loader-img
loader-img-2

در خانه ام ایستاده بودم و منتظر بودم باران بیاید نوشته ژان لوک لاگارس انتشارات نی

5 / -
like like
like like
دختر ارشد باز دیرتر
. در سنی که دارم. سال های سال دیرتر، اگر قرار باشد شهوت مرا دوباره در برگیرد، اگر میل به عشق، میل به عاشق و معشوق بودن از من عبور کند، میل این که کسی بیاید، سرانجام، و مرا ببرد . شایسته آن خواهم بود، نه، چنین فکر نمی کنی؟. من این را مانند چنان دردی تصور خواهم کرد، چنان فاجعه بی رحمانه ای، چنان مصیبتی و پیش از هر چیز، پیش از هر چیز، ریشخندی چنان شرور، یک شوخی زندگی، نه؟ که من خواهم گریخت، که می جویم، امیدوارم، نیروی گریختن را، کشیدن فریادی خشمناک و گریختن که از او دور خواهم شد
که آنی را که می آید خواهم راند، آنی که خواهد گفت مرا دوست دارد و می خواهد من نیز او را دوست داشته باشم و چنین جنایت بزرگی را مرتکب می شود که این همه دیر أمده
ترجمة این نمایشنامه به زبان فارسی جایزة Ambassade de France را در سال 2004 از آن خود کرده است

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "در خانه ام ایستاده بودم و منتظر بودم باران بیاید" می نویسد