معرّفی کتاب هزارپیشه:
- سال انتشار کتاب هزارپیشه:
هزارپیشه (به انگلیسی Factotum) رمانی زیبا از نویسنده آمریکایی چارلز بوکوفسکی است. که در سال 1975 منتشر شد. این دومین رمان بوکوفسکی و پیش درآمدی برای کتاب اداره پست (1971) است.
خلاصهای از داستان هزارپیشه:
داستان در دهه 1940 روایت می شود.
هنری چیناسکی، بدخواه الکلی و همیشه بیکار کتابهای بوکوفسکی، که از پیش نویس جنگ جهانی دوم رد شده است و از یک شغل پست به شغل دیگر راه یافته (چیناسکی پس از درگیری با پدرش، در خیابانهای شهر لس آنجلس و دیگر شهرهای طبقه پایینتر آمریکا به دنبال شغلی میگردد که بین او و عشق اولش نویسندگی قرار نگیرد). بخش اعظم رمان به شرح مشاغل مختلفی اختصاص دارد که چیناسکی به طور موقت در طول رونق اقتصادی ایالات متحده در جنگ جهانی دوم انجام می دهد. حتی با وجود اینکه برخی از مشاغل و همکاران چینی با جزئیات بسیار توصیف شدهاند، اما در نهایت همه آنها با ترک ناگهانی یا اخراج او به پایان میرسند.
او به طور مداوم توسط تنها انتشاراتی که به او احترام میگذارد طرد میشود، اما با این آگاهی که میتواند بهتر از نویسندگانی که آنها کتابهایشان را منتشر میکنند، ادامه دهد. چیناسکی شروع به خوابیدن با ژان میکند، روح خویشاوندی که او در حالی که غمهایش را در یک بار غرق میکند، ملاقات میکند. هنگامی که ...
بخشهایی از کتاب:
هفت دلار را دادم به هرمان و کتوشلوارم را برداشتم بردم توی اتاقم. رفتم بیرون بطریای شراب بخرم. وقتی برگشتم، در را قفل کردم، لباسهام را کَندم، و بعد از مدتها، خودم را برای اولین خواب شب واقعی آماده کردم.
رفتم توی تختخواب، در بطری را باز کردم، چند ضربه روی بالش زدم و گذاشتم پشتم، نفس عمیقی کشیدم، در تاریکی نشستم و از پنجره بیرون را نگاه کردم. این اولین بار بود که پنج روز تنها میشدم. من کسی بودم که در انزوا شکوفا میشد، بدون آن شبیه کس دیگری بودم که بیآب و غذا مانده. هر روزی که تنها نبودم ضعیفم میشدم. به تنهاییام افتخار نمیکردم؛ اما بهش وابسته بودم. تاریکی اتاق برای من مثل نور خورشید بود. کمی نوشیدم.
یکهو اتاق پر از نور شد. صدای تلقتلق و غرش میآمد. خط ریل قطار درست همسطح پنجرهی اتاقم بود. قطار مترویی هم آن جا ایستاده بود. ردیف چهرههای نیویورکی را از پنجرهی اتاق دیدم که برگشته بودند و نگاهم میکردند. قطار چند لحظه ایستاد، بعد به راه افتاد. همهجا تاریک بود. بعد دوباره اتاق پر از نور شد. دوباره از پنجره به چهرهها نگاه کردم. این تصویر مثل وهمی از جهنم دوباره و دوباره تکرار شد. هر قطار پر از مسافری که میرسید چهرههای داخلش زشتتر، دیوانهتر و بیرحمتر از قبلی بود. شراب را سر کشیدم.
وضع ادامه داشت: تاریکی، بعد روشنایی؛ روشنایی، بعد تاریکی. ته بطری را در آوردم و رفتم بیرون تا باز هم بخرم. برگشتم، لباسهام را کندم، برگشتم به رختخواب. رفتوآمد چهرهها ادامه داشت؛ حس کردم دارم وهم و خیال میبینم. صدها ابلیس ملاقاتم کرده بودند، چیزی که خودِ شخص شیطان هم ممکن نبود تحمل کند. بیشتر نوشیدم.
هزارپیشه و سینما:
در سال 2005 فیلمی به همین نام به کارگردانی بنت همر و با بازی مت دیلون، لیلی تیلور و ماریسا تومی ساخته شد.
ترجمههای فارسی از رمان «هزارپیشه»:
با 2 ترجمه به زبان فارسی موجود است:
- هزارپیشه با ترجمه علیامیر ریاحی از نشر نگاه.
- هزارپیشه با ترجمه نیلوفر داد از نشر قاصدکصبا.
کتابهای صوتی و الکترونیکی از هزارپیشه:
- مشخصات کتابهای صوتی این اثر:
- نام کتاب کتاب صوتی هزار پیشه
- نویسنده چارلز بوکوفسکی
- مترجم علی امیر ریاحی
- گوینده مهبد قناعت پیشه
- ناشر چاپی انتشارات نگاه
- ناشر صوتی آوانامه
- سال انتشار 1400
- فرمت کتاب MP3
- مدت 6 ساعت و 25 دقیقه
- زبان فارسی
- موضوع کتاب کتاب صوتی داستان و رمان خارجی
- مشخصات کتابهای الکترونیکی این اثر:
- براساس نسخهس چاپی نشر نگاه.
تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران