loader-img
loader-img-2

طبل حلبی نوشته گونتر گراس انتشارات نیلوفر

5 / -
like like
like like

معرّفی کتاب طبل حلبی:

- سال انتشار کتاب طبل حلبی:

طبل حلبی (به آلمانیDie Blechtrommel) رمانی از گونتر گراس است که در سال 1959 منتشر شد.

 

توضیحی در مورد عنوان رمان طبل حلبی:

Die Blechtrommel وقتی به عنوان اصطلاح استفاده می‌شود به معنای ایجاد اختلال برای جلب توجه به یک علت است. ضربه اسکار بر طبل حلبی خود  در کتاب، نماد اعتراض او علیه ذهنیت طبقه متوسط ​​خانواده و محله‌اش است.

 

سبک داستانی طبل حلبی:

اسکار ماتزرات یک راوی غیرقابل اعتماد است، زیرا عقل یا جنون او هرگز مشخص نمی شود. او داستان را به صورت اول شخص تعریف می‌کند، اگرچه گاهی اوقات در یک جمله‌ی اول شخص به سوم شخص منحرف می‌شود.
این رمان ماهیت شدیداً سیاسی دارد، اگرچه در کثرت سبک نوشتاری فراتر از یک رمان سیاسی است عناصری از تمثیل، اسطوره و افسانه در آن وجود دارد که آن را در ژانر رئالیسم جادویی قرار می‌دهد.

 

خلاصه‌ای از داستان طبل حلبی:

 این رمان اولین کتاب از سه گانه دانزیگ گونتر گراس  است.
داستان حول محور زندگی اسکار ماتزرات می‌چرخد، همان‌طور که خودش در یک بیمارستان روانی در سال‌های 1952-1954 محبوس شده بود. او که در سال 1924 در شهر دانزیگ لهستان به دنیا آمد، با شنیدن اینکه پدرش اعلام می‌کند که بقال می‌شود، تصمیم می‌گیرد هرگز بزرگ نشود!
 رشد جسمی اسکار در حد یک کودک سه ساله باقی می‌ماند در واقع اسکار یک عقل‌مانده‌ی جسمی است نه ذهنی چون رشد ذهنی‌اش بسیار سریع و زیاد است، در آغاز داستان اسکار که به دروغ خود را متهم به قتل کرده است در یک دیوانه‌خانه محبوس شده است و خاطرات خود را می‌نویسد او از سال 1899 شروع می‌کند، این که چطور مادربزرگ و پدربزرگش با هم آشنا شدند و مادرش به دنیا آمد.
اسکار به دلیل مشکل جسمی همیشه نادیده گرفته می‌شود ، او برای ارتباط با دیگران طبلی حلبی دارد که در تولد سه سالگی گرفته و هر سال با طبل جدیدی تعویض می‌شود، او حاضر است برای حفظ آن دست به خشونت بزند.
با شروع جنگ جهانی دوم توانایی های اسکار رشد می یابد. تا آنجا که جنگ به پایان میرسد و آلمان شکست میخورد. پس از پایان جنگ و شکست آلمان رشد جسمی اسکار آغاز می شود اما رشد ذهنی او متوقف میگردد و…

 

بخش‌هایی از کتاب:

غمی که غم باشد اصلاً موضوع نمی خواهد. دست کم مال من و کلپ موضوعی نداشت و همان بی علتی ِ می شود گفت مضحکش نشان عمق بسیارش بود که از آن بیشتر ممکن نبود.

میگویند هیچ چیز جای مادر را نمی گیرد. بعد از به خاک رفتن مادر جانم خیلی زود بار نبودش را بر دلم احساس کردم. دیگر کسی نبود که مرا به دکتر ببرد و دلم برای لباس سفید خواهر اینگه یک ذره شده بود.

عادت کرده بود که وقتی دیگران دست تکان می دهند او هم بدهد و وقتی دیگران فریاد می کشند یا می خندند یا کف می زنند او هم همین کارها را بکند و همین جور بود که به آن زودی به حزب وارد شد.

با خود می‌گفتم: خوب، من هم پسر دارشدم، سه ساله که شد برایش یک طبل حلبی میخرم. آن وقت خواهیم دید که پدرش کیست.

با وجود اعتمادی که این اواخر بین گرف و من پدید آمده بود هرگز رابطه ی رفاقت میان ما برقرار نشد و گرف تا آخر نسبت به من بیگانه ماند و گرچه غمش را می فهمیدم هرگز غمخوارش نشدم.

 

شخصیت‌های رمان طبل حلبی:

اسکار ماتزرات: خاطرات خود را از سال 1952 تا 1954، در سن 28 تا 30 سالگی می نویسد، و در طول نقاط عطف تاریخی به عنوان یک شخصیت جذاب ظاهر می شود. او قهرمان اصلی رمان و راوی غیرقابل اعتماد است.
برونو مانستربرگ: نگهبان اسکار که او را از طریق یک سوراخ نگاه می کند. او مجسمه های گره ای را با الهام از داستان های اسکار می‌سازد.
آنا کولایچک برونسکی: مادربزرگ اسکار، مادر اسکار را در سال 1899 باردار می‌شود، همان زمانی که خاطرات او شروع می‌شود.
جوزف کولجیچک: پدربزرگ اسکار.
اگنس کولیچک: مادر اسکار کاشوبی.
یان برونسکی: عموزاده و معشوق اگنس. پدر احتمالی اسکار.
آلفرد ماتزرات: شوهر اگنس. پدر احتمالی دیگر اسکار.
زیگیزموند مارکوس: یک تاجر یهودی در دانزیگ که صاحب اسباب‌‌بازی فروشی است که اسکار طبل‌های حلبی خود را از آنجا می‌گیرد.
ماریا تروچینسکی: دختری که توسط آلفرد برای کمک به اداره فروشگاهش پس از مرگ اگنس استخدام شد و اسکار اولین تجربه جنسی خود را با او داشت. او باردار می شود و با آلفرد ازدواج می کند، اما هر دو آلفرد و اسکار معتقدند که آنها پدر فرزند ماریا هستند.
ببرا: گروه نمایشی کوتوله ها را اداره می کند که اسکار برای فرار از دانزیگ به آن ملحق می شود. مربی و الگوی مادام العمر اسکار. .
روزویتا راگونا: معشوقه ببرا، سپس اسکار. او یک خانم زیبای ایتالیایی است.
خواهر دوروتیا: پرستار دوسلدورف و عشق اسکار پس از اینکه ماریا او را طرد می کند.
اگون مونزر : دوست اسکار. خود را کمونیست و نوازنده موسیقی جاز معرفی کرد.

 

دنباله داستان «طبل حلبی»:

قسمت دوم این کتاب رمان موش وگربه است که در 1963منتشر شد و قسمت سوم و آخر آن رمان سال‌های سگی است که در سال1965 منتشر شد.

 

درون‌مایه رمان «طبل حلبی»:

طبل حلبی دارای تم‌های مذهبی و سیاسی است.

 

طبل حلبی و سینما:

در سال 1979 یک فیلم اقتباسی توسط Volker Schlöndorff ساخته شد.  این فیلم در سال 1979 نخل طلای جشنواره فیلم کن را دریافت کرد، همچنین برنده اسکار بهترین فیلم خارجی در سال 1979 در جوایز اسکار 1980 شد.

 

طبل حلبی و رادیو:

در سال 1996 یک نمایش رادیویی با بازی فیل دانیلز توسط رادیو بی بی سی 4 پخش شد.  اقتباس شده توسط مایک واکر، و جایزه انجمن نویسندگان بریتانیا را برای بهترین نمایشنامه دریافت کرد.  

 

طبل حلبی و تئاتر:

کمپانی Kneehigh Theater اقتباسی از این رمان را در سال 2017 در تئاتر Everyman واقع در لیورپول اجرا کرد.

 

ترجمه‌های فارسی از رمان «طبل حلبی»:

با ترجمه سروس حبیبی از نشر نیلوفر.

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "طبل حلبی" می نویسد