loader-img
loader-img-2

مادام دو لا شانتری نوشته اونوره دو بالزاک انتشارات نگاه

5 / -
like like
like like

معرّفی کتاب مادام دو لا شانتری:

- سال انتشار کتاب مادام دو لا شانتری:

مادام دو لا شانتری (به فرانسه L'Envers de l'histoire contemporaine : روی دیگر تاریخ معاصر) رمانی است که در سال 1848 توسط اونوره دو بالزاک منتشر شد.

 

خلاصه‌ای از داستان مادام دو لا شانتری:

آخرین رمان بالزاک از دو قسمت تشکیل شده است:
قسمت اول مادام دو لا شانتری (Madame de La Chanterie):
یک روز ازسپتامبر 1836 گادفروآ جوان تصمیم می‌گیرد فسق و تنبلی خود را رها کند، در پی اعلامیه ای برای اجاره‌ی اتاق ،به دیدن صاحب پانسیون یعنی مادام دو لا شانتری می‌رود زنی که اگر نه از جهانی دگر ولی از دورانی دیگر بود در نظرش.

این خانه، در نزدیکی کلیسای نوتردام پاریس قرار دارد، و انجمن مخفی خیریه مسیحی در آنجا سکنی داشتند. گادفروآ از مادام د لا شانتری، که ریاست این جامعه را بر عهده دارد، آداب و رسوم خانه را می‌آموزد.

گادفروآ همچنین از مسیو آلن داستان مادام دو لا شانتری را می‌شنود. او در سال 1772 به دنیا آمد و با هانری دو لا شانتری که رئیس دادگاه انقلاب شد و به سقوط روبسپیر محکوم شد، ازدواج کرد. مادام د لا شانتری شوهرش را از زندان نجات می‌دهد، اما او همچنان به خیانت به او ادامه می‌دهد و چند سال بعد می‌میرد. دختر مشترک آنها، هنریت، در سال 1807 با بارون پولیدور برایند دز تور مینیرس (کانتنسون آینده، یک مامور پلیس مخفی) ازدواج کرد، به خود اجازه داد که توسط شوهرش به جریان یک قیام کشیده ‌می‌شود و به مرگ محکوم می‌شود و اعدام می‌شود.

قسمت دوم: محرم (L'initié)
هنگامی گادفروآ تمایل دارد به این جامعه اسرارآمیز بپیوندد، به او ماموریتی تحت حمایت مسیو آلن داده می‌شود. گادفروآ به خیابان نوتر فرستاده می‌شود، در این آدرس خانواده‌ای متشکل از یک پیرمرد (آقای برنارد)، دخترش واندا و پسری به نام، آگوست ساکن هستند. گادفروآ با حمایت از اصل خیریه کاتولیک، که در تضاد کامل با اصول بشردوستی ذکر شده توسط آقای برنارد است، باید به خانواده کمک کند تا از بدبختی خود خارج شوند.

در واقع، معلوم می‌شود که پیرمرد در واقع همان قاضی است که در زمان امپراتوری، مادام د لا شانتری و دخترش را محکوم کرده است و...

 

بخش‌هایی از کتاب:

بی‌حوصلگی، غم و اندوه اجازه نمی‌داد ناگهان خود را کنار بگیرد. گودفروآ به هنگام عزاداریش به دنبال بخت خویش به پاریس رفت: در رستوران‌ها شام خورد و با بی‌احتیاطی با هر غریبه‌ای عهد مودّت بست و طالب معاشرت با اشراف شد و متحمّل مخارج سنگینی گشت. وقتی در بولوارها گردش می‌کرد از دیدن دختری دم بخت همراه مادرش یا منظره مرد جوانی سواره که به جنگل بولونْی می‌رفت، یا تازه به دولت رسیده‌ای با کالسکه مجلّلش یا عضو عالی رتبه‌ای مزیّن به نشان موجب تأثّری دردناک در او می‌شد، احساس ناتوانی‌اش به او نهیب می‌زد که دیگر نمی‌تواند حتی نه مقام درجه دوّمی نه سرنوشتی راحت برای خود دست و پا کند؛ و او پیوسته دلی شکسته روحی لبریز از غم و اندوه داشت.
گودفروآ به بی‌قابلیتیش در نبرد با اوضاع از استعدادهای والای خود البته بی‌آنکه بخواهد آن را به منصه ظهور برساند، آگاهی داشت و برای اقدام به هر کاری سترگ خود را ناتوان می‌دید چون در قبال امیالی که از زندگی گذشته‌اش، تربیتش، یا لاقیدی‌اش نشأت می‌گرفت یارای مقاومت نداشت، زیرا سه عارضه او را به تحلیل برده بود، که فقط یکی از آن‌ها کافی است مردی جوان روی برگردانده از ایمان مذهبی را از زندگی بیزار کند. لذا این سیما نشان می‌داد که گودفروآ با برخورد با چنین آدم‌هایی، پاریسی تمام عیار شده است: اینجا انسان بلند پروازی‌های فریبنده یا برباد رفته، بدبختی زندگی خانوادگی، کینه‌ای فرو خورده در رخوت معنوی یک زندگی پرمشغله را در حیات روزمره پاریس تماشا می‌کند. رنجشی که پی خشم و هیجان می‌رود، شَکْوَه بیهوده، ادا و اصول زورکی، کینه حرمان‌های گذشته‌ای که لبخند استهزا برمی‌انگیزاند هر آن کس را که بزرگ می‌کند رسوا می‌کند ضروری‌ترین اختیارات را به رسمیت نمی‌شناسد، از پریشانی‌هایشان تفریح می‌کند، به هیچ یک از رسوم اجتماعی گردن نمی‌نهد. این آفت پاریسی است که با فتنه‌های همیشه بیدار اشخاص قدرتمند همچون لایه‌های سنّی درخت شیره جانش را حفظ می‌کند و پنهان نگه می‌دارد.

 

معرّفی اونوره دو بالزاک:

- تولد و مرگ بالزاک:

اونوره دو بالزاک متولد 1 مه 1799 در تور فرانسه و درگذشته 18 اوت 1850 (در سن 51 سالگی) در پاریس، نویسنده فرانسوی است. رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، منتقد ادبی، منتقد هنری، مقاله‌نویس، روزنامه‌نگار و چاپگر، یکی از تأثیرگذارترین آثار رمانتیک ادبیات فرانسه را با بیش از نود رمان و داستان کوتاه منتشر شده از سال 1829 تا 1855 که تحت عنوان «کمدی انسانی» گردآوری شده است، از خود به جای گذاشت اما...

معرّفی اونوره دو بالزاک و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

تحلیلی بر داستان «مادام دو لا شانتری»:

وقتی بالزاک این رمان را تمام می‌کند، نمی داند که این آخرین رمان او خواهد بود. ما با دانستن این موضوع، انتخاب موضوع را بهتر درک می‌کنیم: یک انجمن مخفی با هدف خیریه. انتخاب مکان نیز: یک منطقه متروکه نه چندان دور از کلیسای جامع نوتردام پاریس.

وقتی بالزاک از رمانش صحبت می‌کند، نشان می‌دهد که او در حال آماده‌سازی نوعی مخالفت با شِکوه و بدبختی‌ها، در جایی است که هرزگی در آن حکمفرما بود. نیاز به فضیلت و احسان و دین در دل پایتختی فاسد مانند آخرین آرزوی نویسنده‌ای است که خود را از توصیف تمام وجوه جهان از بهترین تا بدترین وجه خسته کرده است و می‌خواهد پشت سر بگذارد. اثری غول پیکر که الهام بخش بسیاری از نویسندگان است. بالزاک ناخودآگاه ساختاری را تکمیل کرد که قرار بود نقطه عطفی در تاریخ ادبیات باشد: ایده «چرخه رمان» که در میان دیگران، امیل زولا و مارسل پروست از آن الهام می‌گرفتند.

 

ترجمه‌های فارسی از رمان «مادام دو لا شانتری»:

با ترجمة هژبر سنجرخانی از نشر نگاه.

 

کتاب‌های صوتی و الکترونیکی از مادام دو لا شانتری:

مشخصات کتاب‌های الکترونیکی این اثر:
1.براساس نسخه‌ی چاپی نشر نگاه.

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "مادام دو لا شانتری" می نویسد