loader-img
loader-img-2

آینه ای برابر آینه ات می گذارم نوشته نغمه نایینی انتشارات سخن

5 / -
like like
like like
دست در کیفش می کند، تسبیح کبود را از میان آن بیرون می کشد و با مکش روی میز قرار می دهد. دستش روی تسبیح خیمه زده مانده. گذشتن از دانه هایی که جزئی از جانش شده آسان نیست ولی گاهی باید از جان هم گذشت تا رها شد! به درخشش حلقه ی ساده اش در نور غروب نگاه می کند و از لای انگشت ها، به کبود دانه ها، دو
طوق دو حلقه اولی، صاحبش را نداشته و دومی صاحبش را نخواستها نمی خواهد به زندگی اش فکر کند آدم وقتی بخشی از جانش را می کند و از آن می گذرد، نمی تواند به چیز دیگری فکر کند

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "آینه ای برابر آینه ات می گذارم" می نویسد