loader-img
loader-img-2

گیسوف نوشته مرتضا کربلایی لو انتشارات نیماژ

5 / -
like like
like like
چای شناسی آقانجفی شهوت داشت و دهان را آب می انداخت و خاطر اصطهباناتی را می کشید به جوانیهاش و گردش هاش با همبحثها در ییلاقات نجف یا کوفه. از شرح چای می رسیدم به چپق آقانجفی و از سوی چشم می دیدم که دست استخوانی و رگرگاش بانزاکت، تا خواندنم نشکند، دراز میشد قوری ناصرالدین شاهی اش را از جوار زغال برمی داشت و برای هردومان چای می ریخت. خاصه پسند بود و جز قند عطری فریمان توی قندانش نمی ریخت. اما یک چیز را زیرلبی و بی که به قلبش زور بیاورد می گفت که برایم غریب بود. می گفت «خرت خرت قند را که از آروارهاش بلند است میشنوم وقتی می خوانی.»

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "گیسوف" می نویسد