معرّفی کتاب سیلابهای بهاری:
- سال انتشار کتاب سیلابهای بهاری:
سیلابهای بهاری (به انگلیسی The Torrents of Spring) اولین داستان بلند نوشته ارنست همینگوی است که در سال 1926 منتشر شد.
- توضیحی در مورد عنوان کتاب سیلابهای بهاری:
همینگوی عنوان خود را از رمان سیلابهای بهاری تورگینف برمی دارد که در سال 1872 منتشر شده بود.
خلاصهای از داستان سیلابهای بهاری:
رمان سیلابهای بهاری که در شمال میشیگان میگذرد، درباره دو مرد است که در یک کارخانه پمپ کار میکنند: یوگی جانسون کهنه سرباز جنگ جهانی اول و اسکریپس اونیل نویسنده. هر دو در جستجوی زنی کامل هستند، اگرچه بر سر این ایده آل اختلاف نظر دارند.
داستان با بازگشت اونیل از کتابخانه به خانه شروع میشود و متوجه میشود که همسر و دختر کوچکش او را ترک کردهاند، اونیل که ناامید است، با یک پیشخدمت بریتانیایی به نام دایانا در رستورانی که در آن کار می کند دوست میشود و بلافاصله از او میخواهد که با او ازدواج کند.
دایانا سعی میکند با خواندن کتابهایی از فهرست کتاب نقد نیویورک تایمز دهه 1920، همسرش را تحت تاثیر قرار دهد. اما اونیل به زودی از او خسته شده و او را ترک میکند (همانطور که وقتی برای اولین بار با او ملاقات کرد ، از این اتفاق میترسید). پیشخدمت دیگری به نام مندی، او را با حکایتهای ادبی (اما احتمالاً ساختگی) خود مجذوب خود میکند.
یوگی جانسون دوره ای را پشت سر میگذارد که در طی آن از این واقعیت که به نظر میرسد اصلاً آرزوی هیچ زنی را ندارد، با وجود اینکه بهار نزدیک میشود، ناراحت است، "که خیال یک مرد جوان را به عشق تبدیل میکند." در نهایت، او عاشق یک زن بومی آمریکایی میشود که تنها با لباس مقرنس وارد رستورانی میشود. جانسون از اینکه ناتوانیاش با مشاهده زن برهنه، درمان شده و "احساس جدیدی" بر او غلبه میکند خوشحال است و ...
بخشهایی از کتاب:
یوگی جانسون جلوی پنجره کارخانه بزرگ پمپ سازی شهر میشیگان ایستاده بود و بیرون را نگاه میکرد. بهار به زودی از راه میرسید. یوگی جانسون توی این فکر بود که ممکن است حرف این یارو نویسنده هاچینسون که میگفت اگر زمستان از راه برسد، ممکن است که بهار از پی آن بیاید، این بار هم درست از آب در بیاید؟
در نزدیکی یوگی، با یک پنجره فاصله، اسکریپس اونیل، ایستاده بود، یک مرد لاغر و دراز که صورتی کشیده داشت. هر دو ایستاده بودند و به محوطه خالی کارخانه پمپ سازی نگاه میکردند.
اکنون هیچ فایدهای نداشت. به دست آوردن چیزی که از دست رفته بود، چیزی که گریخته بود، هیچ فایدهای نداشت.
معرّفی ارنست میلر همینگوی:
ارنست میلر همینگوی 21 ژوئیه 1899 در اوک پارک، ایلینوی، حومهای مرفه در غرب شیکاگو، در خانواده کلارنس ادموندز همینگوی، پزشک و گریس هال همینگوی، یک موسیقیدان به دنیا آمد. ارنست پنج برادر و خواهر داشت. ارنست و خواهرش مارسلین یک سال تفاوت سنی داشتند و به شدت شبیه هم بودند اما...
معرّفی ارنست میلر همینگوی و مشاهدهی تمام کتابها
تحلیلی بر داستان «سیلابهای بهار»:
همینگوی با عنوان فرعی "رمان عاشقانه به افتخار درگذشت یک نژاد بزرگ" از این اثر به عنوان برخوردی طنز با نویسندگان پرمدعا استفاده کرد. این اولین اثر طولانی همینگوی است که در ده روز نوشته شده است.
درواقع یک تقلید خنده دار از مکتب ادبیات شیکاگو است. با تمسخر آن «نژاد بزرگ» نویسندگان، سبکی را به تصویر میکشد که خود همینگوی از پیروی از آن امتناع ورزید. از نظر سبک و ماهیت، «سیلابهای بهار» تقلیدی مبالغهآمیز از خندههای سیاه شروود اندرسون است، اما در طول روایت، سایر گرایشهای ادبی مرتبط با نویسندگان آمریکایی و انگلیسی مشابه اندرسون - مانند دی. اچ. لارنس، جیمز جویس، و جان دوس پاسوس - برای اظهار نظر طنز مطرح میشوند. سیلابهای بهاری یک داستان بسیار سرگرم کننده است که، نگاهی نادر به زندگی اولیه همینگوی به عنوان داستان نویسی صاحب سبک ارائه میدهد.
در واقع با تلاش همینگوی برای جدا کردن علنی و قطعی خود از نویسندهای بود که هم بهعنوان یک شخص و هم بهعنوان نویسندهای نوپا با او دوست شده بود و منتقدان او را مربی او میدانستند. همچنین این استراتژی همینگوی برای تغییر انتشارات- خروج از قراردادش با ناشرش «بونی و لایورایت»- بود و به او اجازه داد با چارلز اسکریبنر که ناشر معتبرتری بود -جایی که در آنجا باقی ماند- قرارداد ببندد.
اگرچه همینگوی موضوع خروج از قرارداد و تغییر ناشر را رد کرد
بونی و لایورایت برای سه کتاب بعی او که قرار بود یکی از آنها رمان باشد، با این شرط که در صورت رد یکی از سه کتاب، قرارداد فسخ شود قرارداد بسته بودند. بونی و لایورایت که طنز علیه یکی از پرفروشترین نویسندگانشان برای آنها خندهدار نبود، بلافاصله آن را رد و قرارداد را فسخ کردند.
همینگوی در مورد رمان سیلابهای بهار چه میگوید:
او در ماه مه تا ژوئیه 1926 با شروود اندرسون مکاتبه کرد و اظهار داشت که انگیزه او برای نوشتن اولین اثر بلندش بیشتر به دلیل امتناع او از "واکنش نشان دادن" و تشویق آثار پایینتر از اندرسون - به عنوان همتای او - بود و نه خروج از قرارداد.
همینطور مینویسد: پاییز گذشته دوسپاسوس و من و هادلی یک روز ظهر با هم ناهار خوردیم و «لبخند تاریک» را به دوس قرض دادم. کتاب را خواند و دربارهاش حرف زدیم. بعد ناهار من برگشتم خانه و کتاب «سیلاب بهاری» را شروع کردم و درست هفت روز تمام برایش وقت گذاشتم. گفتی که نظرم درباره «ازدواجهای کثیر» غلط است و من هم نظرم را درباره داستان «داستانسرا» گفتم. هر چه که درباره «لبخند تاریک» فکر میکنم تو کتاب سیلاب [بهاری] آوردهام.
آنچه دیگران در مورد رمان سیلابهای بهار میگویند:
جان دوس پاسوس آن را خنده دار می دانست اما نمیخواست آن را منتشر کند.
اسکات فیتزجرالد، رمان را شاهکار میدانست.
دیوید گارنت نوشته است: سی و یک سال پیش وقتی «سیلابهای بهار» را خواندم و مقدمهای بر آن نوشتم، به نظرم خیلی خندهدار بود. الان به نظرم خیلی خنده دار نیست. دلیلش این است که رویکرد ادبی و سبکی که همینگوی تقلید میکرد در آن زمان خودش را به ما تحمیل کرده بود و ما از اینکه آن را مورد تمسخر قرار میدادیم خوشحال شدیم. حالا این لطیفه نیاز به توضیح دارد، به طوری که موضوع خود را از دست داده است.
ترجمههای فارسی از رمان «سیلابهای بهار»:
- با ترجمة محمدرضا شکاری از نشر کولهپشتی
- با ترجمه فریدون گیلانی از نشر روز (سال 1347)
کتابهای صوتی و الکترونیکی از سیلابهای بهار:
مشخصات کتابهای الکترونیکی این اثر:
- براساس نسخهی چاپی نشر کولهپشتی
- براساس نسخهی چاپی نشر روز
تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران