loader-img
loader-img-2

سرخ و سیاه نوشته استاندال انتشارات مرکز

5 / -
like like
like like
هم اکنون غیرقابل سفارش!

سرخ و سیاه نوشته استاندال انتشارات مرکز

5 / -
like like
like like
موجودی تمام شده ؛ درصورت شارژ مجدد به من اطلاع بده

معرّفی کتاب سرخ و سیاه

- سال انتشار رمان سرخ و سیاه

رمان سرخ و سیاه (به فرانسوی: Le Rouge et le Noir) را استاندال برای اولین بار توسط لواسور در پاریس در 13 نوامبر 1830 منتشر کرد. اگرچه در نسخه اصلی تاریخ 1831 ذکر شده است.

- سرخ و سیاه در لیست ده رمان برتر

ویلیام سامرست موام در مقاله 1954 خود به نام «ده رمان و نویسندگان آنها» به عنوان یکی از ده رمان برتر از این کتاب نام برده است.

 

سرخ و سیاه در یک نگاه

استاندال عشق و بلند پروازی را در این کتاب به تصویر کشیده است و با نقل یک رویداد عادی داستانی را می‌آفریند که در واقع روایتگر شکست عشقی والا، در اثر برخورد با قراردادهای ناگزیر اجتماعی است.

- سبک داستانی سرخ و سیاه:

استاندال را از رمانتیک‌هایی می‌دانند که بسیار مدرن هستند. او با دیدگاه مکتب رمانیسیسم تحلیل‌های رئالیستی از جامعه و تحلیل‌های روان‌شناختی از انسان‌های داستان خود ارائه کرده است.

- منبع واقعی داستان سرخ و سیاه

استاندال این کتاب را براساس داستان زندگی واقعی آنتوان برته نوشته است که روستازاده‌ای بوده است. سرخ و سیاه شرح یک رویداد واقعی است در سال 1830، با تغییرات بسیار.

- سرخ و سیاه در یک عبارت

سرخ و سیاه بی‌شک از جذاب‌ترین، عمیق‌ترین و روانشناسانه‌ترین رمان‌هایی است که تاکنون نوشته شده است و احتمالا پس از یک بار مطالعه، دوباره در زمانی دیگر برای خوانش مجدد آن، برخواهید گشت. رمانی که شما خودتان را بارها به جای آدم‌های رمان بی‌آنکه به شخصیت شما ربط داشته باشند یا نداشته باشند، قرار خواهید داد و از همین طریق وجودتان و ذهنتان گسترش خواهد یافت.

- چرا استاندال نام این کتاب را سرخ و سیاه گذاشت؟

«سرخ» به نشانه رنگ غالب اونیفورم نظامیان زمان داستان (نماد ارتش) است و «سیاه» به نشانه رنگ ردای کشیش‌ها، نماد کلیسا است. این دو نماد در واقع دو نیروی اثرگذار در اوایل قرن نوزدهم بر جامعه فرانسوی را نشان می‌دهد.

 

خلاصه داستان سرخ و سیاه

ژولین سورل، که فرزند درودگری است در «ورییر واقع در ژورا و زیر نظر آبه‌شلان آموزش دیده و پرورش یافته، برای تعلیم فرزندان مردی از طبقه اشراف به نام آقای «دورنال» به خانه آنها می‌رود.
ژولین سورل با مذهب و سلطنت مطلقه مخالف است و ناپلئون را در دل می‌ستاید، و به خاطر همین اعتقاداتش لطمه‌های بسیار دیده، و سرخورده و بسیار افسرده است. در آن ایامی که در خانه آقای دورنال معلم و مربی فرزندان اوست، به همسر او ابراز عشق می‌کند و با او روابط عاشقانه برقرار می‌سازد و این قضیه افشا می‌شود، و او را از آنجا بیرون می‌کنند.
ژولین از آنجا به مدرسه علوم مذهبی بزانسون می‌رود و پس از چندی منشی مارکی دو لامول می‌شود. ماتیلد دو لامول، دختر مارکی، به پیروی از مُد آن روزگار به تمایلات شدید نفسانی خود پاسخ می‌دهد و خود را تسلیم عشق ژولین می‌کند و تا اینجا «سرخ»، در فضای داستان پیروزمند است. تا آن که «سیاه» ناگهان پدیدار می‌شود و کشیش اعتراف‌شنو خانم دورنال را وامی‌دارد که نامه‌ای بنویسد و ژولین را فریبکار و اغواگر معرفی کند. ژولین وقتی از موضوع با خبر می‌شود، به «وری یر» باز می‌گردد و به خانه خانم دورنال می‌رود، و با تپانچه تیری به او شلیک می‌کند. او را به زندان می‌برند و خانم دورنال که از این حادثه جان به در برده، به اتفاق ماتیلد، دختر مارکی، کوشش می‌کنند که او را از زندان بیرون بیاورند. اما ژولین در زندان تغییر روحیه می‌دهد و اعتقاد و افکارش به رنگ دیگری در می‌آید و ژولین دیگری با خصوصیات اخلاقی دیگری متولد می‌شود. ماجرا با مرگ ژولین پایان می‌یابد، و چند روز بعد از او خانم دورنال نیز جان می‌سپارد.

 

بخش‌هایی از کتاب سرخ و سیاه با ترجمه مهدی سحابی ازنشر مرکز:

«ژولین ایستاد، قد راست کرد و با چشمان افروخته از خشم گفت:
خانم، من کوچک ام، اما پست نیستم، که گویا خیلی به این نکته فکر نکرده اید. از یک نوکر هم کمتر می‌شوم اگر کارم به آنجا بکشد که چیزی را، درباره پولم، از آقای دو رنال پنهان کنم».

«در آینده فقط به آن قسمت هایی از شخصیتم تکیه می‌کنم که قبلا امتحانشان کرده باشم. چه کسی می‌توانست پیش بینی کند که من روزی از گریه کردن لذت ببرم! یا کسی را دوست داشته باشم که دارد اثبات می‌کند که آدم احمقی‌ام!»

«همه شهرتم در یک آن نابود، تباه!در حالی که شهرتم تنها دارایی من است، همه زندگی ام به خاطر آن است. آن هم چه زندگی ای، وای خدا!!!!!»

«ژولین فکر کرد: این بچه هنوز من را تحقیر نمی‌کند. اما خیلی زود این کاهش دردش به نظرش ضعف تازه ای آمد و خودش را به خاطر آن سرزنش کرد. این بچه ها همان طور من را نوازش میکنند که توله سگ شکاری‌ای را که دیروز خریده باشند.»

«متأسفانه، این است بلای تمدن بیش از حد! در بیست سالگی روح یک جوان، اگر اندک تربیتی دیده باشد، هزار فرسخ با رفتار آزادانه ای فاصله دارد که بدون آن عشق اغلب چیزی جز ملال‌آورترین وظیفه‌ها نیست.»

 

معرّفی استاندال

- لشکری از نام‌های مستعار

 استاندال، نویسنده فوق‌العاده فرانسوی عاشق نام مستعار بود و به جز یک کتاب که در رابطه با تاریخ نقاشی است تمام کتاب‌های خود را با نام مستعار چاپ کرده است. نام اصلی وی «ماری آنری بِیل» است اما...

معرّفی استاندال و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

تحلیلی از رمان سرخ و سیاه

ژولین پرجوش و پر حرارت است و تنها به ارضای تمایلات خود می‌اندیشد، و بر ضد جامعه بسته و بورژوازی زده و متظاهر به اخلاق عصیان می‌کند. استاندال نیز کم و بیش همین خصوصیات را دارد. استاندال رئالیست و رمانتیک، در ایتالیای دوران رنسانس فضائی را یافته بود که مانند رؤیاهای او هم دل‌انگیز و هم طوفانی و توحش‌آمیز بود. فابریس، قهرمان رمان دیگر او به نام «صومعه پارم»، بی‌نهایت ظریف و آداب دان و بی نهایت خشن و بی‌رحم بود. هم وارث روحیات شوالیه‌ها بود و هم وارث ماکیاول، در آن رمان هم الهام‌بخش استاندال، رویدادهای عادی بود، که در ایتالیای قرن پانزدهم اتفاق افتاده بود و او این وقایع را با موشکافی‌های خشک و دقیق در آمیخته، تابلوی دردانگیزی فراهم ساخته بود.

 

نظر استاندال در مورد رمان خودش (سرخ و سیاه):

«نکته‌ای خواننده را شگفت زده خواهد کرد. همه‌ی آنچه در این کتاب آمده واقعا اتفاق افتاده!» (استاندال- مقاله برای نشریه آنتوجولیا. فلورانس)

 

افتخارات سرخ و سیاه:

  1. ویلیام سامرست موام در مقاله 1954 خود به نام «ده رمان و نویسندگان آنها» به عنوان یکی از ده رمان برتر از این کتاب نام برده است.
  2. سرخ و سیاه در فهرست «برترین کتاب‌های تاریخ ادبیات به انتخاب انجمن کتاب نروژ» قرار دارد.
  3. آندره ژید، استاندال را متعلق به قرن 19 نمی‌داند و معتقد است او به این دلیل که نویسنده پیشرویی بوده است در بسیاری از اندیشه‌های قرن بیستمی می‌تواند سهم داشته باشد.

 

سرخ و سیاه و سینما

  1. در سال 1960، «کلود أوتان لارا» با اقتباس از رمان سرخ و سیاه فیلمی ساخت، که ژرار فیلیپ در آن نقش ژولین را بازی می‌کرد. در فیلمی نیز که از «لاشارتروزدوپارم» ساخته شد، ژرار فیلیپ، «فابریچیودل دونگو» بود. بدین گونه ژرار فیلیپ چهره محبوب و قهرمان سرشناس سینمای فرانسه در قرن بیستم، قهرمانان ادبی قرن نوزدهم استاندال را تجسم بخشیده است.
  2. از رمان قرمز و سیاه دستکم 12 فیلم دیگر و چند آهنگ اقتباس شده است. (رجوع شود به ویکی پدیا فرانسوی)

 

ترجمه‌های فارسی سرخ و سیاه:

  1. سرخ و سیاه، ترجمه عبدالله توکل، نشرنیلوفر، شابک: 9789644481239
  2. سرخ و سیاه، ترجمه مهدی سحابی، نشر مرکز، شابک: 9789643059644

 

کتاب‌های صوتی و الکترونیکی از سرخ و سیاه:

  1. ایران صدا نسخه صوتی کتاب را به مدت 27 ساعت در  دو فایل زیپ به حجم مجموعا 445 مگابایت منتشر کرده است.
  2. نسخه الکترونیکی این کتاب نیز موجود است.

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "سرخ و سیاه" می نویسد