loader-img
loader-img-2

ادبیات برتر،رمان133 (میدل مارچ) نوشته جورج الیوت انتشارات نیستان

5 / -
like like
like like

معرّفی کتاب "میدل مارچ" اثر «جورج الیوت»

کتاب «میدل مارچ | Middle March» اثر «جورج الیوت | George Eliot» در سال «1871» با موضوع ماجراهای ساکنان روستایی به نام میدل مارچ نوشته شده است. دوروتیا بروک که شخصیت اصلی این رمّان است، دختری بلندپرواز و روشنفکر است (به نظر می‌رسد که دوروتیا از نظر ویژگی‌های شخصیتی، به جورج الیوت شباهت دارد). او در طی داستان با مردی ازدواج می‌کند که در ابتدا فکر می‌کرد نیمه‌ی گمشده‌ی اوست؛ اما این ازدواج، اشتباهی بیش نبود. در داستانی موازی با داستان دوروتیا، ترتیوس لیدگیت، پزشکی جوان و آرمّان‌گرا، عاشق دختری شده و با او وصلت می‌کند. اما این انتخاب نیز سرانجام خوشی ندارد.
رویداد‌های این کتاب به وسیله‌ی گره‌های داستانی به هم می‌رسند و روند رمّان را جذّاب می‌کنند. جورج الیوت از طریق این رمّان، اوضاع و احوال انگلستان قرن 19 را به وسیله‌ی شخصیت پردازی‌های هوشمندانه و توصیفات دقیق، به زیبایی به تصویر می‌کشد. جورج الیوت با نوشتن این اثر ارزشمند، نقش بزرگی در شکل‌گیری جریان ادبی واقع‌گرا در قرن 20 داشته است.

 

دیگران مهم در ارتباط با این کتاب چه گفته‌اند؟

افرادی مانند تری ایگلتون، ویرجینیا وولف و جولین بارنز نظراتی راجع به این کتاب و پدیدآورنده‌ی آن بیان کرده‌اند. 
تری ایگلتون، منتقد ادبی، راجع به توانایی‌های جورج الیوت می‌گوید: «شناخت، احساس و اخلاق در آثار جورج الیوت به وحدت می‌رسد. جورج الیوت یکی از روشنفکران ممتاز زمانه‌اش بود و شناخت جامعی از هنر، موسیقی، الهیات، روان شناسی، جامعه شناسی و علوم طبیعی داشت و به چندین زبان نیز مسلّط بود. دستاورد شگرفش این بود که همه این‌ها را خمیرمایه خلّاقیت ادبی‌اش می‌ساخت»
ویرجینیا وولف، اثر میدل مارچ را اثری سترگ از ادبیات قرن نوزدهم می‌داند.
جولین بارنز نیز این اثر را ارج نهاده است و آن را بزرگ ترین زمان انگلیسی قرن 19 می‌شمارد.

 

بخشی از کتاب

در بخشی از کتاب می‌خوانید: «زیبایی و مِلاحت دوشیزه بروک از آن دست بود که وقتی لباس معمولی می‌پوشید بیشتر به چشم می‌آمد. تو گویی لباس‌های ساده وقار بیشتری به وجاهتش می‌دادند. مردم او را دختر بسیار باهوشی می‌دانستند ولی می‌گفتند خواهرش، سِلیا، معمولی‌تر و معقول‌تر است. البته سلیا هم لباس‌های آن‌چنانی نمی‌پوشید، ولی خُب وقتی دقت می‌کردی می‌دیدی رخت و لباسش کمی با خواهرش فرق می‌کند و بفهمی‌نفهمی از عشوه و طنازی بی‌نصیب نیست. به هر حال، ساده‌پوشی دوشیزه بروک بخاطر شرایط پیچیده‌ای بود که خواهرش هم در آن‌ها سهیم بود، از جمله اصل و نسب خوب. خاندان بروک اشراف‌زاده نبودند ولی اصل و نسب خوبی داشتند و در اجدادشان کمتر از روحانی یا دریاسالار پیدا نمی‌شد. زن‌های چنین خانواده‌هایی که در خانه‌های ییلاقی آرام زندگی می‌کردند و کلیساهای روستایشان به زور به اندازه یک سالن پذیرایی بود، طبیعتاً استفاده از زینت‌آلات کم‌بها را در شأن خودشان نمی‌دانستند. البته ساده‌پوشی دوشیزه بروک دلیل دیگری هم داشت و آن احساسات مذهبی‌اش بود. برای دوروتیا که تقدیر آدمی را در پرتو تعالیم مسیحیت می‌دید، نگرانی دربارۀ مُدهای زنانه دیوانگی محض بود. او نمی‌توانست با علاقه به ظواهر مادی تشویش‌های زندگی معنوی‌اش را تسکین دهد. ذهن دوروتیا بشدت نظری بود و در عطش مفهومی رفیع از جهان می‌سوخت، مفهومی که هم منطقه کشیش‌نشین تیپتون را در برمی‌گرفت و هم رفتار و کردار شخص او را. او شیفته سختی و بزرگی بود و هر آنچه را که واجد این دو جنبه بودند در آغوش می‌گرفت. قطعاً این ویژگی‌های شخصیتی بر سرنوشت هر دختر دَم‌بختی تأثیر می‌گذارد. با این‌همه دوروتیا که از قضا خواهر بزرگتر هم بود هنوز بیست‌سال نداشت. هر دو خواهر تحصیل‌کرده بودند. وقتی دوروتیا دوازده‌ساله بود پدر و مادرشان از دنیا رفتند و عموی مجردشان سرپرستی آنها را برعهده گرفت. حدود یک سال پیش دخترها به همراه عمویشان به منطقه ییلاقی تیپتون آمدند. عمویشان مردی شصت‌ساله، خوش‌مشرب و خیرخواه بود که عقایدش مثل اوضاع جوّی غیرقابل پیش‌بینی بود. او نظرات سخاوتمندانه‌ای داشت ولی سخت سر کیسه را شُل می‌کرد. دوروتیا بی‌صبرانه منتظر روزی بود که به سن قانونی برسد و بتواند از حق و حقوقش در مصارف عام‌المنفعه استفاده کند. او و سلیا سالانه هفتصد پوند از والدین‌شان ارث می‌بردند ولی اگر دوروتیا ازدواج می‌کرد و صاحب پسری می‌شد آن پسر وارث املاک جناب بروک می‌شد و از محل جمع‌آوری اجاره‌بها سالانه سه هزار پوند به دست می‌آورد.
و چرا دوروتیا نباید ازدواج می‌کرد؟ دختری به آن زیبایی و چنان آتیه روشنی؟ هیچ چیز نمی‌توانست مانع ازدواج او شود جز عشقش به بی‌نهایت‌ها و اصرارش بر سبک خاصی از زندگی که می‌توانست هر مرد محتاطی را از خواستگاری از او مُنصرف کند یا نهایتاً به جواب کردن همه خواستگاران مُنجر شود. آخر کدام زن جوان اصل و نسب‌داری در کلبۀ محقر کارگران کنار کارگری مریض زانو می‌زد و از ته دل دعا می‌کرد و یا روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها کتاب‌های مذهبی می‌خواند؟ مردها دوست داشتند زن‌هایشان اعتقادات مذهبی معقولی داشته باشند ولی هیچ‌وقت سعی نکنند آنها را عملی کنند.»

 

درباره «جورج الیوت»

جورج الیوت با نام اصلی ماری آن اوانز زاده‌ی 22 نوامبر 1819 در انگلستان است. او رمّان نویس رئالیست و روانشناختی است. وی اوّلین اثر ادبی مهّم خود را در سن 43 سالگی منتشر کرد، در طول زندگی‌اش موفّقیّت‌های ادبی مختلفی به دست آورد و توانست آثارش را به چاپ برساند. آخرین رمّان جورج الیوت در سال 1873 به نام دانیل دروندا منتشر شد. او در دسامبر 1880 در سن 61 سالگی به علت بیماری کلیوی درگذشت. تاکنون آثار ماندگاری از او به جا مانده است که هریک به‌خوبی بیانگر وضعیت اجتماعی آن سال‌های انگلستان می‌باشد. او در مجموع 7 رمّان و 11 کتاب شعر از خود به جای گذاشته است.

 

دیگر آثار «جورج الیوت | George Eliot»

جورج الیوت در طول زندگی خود آثار ارزشمندی به جای گذاشته است که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره خواهیم کرد: آسیاب کنار فلوس، آدام بید، سایلاس ماینر و دانیل دروندا

 

کتاب "میدل مارچ" برنده چه جوایزی شد؟

کتاب میدل مارچ در رنکینگ 100 رمّان برتر در مجله‌ی گاردین، رتبه‌ی 21 ام را کسب کرده است.

 

نسخه‌های متعدّد از کتاب "میدل مارچ"

نشر‌های نی، نیستان و دنیای نو این کتاب را به چاپ رسانده‌اند. لازم به ذکر است که نشرهای نو و دنیای نو، این کتاب را در دو جلد چاپ و ارائه کرده‌اند. خانم‌ها مینا سرابی، لیدا طرزی و آقای رضا رضایی نیز این کتاب را ترجمه کرده‌اند. در کل سه نسخه از این کتاب موجود است و مخاطبان کتاب و علاقه‌مندان به رمّان‌های زنانه و اجتماعی-عاشقانه، می‌توانند به تهیّه‌ی این کتاب اقدام کنند.

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "ادبیات برتر،رمان133 (میدل مارچ)" می نویسد