خاطره ای در درونم است چون سنگی سپید درون چاهی سر ستیز با آن ندارم. ترانش را نیز برایم عادی است و اندوه
می دانم خدایان انسان را بدل به شیئی می کنند، بی آن که روح را از او برگیرنده تونیز بدل به سنگی شده ای در درون من تا اندوه را جاودانه سازی
در چشمانم خیره شود اگر کسی آن را خواهد دید. غمگین تر از آنی خواهد شد که داستانی اندوه را شنیده
است،
می دانم خدایان انسان را بدل به شیئی می کنند، بی آن که روح را از او برگیرنده تونیز بدل به سنگی شده ای در درون من تا اندوه را جاودانه سازی
در چشمانم خیره شود اگر کسی آن را خواهد دید. غمگین تر از آنی خواهد شد که داستانی اندوه را شنیده
است،