loader-img
loader-img-2

مرگ قسطی نوشته لویی فردینان سلین انتشارات مرکز

5 / -
like like
like like
... از زمان جنگ تا حالا جنون همین طور در تعقیبم بوده، یک بند به مدت بیست و دو سال. معرکه ست. هزار جور سروصدا و قشقرق و هیاهو را روم امتحان کرده. اما من از خودش هم سریع تر هذیان بافتهم، روش را کم کرده م. روی خط پایان» هذیان و جنون همیشه ترتیبش را داده ام و برنده من بوده م. بله! مسخره بازی در می آرم، خودم را به لودگی می زنم، مجبورش میکنم فراموشم کند.... رقیب بزرگم موسیقی ست، ته گوشم گیر افتاده و رفته رفته خراب شده... مدام با ام در میافتد... شب و روز دست و پا می زند و به خودش می پیچد... برای خودم تنهایی یک دسته کامل سه هزار و پانصد و بیست و هفت پرنده کوچک کوچک دارم که یک لحظه هم آرام نمی گیرند... همه ارگهای دنیا منم. همه چیز از من است، گوشت و روح و نفس.... فکرها توی
کله ام سکندری می رود و کله پا می شود. بااشان خوب تا نمی کنم. کارم ساختن اوپرای سیل و توفان است... بیست و دو سال است که هر شب می خواهد کلکم را بکند... درست سر ساعت دوازده... اما من هم می دانم چطور از خودم دفاع کنم... با دوازده سمفونی کامل طبل و سنج... دو سیلاب بلبل.. برای یک آدم عزب بد سرگرمی ای نیست... انصافا... زندگی دومم است... به کسی چه..