loader-img
loader-img-2

گزارش به خاک یونان نوشته نیکوس کازانتزاکیس انتشارات نیلوفر

5 / 5
like like
like like

معرّفی کتاب گزارش به خاک یونان:

- سال انتشار کتاب گزارش به خاک یونان:

گزارش به خاک یونان (به یونانی Δομήνικος Θεοτοκόπουλος) رمان زندگی‌نامه‌ای از نویسنده یونانی نیکوس کازانتزاکیس است که در سال 1957 نوشته و اولین بار در سال 1961 منتشر شد.

 

خلاصه‌ای از داستان گزارش به خاک یونان:

پس از یک مقدمه کوتاه، نویسنده کتابش را از دوران کودکی شروع می‌کند و تا دوران پیری آن را ادامه می‌دهد. با حالتی معنوی و عارفانه از تجربه‌هایش برای خواننده می‌گوید. از هرچیزی که بر زندگی‌اش تاثیرگذار بوده  و ریزترین احساساتش را عیان می‌کند.
عنوان فصل‌های مختلف کتاب عبارتند از: نیاکان / پدر / مادر / پسر / دبستان / مرگ پدربزرگم / کرت در برابر ترکیه / افسانه قدیسان / آرزوی گریز / کستار / ناکسوس / آزادی / مشکلات نوجوانی / دختر ایرلندی / آتن / بازگشت به کرت. کنوسوس / زیارت یونان / ایتالیا / دوست شاعرم. کوه آتوس / اورشلیم / بیابان. کوه سینا / کرت / پاریس. نیچه شهید بزرگ / وین. بیماری من / برلین / روسیه / قفقاز / پسر عیاش بازمی‌گردد / زوربا / هنگامی که نهال اودیسه در درونم بار داد / نگاه کرتی.

 

بخش‌هایی از کتاب:

پدرم به ندرت حرف می‌زد، هیچ وقت نمی‌خندید، هیچ گاه خود را قاطی نزاع و جنجال نمی‌کرد. فقط گاهی اوقات دندان به هم می‌فشرد یا مشت گره می‌کرد. اگر برحسب تصادف بادام سخت پوستی را به دست داشت، با انگشتانش آن را فشار می‌داد و خردش می‌کرد. یک بار وقتی دید که آغایی پالان بردوش یک نفر مسیحی گذاشته و مانند خر بر او بار نهاده است، چنان خشمی بر او مستولی شد که به سوی آن ترک رفت. می‌خواست به او فحش بدهد؛ اما لبانش به هم برآمده بودند. چون نمی‌توانست کلامی بر زبان آورد، مثل اسب شروع به شیهه کشیدن کرد. آن وقت ها من بچه بودم و درحالی که از ترس به خود می‌لرزیدم، به تماشا ایستاده بودم. یک روز ظهر هم که از کوچه باریکی می گذشت تا برای ناهار به خانه برود،  صدای جیغ و داد زنان را شنید و بسته شدن درها را. ترک نکره مستی با شمشیر آخته، سر به دنبال مسیحیان گذاشته بود. پدرم را که دید، در دم به  سوی او حمله ور شد. گرما بیداد می‌کرد و پدرم که خسته‌ی کار بود. دل و دماغ نزاع را نداشت. لحظه ای پیش خود فکر کرد که به کوچه دیگری بزند و فرار کند- کسی نگاه نمی کرد. اما چنین کاری شرم آور بود. پیش بندی را که بر تن داشت باز کرد و آن را دور مشتش پیچید. و درست لحظه ای که ترک نکره شروع به بالا بردن شمشیرش نمود، مشت محکمی به شکم او کوبید و پخش زمینش کرد. آن گاه خم شد و شمشیر را از دست ترک بیرون آورد و راهش را به سوی منزل کشید. مادرم پیراهن تمیزی برای او آورد. خیس عرق بود. و من (گمان می کنم در حدود سه سالم بود) بر روی صندلی نشسته بودم و خیره نگاهش می‌کردم. سینه اش پر مو بود و بخار از آن بلند بود. به محض آنکه پیراهنش را عوض کرد و خنک شد. شمشیر را در کنار من بر روی صندلی انداخت.
سپس رو به زنش کرد و گفت: «وقتی که پسرت بزرگ شد و به مدرسه رفت، این را به عنوان قلم تراش به او بده.»

 

ترجمه‌های فارسی از رمان «گزارش به خاک یونان»:

با ترجمه صالح حسینی از نشر نیلوفر.

 

کتاب‌های صوتی و الکترونیکی از گزارش به خاک یونان:

مشخصات کتاب‌های الکترونیکی این اثر:

  1. براساس نسخه‌ی چاپی نشر نیلوفر.

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "گزارش به خاک یونان" می نویسد