loader-img
loader-img-2

پل رودخانه درینا نوشته ایوو آندریچ انتشارات خوب

5 / -
like like
like like

معرّفی کتاب پلی بر رودخانهٔ درینا:

- سال انتشار کتاب پلی بر رودخانهٔ درینا:

پلی بر رودخانه درینا (به صربی На Дрини ћуприја) یکی از آثار ادبی مشهور جهان است نوشته‌ی ایوو آندریچ، نویسندهٔ صربستانی که به خاطر همه کارنامه‌ی ادبی‌اش و به‌ویژه این کتاب برنده نوبل ادبیات 1961 شد.

دکتر رضا براهنی این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است و اولین ترجمه‌ی رسمی و منتشرشده اوست این ترجمه را انتشارات نیل،برای اولین بار در سال 1341، و بعد در سال 1343، 1345 و 1355 همین انتشارات، منتشر کرد. در سال 1394 انتشارات افراز و سال 1396 نشر شورآفرین، این ترجمه را باز چاپ کردند.

 

خلاصه‌ای از داستان پلی بر رودخانهٔ درینا:

در ابتدای کتاب قبل از شروع داستان این‌طور آمده است:
این تاریخ یک پل نیست، سرگذشت انسان‌هایی است که چهار قرن با این پل زیسته‌اند. بیان روحیه مردمان ساده ایست که در چهارگوشه افق بار سنگین تاریخ را بدوش می‌کشند، با ماجراهایی که بر ایشان می‌رود.

این رمان داستان ساخت پلی بر روی رودخانه درینا در شهر بوسنی ویشگراد را روایت می‌کند. دستور ساخت این پل به دستور محمد پاشا سوکولوویچ، یکی از مقامات مشهور امپراتوری عثمانی که صرب بومی رودو بود، انجام شد. داستان رمان تقریباً چهار قرن طول می‌کشد و مجموعه‌ای از چندین داستان مربوط به پل درینا است که ستون فقرات و نماد اصلی روایت است. خود پل به‌نوعی نقطه مقابل سرنوشت انسان است که نسبت به بنای سنگی که جاودانه است گذرا است.

یک پسر جوان صرب از اطراف ویشگراد توسط عثمانی‌ها به‌عنوان بخشی از مالیات از مادرش گرفته می‌شود، مادر پسر به دنبال پسرش در حال زاری می‌رود تا اینکه به رودخانه درینا می‌رسد، جایی که او را با کشتی می‌برند و دیگر نمی‌تواند دنبالش برود. پسر جوان به اسلام گروید و نام ترکی محمد را به او اختصاص دادند و به محمد پاشا سوکولوویچ معروف شد. او درجات نظامی عثمانی را طی می‌کند و در حدود 60 سالگی وزیر اعظم می‌شود، سمتی که تا پانزده سال آینده در اختیار خواهد داشت. او در زمان خود به‌عنوان وزیر اعظم، زیر نظر سه سلطان خدمت می‌کند و بر گسترش امپراتوری عثمانی به اروپای مرکزی نظارت می‌کند . او با خاطره‌ای که به‌زور از مادرش گرفته‌شده بود، تسخیر می‌شود و دستور می‌دهد پلی در قسمتی از رودخانه که آن دو از هم جدا شدند، بسازند.

ساخت‌وساز در سال 1566 آغاز شد و پنج سال بعد پل به همراه یک کاروانسرا (یا هان ) تکمیل شد. این پل جایگزین حمل‌ونقل غیرقابل‌اعتماد با قایق می‌شود که زمانی تنها وسیله عبور از رودخانه بود و نشان‌دهنده پیوند مهمی بین ایالت بوسنی و بقیه امپراتوری عثمانی است. این پل توسط رعیت‌هایی ساخته‌شده است که به‌طور متناوب دست به اعتصاب می‌زنند و در اعتراض به شرایط بدِکاری در محل ساخت‌وساز خرابکاری می‌کنند. عثمانی‌ها به‌سختی پاسخ می‌دهند و خرابکار دستگیرشده را به فلک می بندند. پل در قسمت میانی پهن‌تر است که به دروازه (یا کاپیا) معروف است و این بخش به یک مکان ملاقات محبوب تبدیل می‌شود. هرلحظه مهم در زندگی ساکنان محلی به دور پل می‌چرخد، کودکان مسیحی از آن عبور می‌کنند تا در ساحل مقابل غسل‌تعمید بگیرند، و کودکان همه ادیان در اطراف آن بازی می‌کنند. باگذشت زمان، افسانه‌هایی پیرامون تاریخچه پل ایجاد می‌شود. مردم محلی از دو نوزاد مسیحی می‌گویند که زنده‌زنده در داخل پل دفن شدند تا پری‌ها (شرور) را که ساخت آن را خنثی کردند، آرام کنند. آن‌ها دو سوراخ در کنار پل را به‌عنوان مکان‌هایی در نظر می‌گیرند که مادران نوزادان در هنگام دفن آن‌ها برای شیر دادن به آن‌ها می‌آیند. حدود یک قرن بعد، سلطنت هابسبورگ باز پس گرفته شد همین‌طور بخش اعظم اروپای مرکزی و شمال بالکان از عثمانی‌ها، که این امر بحرانی را در داخل امپراتوری عثمانی ایجاد کرد. به دلیل کمبود بودجه دولتی، کاروانسرا متروکه و ازکارافتاده است. از سوی دیگر، این پل قرن‌ها بدون تعمیر و نگهداری  باقی می‌ماند، زیرا به‌خوبی ساخته‌شده است. ساکنان ویشگراد - ترک‌ها، صرب‌ها، یهودیان سفاردی و روم‌ها - در طول سیل‌های منظم درینا با یکدیگر همبستگی می‌کنند.

اولین تنش‌های ناسیونالیستی در قرن نوزدهم، با وقوع اولین قیام صرب‌ها در مرکز صربستان کنونی به وجود آمد. ترک‌ها خانه‌ای روی پل می‌سازند و آن را با چوب‌هایی تزئین می‌کنند که سر شورشیان مشکوک را روی آن سنجاق می‌کنند. یک روز عصر، خانه بلوک می‌سوزد. در دهه‌های بعدی، با ادامه زوال امپراتوری عثمانی، بوسنی توسط طاعون ویران می‌شود.
 پس از کنگره برلین در سال 1878، صربستان و مونته نگرو به کشورهایی کاملاً مستقل تبدیل شدند. اتریش-مجارستان حق اشغال بوسنی و هرزگوین را دریافت می‌کند و آن را به یک مستعمره تبدیل می‌کند.. این اشغال به ساکنان شهر شوک وارد می‌کند، یک پادگان در محل کاروانسرا ساخته‌شده و شهر هجوم قابل‌توجهی از خارجی‌ها را تجربه می‌کند.
 مردم از تمام نقاط اتریش-مجارستان وارد می‌شوند و مشاغل جدیدی  راه می‌اندازند و آداب‌ورسوم مناطق بومی خود را با خود می‌آورند. یک خط راه‌آهن باریک به سارایوو ساخته می‌شود و درنتیجه پل اهمیت استراتژیک خود را از دست می‌دهد.
کودکان محلی در سارایوو شروع به تحصیل می‌کنند و برخی برای ادامه تحصیل به وین می‌روند. آن‌ها ایده‌های اجتماعی و فرهنگی جدیدی را از خارج از کشور به خانه می‌آورند، ازجمله مفاهیم اتحادیه‌های کارگری و سوسیالیسم، درحالی‌که روزنامه‌های تازه تأسیس ساکنان شهر را با ناسیونالیسم آشنا می‌کند.
 تنش‌ها پس از ترور ملکه الیزابت اتریش در سال 1898 شعله‌ور شد.
 در سال 1908، اتریش-مجارستان به‌طور رسمی بوسنی و هرزگوین را به خاک خودش ضمیمه کرد، که این امر جرقه تنش‌هایی با صربستان شد، اتریش-مجارستان آن را مانعی جدی برای تسخیر بیشتر بالکان می‌دانستند.
 با جنگ‌های بالکان در سال‌های 1912-1913 عثمانی‌ها تقریباً به‌طور کامل از منطقه خارج شدند و روابط بین اتریش-مجارستان و صربستان بدتر از قبل شد. اهمیت بخش میانی پل نیز تضعیف می‌شد، زیرا ساکنان قومیت‌های مختلف نسبت به یکدیگر مشکوک و محتاط بودند.

در ژوئن 1914، دانش‌آموز صرب بوسنی، گاوریلو پرینسیپ، آرشیدوک فرانتس فردیناند را در سارایوو ترور کرد و زنجیره‌ای از حوادث را رقم زد که منجر به شروع جنگ جهانی اول شد.
اتریش-مجارستان به صربستان اعلان‌جنگ می‌کند و مقامات محلی شروع به تحریک جمعیت غیر صرب ویشگراد علیه ساکنان صرب شهر می‌کنند.
 پل با جاده قدیمی به سارایوو به‌طور ناگهانی اهمیت خود را بازیافت، زیرا خط راه‌آهن برای انتقال آن‌همه مواد و سربازانی که در پاییز 1914 برای حمله به صربستان آماده می‌شوند، کافی نیست. تهاجم اتریش-مجارستان به‌سرعت دفع می‌شود و صرب‌ها پیشروی می‌کنند.در سراسر درینا، اتریش مجارستانی‌ها را وادار کرد تا ویشگراد را تخلیه کنند و بخش‌هایی از پل را ویران کنند.

 

بخش‌هایی از کتاب:

در عروسی‌ها یا به هنگام تشییع‌جنازه‌ها، هنگام عبور از پل درروی کاپیا توقف می‌کردند. هنگام عروسی، مهمان‌ها در آنجا خودآرایی می‌کردند و قبل از آنکه وارد بازار شهر شوند برحسب طبقه قرار می‌گرفتند. اگر هنگام امنیت بود، دست‌به‌دست یکدیگر می‌انداختند و می‌خواندند و می‌رقصیدند و اغلب زمانی دراز در آنجا توقف می‌کردند.
در تشییع‌جنازه‌ها، آن‌ها که تابوت را حمل می‌کردند در کاپیا مدتی تابوت را به زمین می‌گذاشتند، چراکه مرده، بهر حال در قسمت‌های خوشی از زندگی خود در آنجا مانده بود و از پل گذشته بود. کاپیا مهم‌ترین قسمت پل بود و پل مهم‌ترین بخش شهر. و یا ،به قول ترکی که اهالی ویشه گراد به نظرش بسیار مهمان‌نواز آمدند، و در یادداشت‌های سفر خود نوشته: «کاپیای آن‌ها قلب پل است، و پل قلب شهر است که در قلب هرکس جای دارد». این نشان می‌دهد که نیت سنگتراشان قدیم، که بنا به روایات قدیمی با همه مشکلات و شگفتی‌ها پنجه درافکنده مجبور شده بودند که بچه‌ها را میان دیواره پل کار بگذارند، تنها دوام و زیبایی کارشان نبود بلکه استفاده و رفاه نسل‌های بعدی را نیز در نظر داشتند. اگر کسی از زندگی روزمره اهالی این شهر مطلع باشد و آن را درست در نظر بگیرد، به این نتیجه می‌رسد که ناحیه بوسنی آدم‌های معدودی هستند که آن‌ها هم به‌قدر اهالی ویشه گراد وکاپیا تفریح می‌کنند و لذت می‌برند.
طبیعی است که زمستان‌ها را نباید در نظر گرفت: در این اوقات فقط کسانی که اجبار داشتند از پل عبور می‌کردند، با گام‌هایی بلند از روی پل می‌گذشتند و در این حال سرهاشان را در مقابل باد سردی که بی‌وقفه از فراز رود در وزیدن بود خم می کردند طبیعی است که زمستان‌ها کسی در فضای باز کاپیا توقف نمی‌کرد . اما در سایر فصول: کاپیا برای بزرگ و کوچک به‌راستی نعمتی بود .

 

معرّفی مترجم رضا براهنی:

- تولد رضا براهنی و ریشه تعهد در نویسندگی:

رضا براهنی نویسنده، مترجم، شاعر و منتقد، که از چهره‌های شاخص و آوانگارد در ادبیات معاصر ایران است و همین‌طور از پیشروان جریان ادبی پست‌مدرن در ایران، در 21 آذرماه سال 1314 در شهر تبریز چشم به دنیا گشود اما...

معرّفی رضا براهنی و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

کتاب‌های صوتی و الکترونیکی از پلی بر رودخانهٔ درینا:

نسخه‌ی الکترونیکی این کتاب از این مترجم موجود است.

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

 

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "پل رودخانه درینا" می نویسد