معرّفی کتاب کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم:
- سال انتشار کتاب کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم:
کوئیلو نهمین کتابش را به نام «کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم» (به پرتغالی Na margem do rio Piedra eu sentei e chorei) را در 1994 منتشر کرد.
«کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم» یکی از آثار سهگانه کوئیلو است. دو اثر دیگر این سهگانه «شیطان و دوشیزه پریم» و «ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد» هستند. در هرکدام از این کتابها به یک هفته از زندگی انسانهایی معمولی پرداخته میشود، که هرکدام، بهیکباره خود را پیش روی عشق، مرگ، یا قدرت میابند.
سبک داستان «کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم»:
این رمان ترکیبی از عرفان، رئالیسم جادویی و فولکلور، داستان پیلار داستانی تکاندهنده و عمیقاً الهامبخش است.
خلاصهای از داستان کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم:
در یک داستان عاشقانه رازهای زندگی وجود دارد. پیلار و شریک زندگیاش در کودکی باهم آشنا شدند، در نوجوانی از هم جدا شدند و - یازده سال بعد - دوباره همدیگر را میبینند. او، زنی که زندگی به او آموخته که قوی باشد و احساساتش را نشان ندهد. و شریکش مربی معنوی شده است که در دین راهحلی برای درگیریهای خود میجوید.
این دو نفر با میل به تغییر، دنبال کردن رؤیاهای خود و یافتن مسیری متفاوت و جدید باهم متحد میشوند. برای این کار باید بر بسیاری از موانع درونی غلبه کرد: ترس از تسلیم شدن، احساس گناه، تعصب. پیلار و همراهش تصمیم میگیرند به روستای کوچکی در کوههای "سنت ساوین" سفر کنند و مسیر دشوار یافتن حقایق خود را طی کنند.
بخشهایی از کتاب:
فراموش نکن «عشق» زنده است و تغییر نمیکند... این «آدمها» هستند که تغییر میکنند.
همه راههای دنیا، برای من، به تو ختم میشدند.
بیست سال از آن روز میگذرد. سعی کردم فراموشش کنم، ولی آن جمله همیشه با من بود و در ذهنم جای داشت... دیگر طاقت تحمل آن را ندارم...» قهوه را سرکشید، سیگاری آتش زد، نگاه خود را از من دزدید و بر سقف کافه ریخت... چند لحظهای به سکوت گذشت... آنگاه رو به من کرد و گفت: «جمله سادهای بود... اگر آن روز از احساسات کودکی نشأت میگرفت، امروز هم، همان اعتبار و مفهوم را دارد...» سعی کرد به چشمانم خیره شود... سعی کرد خود را در من به بیند... گفت: «دوستت دارم... همان جمله است، دیگر طاقت ندارم میبایست به تو گفته باشم... دوستت دارم»
«رنج» زاده «عشق» است و انسان نماد «عشق»
جوانی بازگشتی در پیری دارد، آنهم زمانی است که عاشق میشویم...
عشق مجال میخواهد تا رشد کند، به حقیقت بپیوندد، در غیراینصورت خیالی است واهی و تصوری است دور از دسترس یا احساسی است نارس، برای غلبه بر شخصی که به تصور خود دوستش داریم... آنچه که میماند... آرزویی است محال با هوسهای نفسانی...
معرّفی پائولو کوئلیو:
پائولوکوئیلو د سوزا (به پرتغالی Paulo Coelho de Souza) معروف به پائولو کوئیلو (زاده 24 اوت 1947) غزلسرا و رماننویس برزیلی است. او از سال 2002 عضو آکادمی ادبیات برزیل است اما...
معرّفی پائولو کوئلیو و مشاهدهی تمام کتابها
ترجمههای فارسی از رمان «کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم»:
- کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم، ترجمه بهناز سلطانیه، نشر مجید (به سخن)، شابک: 9789644531590
- کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم، ترجمه حسین نعیمی، نشر ثالث، شابک: 9789646404069
- کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم، ترجمه مرضیه قدیری بیان، نشر آزرمیدخت، شابک:9786226241076
کتابهای صوتی و الکترونیکی از کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم:
- مشخصات کتاب الکترونیکی این اثر:
- بر اساس نسخهی چاپی انتشارات مجید (به سخن).
- بر اساس نسخهی چاپی انتشارات ثالث.
- مشخصات کتاب صوتی این اثر:
1. نویسنده: پائولو کوئیلو
- مترجم: بهاره دادرس
- گوینده: نازنین آذرسا
- ناشر مؤلف
تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران