loader-img
loader-img-2

سرگذشت یک غریق نوشته گابریل گارسیا مارکز

5 / 4
like like
like like

معرفی کتاب سرگذشت یک غریق:

- سال انتشار سرگذشت یک غریق:

یک اثر غیرداستانی از مارکز که در سال 1970 منتشر شد؛ سرگذشت یک غریق (به اسپانیایی: Relato de un náufrago)

 

خلاصه‌ای از داستان سرگذشت یک غریق:

عنوان کامل داستان یک ملوان کشتی‌شکسته است: کسی که ده روز بدون آب و غذا روی یک قایق نجات بود،او قهرمان ملی اعلام شد، ملکه‌های زیبایی او را بوسید، از طریق تبلیغات ثروتمند شد، و سپس توسط دولت طرد شد و برای همه فراموش شد.

در ابتدا به‌عنوان یک سری داستان قسمتی چهارده روز متوالی در روزنامه ال اسپکتادور در سال 1955 منتشر شد. بعداً در سال 1970 به‌صورت کتاب منتشر شد و سپس در سال 1986 توسط راندولف هوگان به انگلیسی ترجمه شد. زمانی که اولین بار در سال 1955 منتشر شد نام ولاسکو به‌عنوان نویسنده در آن به چشم می‌خورد. تا سال 1970 که به‌عنوان کتاب منتشر شد، نام گارسیا مارکز برای اولین بار به‌طور عمومی به‌عنوان نویسنده به مردم معرفی شد.

داستان به‌صورت اول‌شخص از دیدگاه ملوان، لوئیس آلخاندرو ولاسکو، 20 ساله، نوشته‌شده است،کسی که تقریباً به دلیل سهل‌انگاری نیروی دریایی کلمبیا جان خود را از دست داد. چند تن از همکارانش اندکی قبل از رسیدن به بندر کارتاگنا دی ایندیاس به دلیل وجود کالای قاچاق اضافه‌وزن در کشتی غرق شدند. این داستان منجر به جنجال عمومی‌شد، زیرا گزارش رسمی‌داده‌شده در مورد واقعه را که طوفان را عامل آن معرفی کرده بود، بی‌اعتبار کرد.
در فوریه 1955، ملوان لوئیس آلخاندرو ولاسکو از ناوشکن کالداس پس از اقامت طولانی‌مدت در ایالات‌متحده، مشتاق بازگشت به کلمبیا است. بااین‌حال، وقتی کشتی به راه می‌افتد، تا حدی با کالای قاچاق بیش‌ازحد بارگیری می‌کند. هنگامی‌که کشتی در دریای کارائیب در امواج سنگین گرفتار می‌شود، هشت نفر از خدمه به همراه بسیاری از محموله‌ها به دریا می‌افتند. پس از چهار روز جستجو به پایان می‌رسد و مفقودان مرده اعلام می‌شوند. اما ولاسکو یک قایق پیدا کرد و بدون غذا و بدون امید در دریای آزاد ماند. پس از ده روز به‌وسیله‌ی امواج، با قایق خود به ساحلی می‌رسد که بعداً متوجه می‌شود کلمبیا است. او ابتدا بامحبت و بعد با افتخارات نظامی و پول بسیار از طرف آژانس‌های تبلیغاتی پذیرفته می‌شود.

 

بخش‌هایی از کتاب:

بلافاصله با هماهنگی نیروهای آمریکایی مستقر در کانال پاناما که علاوه بر کنترل نظامی، کارهای خیریه‌ی دیگری را در جنوب کارائیب انجام می‌دادند، آغاز گردید.
جست‌وجو پس از چهار روز متوقف گشت و مرگ دریانوردانِ مفقود به‌صورت رسمی اعلام گردید. بااین‌وجود پس از یک هفته، یکی از آنان در حال مرگ در یک ساحل دورافتاده شمال کلمبیا دیده شد. او ده روز در یک قایق نجات بدون خوردن آب و غذا در دریا سرگردان بود. اسم او «لوئیس آلخاندرو بلاسکو» بود. این کتاب بازنویسی مطبوعاتی از ماجرایی است که او برای من تعریف کرد و به همان صورت یک ماه بعد از فاجعه، داستان به‌وسیله روزنامه «اِل اسپکتادور دِ بوگاتا» منتشر شد.
هنگامی‌که سعی در بازسازی لحظه‌به‌لحظه‌ی ماجرا داشتیم، آنچه نه او می‌دانست و نه من، این بود که آن ردیابی توان‌فرسا، ما را به ماجرای جدیدی سوق می‌داد که باعث یک اغتشاش جدی در کشور شد. این افشاگری برای او به قیمت از دست دادن افتخارات و همچنین شغلش تمام شد و برای من می‌توانست به قیمت از دست دادن جانم باشد. کلمبیا در آن‌وقت تحت دیکتاتوری نظامی- محلی ژنرال «گوستاو رُخاس پینیا» بود. کسی که ازجمله اعمال خشونت‌بار و به یادماندنی‌اش یکی قلع‌وقمع دانش آموزان در مرکز پایتخت بود یعنی زمانی که نیروهای نظامی یک تظاهرات آرام را به گلوله بستند و دیگری قتل عده‌ای از تماشاچیان مسابقه گاوبازی به دست پلیس مخفی بود که دختر دیکتاتور را در میدان گاوبازی هو کرده بودند و هرگز آمار دقیقی از کشته‌شدگان داده نشد. جراید تحت سانسور بودند و مشکل هرروزه‌ی روزنامه‌های مخالف، پیدا کردن مطالب غیرسیاسی برای سرگرم کردن خوانندگان بود.
در روزنامه «اِل اسپکتادور»، مسئولیت این کار افتخارآمیز نانوایی را، گییرمو کانو رئیس، خوزه سالگار سردبیر و من به‌عنوان گزارشگر دایمی بر عهده داشتیم. هیچ‌کدام بیشتر از 30 سال سن نداشتیم. وقتی «لوئیس آلخاندرو بلاسکو» شخصاً با پاهای خودش به دفتر روزنامه آمد و در مورد مبلغی که درازای داستان سرگذشتش به او می‌پرداختیم، پرسید او را همان‌گونه که بود به‌عنوان یک خبر دست‌دوم پذیرفتیم.
نیروهای انتظامی به مدت چندین هفته او را در یک بیمارستان نظامی بستری کرده و فقط اجازه داشت با روزنامه‌نگاران رژیم حاکم صحبت کند اگرچه یکی از خبرنگاران جبهه مخالف که بالباس مبدل خودش را دکتر جا زده بود با او صحبت کوتاهی داشت. این داستان به شکل تکه‌تکه مکرراً نقل‌شده بود و به‌صورت دست‌خورده و تحریف‌شده درآمده بود، و خوانندگان نیز از قهرمانی که برای تبلیغ کردن ساعت اجاره می‌شد، (زیرا ساعتش علی‌رغم نامساعد بودن هوا در دریا با دقت کارکرده بود)

 

معرّفی گابریل گارسیا مارکز:

گابریل گارسیا مارکز در کشور کلمبیا در دهکده آرکاتاکا در منطقه سانتامارا در 6 مارس سال 1927 میلادی به دنیا آمد. تولد او همزمان است با اعتصاب مشهور کارگران کشتزار‌های موز. همان رویدادی که سال‌ها بعد در رمان «صدسال تنهایی» مارکز آن را به تصویر کشید اما...

معرّفی گابریل گارسیا مارکز و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

تحلیلی بر داستان «سرگذشت یک غریق»:

این موضوع قبلاً توسط دانیل دفو (رابینسون کروزوئه و ژانر رابینسوناد) و ولتر (کاندید) و اخیراً توسط ویلیام گلدینگ (ارباب مگس‌ها و پینچر مارتین)، اومبرتو اکو (جزیره روز پیشین) جی ام کوتزی (دشمن)، خوزه ساراماگو (رافت سنگی و داستان جزیره ناشناخته) در سبک داستانی نوشته‌شده بود. پرداخت غیرداستانی بعدی به موضوعی مشابه را می‌توان در آخرین سفر عجیب دونالد کروهورست توسط ران هال و نیکلاس تومالین یافت.

 

سرگذشت یک غریق و موسیقی:

در سال 1996 این داستان الهام‌بخش موزیک ویدیو ایزابل پانتوجا "Poor, my hêviya" به کارگردانی خوزه لوئیس لوزانو شد.

 

ترجمه‌های فارسی از رمان «سرگذشت یک غریق»:

«سرگذشت یک غریق»: این رمان کوتاه با دو ترجمه به زبان فارسی موجود است:

  1. «سرگذشت یک غریق» با ترجمه رضا قیصریه از نشر نیلوفر
  2. «گزارش از ملوان سرگردان در دریا» با ترجمه کیومرث پارسای از نشر هنرکده

 

کتاب‌های صوتی و الکترونیکی از سرگذشت یک غریق:

- مشخصات کتاب‌های الکترونیکی این اثر:

1. سرگذشت یک غریق

  • نویسنده : گابریل گارسیا مارکز
  • مترجم : فرزانه فتحی نژاد
  • نشر:روزگار

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "سرگذشت یک غریق" می نویسد