درباره نویسنده کتاب محمد اژدری در سال 1333، در سرزمین مکوند، روستای مه سنبلی، از توابع شهرستان مسجد سلیمان دیده به جهان گشود. دوره ابتدایی و دوره اول دبیرستان را در این شهر گذراند. در سال 1348 در کنکور ورودی هنرستان صنعتی شرکت ملی نفت ایران - اهواز پذیرفته شد و در سال 1352 پس از اخذ دیپلم فنی و دیپلم ریاضی وارد دانشگاه علم و صنعت ایران شد. وی در سال 1356 در رشته مهندسی برق (قدرت) از این دانشگاه فارغ التحصیل
گردید.
هوا هنوز سرد بود. من هم اصلا لباس مناسبی نداشتم. پیراهن نازک آستین کوتاهی پوشیده بودم. اما کفشم بد نبود. کفش ساخت وطن با کف آجدار و شیار نسبتا مناسب که تمام زمستان، روزهای برفی و یخبندان را با همین کفش سر می کردم. از کلاه و دستکش هم خبری نبود. البته نداشتم و حقیقتا به صرافت آنها هم نیفتاده بودم. شاید این هم نشانه ای از برنامه ریزی های زندگی ام بود، که تعریفی نداشت. سرمای هوا را که بر پوست خود حس کردم، قدری مرا به اندیشه عاقبت کار وا داشت. لیکن امیدم به آفتابی بود که هنوز برنیامده بود.
گردید.
هوا هنوز سرد بود. من هم اصلا لباس مناسبی نداشتم. پیراهن نازک آستین کوتاهی پوشیده بودم. اما کفشم بد نبود. کفش ساخت وطن با کف آجدار و شیار نسبتا مناسب که تمام زمستان، روزهای برفی و یخبندان را با همین کفش سر می کردم. از کلاه و دستکش هم خبری نبود. البته نداشتم و حقیقتا به صرافت آنها هم نیفتاده بودم. شاید این هم نشانه ای از برنامه ریزی های زندگی ام بود، که تعریفی نداشت. سرمای هوا را که بر پوست خود حس کردم، قدری مرا به اندیشه عاقبت کار وا داشت. لیکن امیدم به آفتابی بود که هنوز برنیامده بود.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران