loader-img
loader-img-2

دست نوشته‌ها نوشته فرهاد کشوری انتشارات نیماژ

5 / -
like like
like like
حالا گاهی خودم را میمبر را می کنم که چرا همان موقع از خانه بیرون بردم، اما این دو زنم همیشگی نیست. بعضی وقت ها هم به خودم می گویم تو شاهد بود، برای همین است که این ها را می نویسم از در اتاق و رفتم و همانا خشکم زد. شاخه گل برم جلو پاهایم استاد کریمت انگشتان لرزانم را سوراند جوانه کبریت را انداختم با عجله کبریت دیگری زدم. رد میانسالی به پشت، کف خاکی افاق افتاده بود و چشمانش به سقف خیره بود.»

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "دست نوشته‌ها" می نویسد