معرّفی کتاب «بیوه کشی» اثر «یوسف علیخانی»
کتاب سخنگو«بیوه کشی» (باقاب) اثر «یوسف علیخانی» با نگرش ادبیات بومی، نخستین رمان یوسف علیخانی است و همانطور که از نامش پیداست، فضایی وهم آلود دارد و به روایت سنتی دیرینه در جامعهای روستایی میپردازد . داستان ازدواج شش برادر یکی پس از دیگری با بیوهی برادر بزرگشان بر طبق رسوم و آیین کهن آن سرزمین است که با خرافه و طلسم و جادو همراه شده است. نویسنده در این اثر از رئالیسم جادویی نیز بهره برده است، اما در پایان داستان به واقعیت گرایی متمایل گشته است. علیخانی بسیار هوشمندانه در میانهی متن به شرح و توصیف فرهنگ و آداب و رسوم و گویش این خطّه از ایران که زادگاه خود نویسنده نیز هست، میپردازد. در واقع میتوان گفت این اثر رمانی اقلیمی است.
دیگران مهم دربارهی این کتاب چه گفته اند؟
به نقل از دکتر "حمید عبداللهیان" استاد دانشگاه :
«یکی از مشکلات زاویه دید آن است. به نظر من زاویه دید یکی از بزرگترین مورد های این داستان است. زاویه دیدی که در آغاز داستان دانای کل است و محدود به خوابیده خانم که بعد از مدتی از خوابیده خانم فاصله می گیرد و سراغ شخصیت های دیگر می رود که ای کاش نمی رفت.»
به نقل از "محمدرضا گودزی" نویسنده و منتقد:
« به نظرم در مجموع رمان بیوهکشی در مقایسه با رمان هایی که در این دو سه دهه خوانده ایم، رمانی بسیار متفاوت است که کلیشه روایت های محدود را شکسته و رمانی خوش خوان و نوآور و خواندنی شده است که می توان خواند و لذت برد.»
به نقل از "محمد دهقانی" منتقد ادبی:
«احساس گناه و انتظار مجازات، موضوعی است که فراوان در بیوهکشی دیده می شود و انگار بر تمام داستان، سایه افکنده، در واقع ساختار داستان و حوادث در نتیجه و حاصل همین احساس گناه و انتظار مجازات و عقوبت آسمانی است.»
به نقل از "علی الله سلیمی" منتقد ادبی:
«شاخص ترین نشانه بهره گیری از قواعد افسانه ها در بیوه کشی، استفاده از صحنه ها و وقایع غیر متعارف در بخش های کلیدی رمان است که باورپذیری اثر را تا حدودی کمرنگ می کند»
بخشی از کتاب
قسمتهایی از کتاب:
"حضرتقلی منگ بود. نشسته بود کنار آب راه خون آلوده که معلوم نبود خون بزرگ است یا گوسفندان و حالا داشت از دهان اژدرچشمه در میآمد و میرفت سمت باغستانان. قشنگ خانم از کاس آقا پرسید: «چرا این چشمه ره اژدرچشمه نام بکردن قدیمی ها؟» کاس آقا کلاه نمدی اش را جابه جا کرد و گفت: «خدا سر شاهده من بی سوادم. سواد دارمان پیل آقاست که بلده مصحف بخوانه. ماها فقط آنقدر جان بداریم که شب نشین خانه ها بنشینیم پای نقل بزرگترهامان. پیل آقا هم چندان خوش نداره نقل ره.»"
«زن های میلکی زیر روسری های سرخ و سفیدشان، پارچه سفیدی هم می بندند که حکم موگیر را دارد برایشان. خوابیده خانم بلند شد. رو کرد به دیوار کوه و پارچه سفید زیر روسری اش را درآورد. از همان جا که نشسته بودند، کشیدش توی آب جوی خون آلوده. روسری رنگ گرفت و سرخ شد»
دربارهی «یوسف علیخانی»
یوسف علیخانی (متولد اول فروردین 1354 در روستای میلک الموت قزوین) نویسندهی معاصر ایرانی است. علیخانی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و دورهی متوسطه در زادگاهش برای ادامهی تحصیل راهی تهران شد. وی فارغالتحصیل سال 1377 از رشتهی زبان و ادبیات عرب دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است.
از یوسف علیخانی جدا از چند کتاب پژوهشی، سه مجموعه داستان و چند رمان نیز به چاپ رسانده است. وی در حال حاضر به پژوهش و نوشتن، و مدیریت نشر آموت و کتابفروشی آموت اشتغال دارد.
دیگر آثار «یوسف علیخانی»
از جمله آثار این نویسنده عبارتند از:
"زاهو"
"خاما"
"سه گانه" یوسف علیخانی
"معجون عشق"
"عروس بید"
"عزیز و نگار"
"جن زده در میلک"
"قدم بخیر مادربزرگ من بود"
"اژدها کشان"
"به دنبال حسن صباح"
نسخه های متعدّد از کتاب "بیوه کشی"
کتاب «بیوه کشی» نوشتهی «یوسف علیخانی» توسط انتشارات آوانامه، آموت در سال 1397 به چاپ یکم رسیده است.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران