loader-img
loader-img-2

تو برگشتی نوشته راضیه حسینی انتشارات آرادمان

5 / -
like like
like like
به دنبال بی خبری های اخیرم و نگرانی های مادرم تا تهران آمده بود . آمده بود بداند زنده هستم یا مرده . سالم هستم یا ناسالم . به نظر می رسید که زنده باشم و تقریبا سالم اما من نه زنده بودم و نه مرده . نه سالم و نه ناسالم . بعد از اینکه آثاثیة خانه را با نازل ترین قیمت فروختم ، همراه با پدرم برای همیشه به خانه مادری برگشتم . موقع برگشت فقط می خواستم از پنجره اتوبوس به بالا و پایین رفتن کوه ها و تپه ها نگاه کنم چشمانم خالی بود اما در قلبم همان پرنده آبی معروف

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "تو برگشتی" می نویسد