معرّفی کتاب اتوبوس سرگردان:
- سال انتشار کتاب اتوبوس سرگردان:
اتوبوس سرگردان (به انگلیسی The Wayward Bus) دهمین رمان از جان اشتاین بک نویسنده آمریکایی است که در سال 1947 منتشر شد.
خلاصهای از داستان اتوبوس سرگردان:
این رمان کاملاً در دره سالیناس کالیفرنیا میگذرد (اگرچه سه مکان اصلی توصیف شده همگی تخیلی هستند).
خوآن چیکوی (نیمه مکزیکی، نیمه ایرلندی) یک اتوبوس کوچک با نام مستعار " Sweetheart " دارد. او امرار معاش خود را با حمل مسافر بین ربل کرنرز و سان خوآن دلا کروز به دست میآورد. شرکت بزرگتر اتوبوس گری هوند به هر دوی این مکانها در مسیرهای جداگانه خدمات رسانی میکند، اما خدماتی که این دو را به هم متصل کند، ندارد.
خوآن و همسرش آلیس همچنین درآمد خود را با فروش غذا، قهوه و آب نبات به افرادی که در مسیر اتوبوس از آنجا عبور میکنند، تکمیل میکنند.
چیکوی ها دو کارمند دارند: یکی نوجوانی به نام اد کارسون است که به عنوان دستیار مکانیک کار میکند.
کارمند دیگر، نورما، یک پیشخدمت جوان است.
یک خانواده سه نفره که در تعطیلات هستند، مجبور شدهاند شب را در ربل کرنرز بگذرانند، زیرا اتوبوس نیاز به تعمیر داشت. خوان، آلیس، نورما و پیپلز تختخواب خود را به مسافران دادند و شب را در ناهارخوری سپری کردند. خانواده اکنون امیدوارند با اتوبوس خوآن چیکوی به سن خوآن سفر کنند: مسافرین الیوت پریچارد تاجر، همسرش برنیس و دخترشان میلدرد، دانشجوی کالج هستند.
دو مسافر دیگر نیز منتظر اتوبوس هستند. یکی از آنها ارنست هورتون، فروشنده دوره گرد یک شرکت است و دیگری یک زن جوان بلوند است که نام واقعیاش هرگز فاش نمیشود: او ادعا میکند که یک پرستار دندانپزشکی است که توسط دکتر تی اس چسترفیلد استخدام شده است درحالیکه در واقع او یک استریپر (افرادی که در کابارهها برهنه میرقصند) است. او به مردان بسیار کمی که آنقدر صادق هستند که فوراً به او پیشنهاد جنسی بدهند احترام میگذارد، اما برای مردانی که معمولاً وقت او را با تلاش برای "دوست" شدن تلف میکنند و تنها به تدریج نیت خود را آشکار میکنند، صبر نمیکند.
خوآن بارها این اتوبوس را به حرکت درآورده است و از این روال کسل کننده خسته شده است. با این حال، این بار، باران شدیدی که باریده است، پل را ناامن کرده، و بنابراین او از مسافران میخواهد که تصمیم بگیرند که آیا به ربل کرنرز بازگردند یا از طریق یک جاده خاکی قدیمی به مقصد برسند. آنها جاده را انتخاب میکنند. در مسیر، او عمدا اتوبوس را داخل یک گودال میاندازد و به مسافران میگوید این یک تصادف بوده است و...
بخشهایی از کتاب:
برنایس پریچارد و دخترش میلدرد و آقای پریچارد دور میز کوچک سمت راست در ورودی سالن غذاخوری نشسته بودند. این گروه کوچک خیلی به هم نزدیک بودند. میلدرد نسبت به پدر و مادرش که به هرحال پیرند احساس سرپرستی میکرد. او اغلب در شگفتی میماند که والدینش چگونه با این سن و سال در این دنیای بیقانون و درندشت زنده ماندهاند. او آنها را همچون بچههای کوچک، ساده و بی دفاع میدانست و البته که این موضوع در مورد مادرش صدق میکرد. اما میلدرد به فناناپذیری بچه و البته به پشتکار او در انتخاب راهش نیز میاندیشید. نوعی از این فناناپذیری در مورد «برنایس» صدق میکرد. او نسبتا زیبا بود. با بینیای راست که یک عینک فنری مدل قدیمی از شکل افتاده به چشم داشت. قسمت بالایی و غضروفی بینیاش در زیر عینک باریک مینمود و دو نقطهی قرمز طرفینش از فشار عینک بر روی آن حکایت میکرد. چشمان کبود و نزدیک بینش به او حالتی دلچسب و روحانی میبخشید. به رغم سرزندگی زنانه و لطیفش همیشه لباسهایی با دوخت و مدل کلاسیک میپوشید. گاهگاهی درلباسهایش از تور و سنجاق سینههای آنتیک استفاده میکرد. کمر پیراهنش همیشه حاشیه دوزی شده، یقهها و سردستها همیشه بیعیب بودند. هنگام استحمام از آب سنبل دار استفاده میکرد و به همین دلیل پوست و لباسها و کیفش همیشه بوی سنبل میداد. ولی از طرف دیگر نیز تقریباً به طور نامحسوسی بوی ترشی از او به مشام میرسید. زانوان و پاهایش قشنگ بود و کقش بسیار گرانبهای بندداری به پا داشت که بچهگانه به نظر میرسید و رویش نیز پاپیون کوچکی دیده میشد. دهان پژمرده و نرمش که به دهان بچهها میمانست. هیچ گونه شخصیتی به او نمیبخشید. خیلی کم حرف میزد. اما در میان دستهی خودشان به خاطر خوبی و داناییاش شهرت و اعتبار زیادی داشت. خوبیاش این بود که دربارهی مردم حرفهای قشنگ و دلنشینی میزد. حتی مردمی که آنها را نمیشناخت. داناییاش هم این بود که هرگز دربارهی چیزهای مبتذل و معمولی مثل عطر و غذا با کسی بحث نمیکرد. عقاید خاص دیگران را با لبخندی آرام میشنید و گویی به خاطر داشتن چنین عقایدی میبخشیدشان، اما حقیقت این بود که او اصلا به حرفهای آنها گوش نمیداد!
معرّفی جان اشتاین بک
نام جان ارنست اشتاینبک بر روی جلد کتابهای ترجمه شده وی در ایران به صورتهای زیر آمده است:
«جان اشتاین بک»، «جان استاین بک»، «جان استین بک»
تلفظ صحیح نام او: staɪnbɛk
تاریخ تولد و تاریخ فوت جان اشتاین بک:
تولد: 27 فوریه 1902 اوایل قرن بیستم، فوت: 20 دسامبر 1968، او نویسنده آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1962 «به خاطر نوشتههای واقعگرایانه و تخیلیاش، ترکیبی از طنز دلسوزانه و اجتماعی مشتاق بود اما...
معرّفی جان اشتاین بک و مشاهدهی تمام کتابها
سبک، درونمایه و اقتباس «اتوبوس سرگردان»:
رمان اتوبوس سرگردان هیچ شخصیت اصلی ندارد. دیدگاه غالباً از یک شخصیت به شخصیت دیگر تغییر میکند و اغلب به شکل تکگویی درونی است، به طوری که ما افکار یک شخصیت خاص را تجربه میکنیم. بیشتر رمان صرفاً به تعیین شخصیتهای مختلف اختصاص دارد.
این رمان بخشی از نمایشنامه انگلیسی قرن پانزدهم Everyman است که انگلیسی باستانی آن دست نخورده است. رمان به ماهیت گذرای بشریت اشاره دارد. اگرچه در زمان انتشار اولیه، یکی از ضعیفترین رمانهای اشتاینبک به حساب میآمد، اما از نظر مالی موفقتر از هر یک از آثار قبلی او بود.
اشتاین بک این رمان را به "گوین" تقدیم کرد، که تصور می شود اشاره ای به همسر دومش گویندولین کانگر باشد. این زوج کمتر از یک سال پس از انتشار کتاب طلاق گرفتند.
اتوبوس سرگردان و سینما:
نسخه فیلم سیاه و سفید اتوبوس سرگردان با بازیگرانی از جمله جین منسفیلد، جوآن کالینز، دن دیلی و ریک جیسون در سال 1957 منتشر شد.
بیشتر کنشهای دراماتیک رمان اشتاین بک از مونولوگهای درونی تشکیل شده است که نسخه سینمایی آن را ارائه نمیکند. این فیلم در مه 1957 در اوج محبوبیت منسفیلد اکران شد و علیرغم بررسی های متوسط از موفقیت در گیشه برخوردار شد.
اتوبوس سرگردان و موسیقی:
The Wayward Bus دومین آلبوم استودیویی گروه پاپ مستقل آمریکایی The Magnetic Fields است که در سال 1992 توسط لیبل خود گروه، PoPuP Records منتشر شد و عنوان آلبوم از رمان جان اشتاینبک، گرفته شده است.
ترجمههای فارسی از رمان «اتوبوس سرگردان»:
- با ترجمة سعید ایمانی از نشر نگاه.
کتابهای صوتی و الکترونیکی از اتوبوس سرگردان:
- مشخصات کتابهای الکترونیکی این اثر:
- براساس نسخهی چاپی نشر نگاه.
تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران