loader-img
loader-img-2

آن زن دیگر نوشته سوگل مهاجری انتشارات افراز

5 / -
like like
like like
سوگل مهاجری: شبیه دعوتی است به مهمانی. آگهی فوت سیاه و سفید را گوشه ای از روزنامه پیدا می کنم. نوشته: به درخواست خدابیامرزه برای مراسم دفنش همه سفید بپوشند و چیزی شیرین هم با خودشان بیاورند.
مراسم جاییست در شهر، اینجا قبرستان ها را وسط کار و زندگی زنده ها می سازند. مثل یک پارک، چمن و درخت می کارند و مجسمه های سنگی قد و نیم قد بینشان سبز می کنند. زمین را نگاه نکنی، فکر می کنی آمدهای گردش و هواخوری. فقط آن صلیبها و فرشته های غمگین سنگی کار را خراب می کنند.
فکرم می رود به چشم گشودن در جزیره ای کوچک. به یک عمر با رضایت در جاده ها راندن، به ندیدن طلوع سرزمین های دور و مرگ زیر آسمانی آشنا
من از تنهایی می ترسم. از مردن در شهر غریب می ترسم.
داستان ایرانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "آن زن دیگر" می نویسد