معرفی کتاب« جامعه شناسی مارکس » اثر «ژان پییر دوران»
کتاب «جامعه شناسی مارکس | به انگلیسی:sociologie de Marx» اثر «ژان پییر دوران | به انگلیسی:Jean-pierre Durand» که در سال « 2016 » با نگرش بر نظریههای کارل مارکس نوشته شده است. با مطالعه این کتاب،با نظریه جامعه شناسی مارکسیستی بیشتر آشنا خواهید شد و نظریات مارکس ارائه و تفسیر میشود. از نکتهای که نمیتوان گذر کرد این مسئله است که بنای جامعه شناسی مارکسیستی نظریهی ارزش افزوده در اقتصاد است.
نخست، این نظریه بر طبقات اجتماعی از منظر مارکس و تز او دربارهی قطببندی طبقاتی و فقر طبقهی کارگر مبتنی است و در عین حال با کشف ارزش افزودهی نسبی توضیح میدهد که بر خلاف پیشبینیهای مارکس چرا نظام سرمایهداری میتواند دوامی ابدی داشته باشد.
دوم اینکه نظریهی بهرهکشی در مطالعه و تحلیل کارخانهها، گرایش به ماشین، تعاونیها، تقسیمبندی کار، «جمعیت مازاد»، و به شکلی کلیتر در گسترش نابرابریها (میان طبقات اجتماعی و حتی میان شهر و روستا)، همهجا حاضر است.
سوم، نظریهی بهرهکشی اساس کل ادلهی موجود پیرامون تضاد طبقاتی و نتیجهی آن، یعنی کمونیسم مبتنی بر خلاصی از بهرهکشی انسان به دست انسان و تضادهای اجتماعی است.
این کتاب را به تمام علاقهمندان و پژوهشگران جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب:
در توضیحات پشت جلد آمده است:« آنری لوفه ور در دهه 1960 نوشته بود: «مارکس جامعه شناس نبود، اما جامعه شناسی در آثار او وجود داشت». کتاب حاضر عناصر پایه گذار جامعه شناسی مارکسیستی و تأثیر پذیری جامعه شناسان سده بیستم را از آثار او آشکار می کند. مارکس هم زمان مبارز و اندیشمند بود و آیا می توان بین نوشته های هر یک از این دو وجه، تمایز قائل شد؟ چه چیزی از نقد مارکس از نظام سرمایه داری باقی مانده است؟ چگونه می توان نقد نظام سرمایه داری را در عصر حاضر و در جوامع صنعتی پیشرفته و حتی در حوزه های پیرامونی تحت سلطه به کار برد؟ کتاب حاضر پاسخی است به این پرسشها و مسائلی از این دست.»
درباره « ژان پییر دوران » :
«ژان پییر دوران | به انگلیسی:Jean-pierre Durand» جامعه شناسی فرانسوی است که در 20 آوریل 1948 به دنیا آمد.وی هم اکنون استاد دانشگاه اوری در درس جامعه شناسی است اما کار اصلی او در زمینه کار و تجارت است.
نقدهای وارده بر کتاب:
از جمله نقدهای وارده بر کتاب مارکس این است که او معتقد است هر چیزی به طور ناگهانی به ضد خود تبدیل میشود و این جهش، نتیجة عوامل درونی و تناقضهای ذاتی است؛ در صورتی که بسیاری از اتفاقهای طبیعی ناشی از تحول تدریجی است، مثل رشد انسان و هیچ گونه تناقض ذاتی و درونی در آن وجود ندارد. همچنین انسان میتواند جلوی همة این جنبشها روش شناسی مارکس و نقدهای وارد برآن را با عوامل خارجی و ارادة خود بگیرد؛ پس این جنبشها در طبیعت نمیتواند قانون مسلم و اساسی به شمار رود. انقلاب، یعنی دگرگونی و نتیجه کشاکش در صحنه ناخوداگاه روان نیست؛ بلکه نتیجه فشار جامعه بهرهکش است. مارکس میخواهد با استفاده از اصل جهش، نتیجهگیری اجتماعی و تاریخی کرده و بر اساس تناقضهای طبقاتی بگوید که با به وجود آمدن یک اجتماع یکسان و بیطبقه، این تناقضهای درونی از میان خواهد رفت؛ ولی خود این نتیجهگیری، برخالف حرکت و جنبش مستمر زندگی و حیات اجتماعی است؛ زیرا با این تصور غلط باید بشریت به مرحله سکون و جمود برسد، چرا که منشأ تمام جنب و جوشها، درگیری و تنازعها، همین تناقضهای درونی بوده است. پس حال که جامعه بیطبقه به پیروزی رسیده و طبقه از میان رفته و فرصتی برای تطور و حرکت نمانده است؛ پس هر گونه همچشمی و رقابت، مبارزهطلبی، پاسخ و پرسش، طلب و جنب و جوش تمام میشود؛ زیرا دیگر تناقضی نیست و خود آنها از قبل معتقد بوده که حرکت نتیجه تناقضهای درونی اجتماع است، نه معلول ارادة انسان و در این صورت، مذهب مادی، پوچ انگاری و هیچ پنداری به وجود میآید. اگر عله العلل همه تغییرها و تطورها، تناقض درونی است. پس چرا مارکسیسم جلوی این تغییر و تحول را میگیرد و تناقض را میکوبند؟! برای مثال، چرا نگذاشتهاند که افکار اسلامی در میان آنها منتشر شود؟
نسخه های متعدد از کتاب « جامعه شناسی مارکس » :
کتاب جامعه شناسی مارکس توسط انتشارات مختلفی همچون انتشارات نگاه ترجمه هومن حسین زاده ،انتشارات پلیکان ترجمه پرویز بابایی و انتشارات قطره ترجمه منوچهر آشتیانی منتشر شده است.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران