده است - همانطور که یکی از منتقدان میگوید، "حافظه و فضا-زمان به هم میپیوندند." برای انتقال کانتول به فلاش بک گسترده، همینگوی از کلمه «پسر» به عنوان پلی بین زمان-حال و زمان-گذشته استفاده میکند. به گفته استولتزفوس، علیرغم جابجاییهای زمانی، دیالوگ در زمان حال باقی میماند و کلمه «اکنون» برای «تقویت توهم» تکرار میشود.
خلاصهای از داستان آن سوی رود میان درختان:
رمان در اوایل 1950 برای اولین بار در مجله Cosmopolitan در پنج قسمت به صورت قسمتی منتشر شد.
رمان همینگوی با سرهنگ ریچارد کنتول، افسر 50 ساله ارتش ایالات متحده، در حال شکار اردک در تالاب مارانو، در ساحل آدریاتیک بین ونیز و تریست، ایتالیا در پایان جنگ جهانی دوم آغاز می شود. مشخص می شود که کنتول یک بیماری قلبی دارد و بیشتر رمان به شکل یک فلش بک طولانی است که تجربیات او در ایتالیا در طول جنگ جهانی اول در روزهای منتهی به شکار اردک را شرح می دهد. قسمت اعظم داستان به رابطه عاشقانه او با زنی ونیزی به نام رناتا می پردازد که بیش از سی سال از او کوچکتر است و از بیماری لاعلاج سرهنگ آگاه است و کتاب به جزئیات چگونگی کنار آمدن هر دو شخصیت با مرگ قریب الوقوع سرهنگ می پردازد.
بخشهایی از کتاب:
وقتی هوا روشن تر شد، سرهنگ تصویر را دید. احتمالا با همان سرعتی که آدم های شهرنشین فرم هایی را که قبول ندارند می خوانند و امضا می کنند و به محض این که سر و کله ی چیزی پیدا می شود متوجه آن می شوند. به خودش گفت چشم دارم و شعور و همه چیز را زود می گیرم. آدم های خودم را هدایت می کنم تا آخر خط. حالا از دویست و پنجاه تای آن ها سه نفر زندهاند و مشغول گدایی در آن سر شهر.
به تصویر گفت این از شکسپیر است. قهرمانی که هنوز مدعی دارد. شاید یکی در مسابقه ای کوتاه خدمت او برسد، اما برایش احترام فراوانی قائل هستم. ببینم دختر شاه لیر شکسپیر را خواندی؟ جناب جین تونی خوانده که خودش قهرمان جهان است. من هم خوانده ام. سربازها هم خیلی به جناب شکسپیر علاقه دارند، هرچند گاهی غیرممکن به نظر می آید.
لازم نیست دفاع کنی. فقط بگیر بخواب و کارت نباشد. فایده ندارد. دفاع من و تو به لعنت خدا نمی ارزد. اما کی می تواند به تو بگوید بروی و خودت را آویزان کنی؟
نمی دانم چقدر فرمانده از دست دادیم و جایگزین کردیم و باز از دست دادیم. آن ها نه درست کردنی اند، نه کاشتنی که مثل سیب زمینی از این طرف بکاری از آن طرف سبز شود... یادم هست وقتی تیر می خورند فکر می کردیم اگر همان جا با گلوله خلاص شان کنیم، راحت تر از این است که برشان گردانیم به عقب.
معرّفی ارنست میلر همینگوی:
ارنست میلر همینگوی 21 ژوئیه 1899 در اوک پارک، ایلینوی، حومهای مرفه در غرب شیکاگو، در خانواده کلارنس ادموندز همینگوی، پزشک و گریس هال همینگوی، یک موسیقیدان به دنیا آمد. ارنست پنج برادر و خواهر داشت. ارنست و خواهرش مارسلین یک سال تفاوت سنی داشتند و به شدت شبیه هم بودند اما...
معرّفی ارنست میلر همینگوی و مشاهدهی تمام کتابها
تحلیلی بر داستان «آن سوی رود میان درختان»:
همینگوی از سال 1949 تا 1950 در چهار مکان مختلف روی این کتاب کار کرد: او نوشتن آن را در زمستان 1949 در ایتالیا در کورتینا دامپزو آغاز کرد. پس از بازگشت به خانه و کوبا آن را ادامه داد. پیش نویس را در پاریس به پایان رساند و در زمستان 1950 در ونیز تجدید نظرها را تکمیل کرد.
همینگوی در طول سفری که به ایتالیا داشت، اندکی قبل از نوشتن رمان، با آدریانا ایوانچیچ جوان آشنا شد که شیفته او شد و از او به عنوان الگوی شخصیت زن رمان استفاده کرد. موضوع اصلی رمان مرگ است و مهمتر از آن نحوه مواجهه با مرگ است. یک زندگینامهنویس و منتقد شباهتی را بین داستان همینگوی و مرگ در ونیز توماس مان میبیند.
این رمان که در اواخر دهه 1940 در ایتالیا، کوبا و فرانسه نوشته شد، اولین رمان او بود که از مطبوعات نقدهای منفی دریافت کرد، با این حال، این کتاب در آمریکا پرفروشترین رمان بود و در سال 1950، 7 هفته را در صدر فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز سپری کرد و در واقع تنها رمان همینگوی بود که در صدر فهرست قرار گرفت. با استقبال بیشور منتقدان روبرو شد.
درونمایه رمان آن سوی رود میان درختان:
این رمان بر لایههای متوالی نمادگرایی بنا شده است.
رابطه کنتول، با رناتا را می توان به عنوان وسیلهای برای جستجوی جوانی یا جاودانگی تفسیر کرد.
کارلوس بیکر ، زندگینامهنویس همینگوی، میگوید که همینگوی مضمون «سه عصر انسان» را به تصویر میکشد.
چارلز الیور مینویسد که این رمان موضوع اصلی همینگوی را نشان میدهد: «حفظ کنترل بر زندگی، حتی در مواجهه با مشکلات وحشتناک». کانتول می داند که در حال مرگ است و با مرگ با عزت و منزلت روبرو میشود.
موضوع مرگ در نوشتههای همینگوی موضوع مرکزی است و شخصیتهای او به طور معمول به رستگاری میرسند.
همینگوی در مورد کتاب آن سوی رود میان درختان چه میگوید:
کتاب آهسته شروع میشود، سپس سرعتش را افزایش میدهد تا جایی که ایستادن آن غیرممکن میشود. من احساسات را بالا میبرم. جایی که شما نمی توانید آن را تحمل کنید، آنگاه ما سطح را تراز می کنیم، بنابراین مجبور نخواهیم شد چادرهای اکسیژن برای خوانندگان تهیه کنیم. کتاب مانند موتور است. ما باید به تدریج او را کند کنیم.
آنچه دیگران در مورد کتاب آن سوی رود میان درختان گفتهاند:
این رمان بعد از انتشار نقدهای منفی بسیار و نقدهای مثبت کمی دریافت کرد.
منتقدان ادعا کردند که این رمان بیش از حد احساسی است، نثر سطح پایین و «طرح ایستا» دارد و کنتول یک «آواتار» برای شخصیت همینگوی، نیک آدامز است. این رمان همچنین به دلیل اینکه یک زندگینامه نامناسب به دلیل ارائه کنتول به عنوان یک سرباز تلخ است،مورد انتقاد قرار گرفت.
به گفته کارلوس بیکر، زندگی نامه نویس همینگوی، همینگوی به دلیل نقدهای منفی این رمان «عمیقاً زخمی شده بود». علاوه بر این، بیکر توضیح می دهد که همینگوی از اینکه نزدیکان او با اکثریت منتقدان موافق بودند، بی خبر بود.
جی. دونالد آدامز، در نیویورک تایمز نوشت: «یکی از غم انگیزترین کتابهایی که تا به حال خواندهام» نه به این دلیل که با تلفیق عشق و مرگ در زندگی سرهنگ به دلسوزی می پردازم، بلکه به این دلیل که استعداد بزرگی، برای همیشه، به چنین بن بستی رسیده است.
جان اوهارا در نیویورک تایمز نوشت ; "مهم ترین نویسنده ای که امروز زندگی می کند، نویسنده برجسته پس از مرگ شکسپیر، رمان جدیدی را ارائه کرده است. عنوان رمان آن سوی رود میان درختان است. البته ارنست همینگوی، بهترین نویسنده است. نویسنده مهم، نویسنده برجسته از میان میلیون ها نویسنده ای است که از سال 1616 زندگی کرده اند."
تنسی ویلیامز، در نیویورک تایمز، نوشت: "حالا بدون شنیدن آهنگ های جن زده رمان جدید همینگوی نمی توانستم به ونیز بروم. این غم انگیزترین رمان جهان درباره غم انگیزترین شهر است و فکر می کنم کاری که همینگوی انجام داده است بهترین و صادق ترین اثر است. ممکن است فکر کنید من دیوانه هستم. احتمالاً این کتاب محبوبی خواهد بود. منتقدان ممکن است به شدت با آن برخورد کنند. اما آهنگ های خسته کننده آن، گفتار مستقیم قلب مردی است که برای اولین بار مستقیماً این را بیان می کند و این برای من بهترین کاری است که همینگوی انجام داده است."
بیکر آن را با داستان زمستانی شکسپیر، یا طوفان مقایسه میکند.
زندگی نامه نویس ادبی جفری مایرز معتقد است که این رمان «حالت اعتراف» جدیدی را در آثار همینگوی نشان می دهد، و اینکه «اگر کسی جز همینگوی آن را نوشته بود، تأثیرگذارتر بود».
منتقد بن استولتزفوس معتقد است که ساختار همینگوی برای خوانندگان مدرن قابل درک تر است تا برای خواننده های اواسط قرن بیستم.
افتخارات «آن سوی رود میان درختان»:
این کتاب در آمریکا پرفروشترین رمان بود و در سال 1950، 7 هفته را در صدر فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز سپری کرد و در واقع تنها رمان همینگوی بود که در صدر فهرست قرار گرفت.
آن سوی رود میان درختان و سینما:
در سال 2016، یک فیلم سینمایی با بازی لیو شرایبر در نقش اصلی و دنی هیوستون به کارگردانی پائولا شروع شد. فیلمبرداری در ونیز، ایتالیا 9 دسامبر 2020 شروع شد و در 27 فوریه 2021 به پایان رسید.
ترجمههای فارسی از رمان «آن سوی رود میان درختان»:
با 3 ترجمه به زبان فارسی موجود است:
- «آن سوی رود میان درختان» با ترجمة اسدالله امرایی از نشر افق
- «آن سوی رودخانه، زیر درختان» با ترجمة احمد کسایی پور از نشر هرمس
- «در امتداد رود در میان درختان» با ترجمة منیژه جلالی از نشر ناژ
کتابهای صوتی و الکترونیکی از آن سوی رود میان درختان:
- مشخصات کتابهای الکترونیکی این اثر:
1.براساس نسخهی چاپی نشرافق.
تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران