loader-img
loader-img-2

به چشم‌های هم خیره شده بودیم نوشته احمد آرام انتشارات نیماژ

5 / -
like like
like like
احمد آرام در به چشم های هم خیره شده بودیم به چشم های محابس حمره علی سود و شوق دنبال کردن روایت را در دل و جان از زنده می کند او قصه گویی تواناست که می تواند در عین حفظ یک ایک روایی منجمد که بر مده از ایده های زیره استون در باردی
ا لهی الیوم» و بومی توریستی است و در لحظه لحظه ی داستان هایس این پول را در ذهن خواننده زنده نگه دارد. بعد چه شد؟ تهدیدهای ذهنی و عیدی ای که عتر فیلو برنده داستان های آرام هستند موقعیتی ما آرام و پرتلاطم را شکل می دهند موقعیت هایی که حتی برای مدلهای مدل رده نمی شوند احمد آرام نویسندهای بوشهری است که جهانی می اندید و می توانند و البته آشکار به این ن وع واقف است که جهان همین جاستها، هسیو بوشهر. همیں دریا و همین کوجاهایس او کوچه ها و دریا را جهانی نوشته و می نویسد
طنات قایقش را در چیده و آن را توی مشتمش گرفته، مادرم قبل از او رفت و گف قایق تشتد غویته بی هیچ اعتراضی نگاهش کرد بعد بر گشته وا به، ساچشم دوخد ما خیره شده بودیم به مادر که علیها و قسمی از سازه های دیده میسل تقویه بااحتیاط قدم گذاشت توی قایقش و نشست کنار او با صدای بلند گفتم قانون را فراموش کردهاندا مادر جواب داد دیگر به دردتان نمی خورد مرد بارو را چندانی به مردی پشت بام و قرار داد. هر دو نشون آن نوار فردای قانونی، روانه ای دریای تاریک شدند ما دوتا روی تخته نسیم ریه رفتسان نگاه کردیم. طولی نکنید که بعد از جبع مرغان ماهی خوار ناپدید شدند وقی جرجنگدا از قوت کو بابایجان بالا آمدند، من خندیدم و برادر کوچکم گریه کرد