loader-img
loader-img-2

استانبول خاطرات و شهر نوشته اورهان پاموک

5 / -
like like
like like

معرّفی کتاب استانبول: شهر و خاطره‌ها

پاموک دهمین کتابش را یعنی استانبول: شهر و خاطره‌ها (به ترکی استانبولی Istanbul: hatiratlar ve Şehir) به شکل یک خودزندگی‌نامه نوشته است با رگه‌هایی از مالیخولیا، درست زمانی که افسردگی می‌خواست جسم و روح او را فرا بگیرد. پاموک در این کتاب خاطرات خود را در مورد تغییرات فرهنگی گسترده در ترکیه بیان می‌کند.
پاموک در خاطراتش به نویسندگان دیگر استانبول نیز کرده ‌است: یک فصل کامل از این کتاب در مورد آنتونی ایگناس ملینگ هنرمند قرن نوزدهم میلادی ‌است که حکاکی و قلم‌زنی‌هایی در قسطنطنیه انجام داده است.
نویسندگان مورد علاقه پاموک که از آنها تاثیر پذیرفته است، برخی از شخصیت‌های کتاب را تشکیل می‌دهند مثل: یحیی کمال بیاتلی، رشات اکرم کوچو، عبدالهاک شیناسی هیسار و احمد حمدی تن پینار.
عکس‌های کتاب توسط عکاس ارمنی آرا گولر گرفته شده ‌است. پاموک می‌گوید گوبر را انتخاب کرده است چون یکجور فضای مالیخولیایی و غمگین در کارهایش دارد.

 

درونمایه کتاب استانبول

 چیزی که از پاموک قبل از خواندن این کتاب می‌دانیم این است که: نویسنده‌ای مستعد که در خانواده‌ای روشنفکر بزرگ شده است، خانواده‌ای اصیل و متمول. پاموک در این کتاب تمام آنچه می‌دانستیم را از بین می‌برد تمام ذهنیت بیرونی ما را، و واقعیت کودکی و جوانی خود را همانطور که بود از درون، روی صفحه می‌آورد.
از پدری که ثروت خانوادگی را به باد داده و گاهی در پی معشوقه‌ای، پی عیاشی می‌رود می‌گوید از اختلافات عمیقی که بین پدر و مادرش وجود داشته، از رابطه‌اش با برادری که دو سال از او بزرگتر است، از خانه‌هایی که در محلات مختلف استانبول داشته‌اند و از کوچه پس کوچه‌های استانبول از خاطراتش از بُسفر، از تاریخ عثمانی، از مسافران اروپایی که به استانبول می‌آیند و از برداشت‌های آنها از شهر و مردمان و حاکمان، از اینکه چگونه به نقاشی علاقه‌مند شد و تا بیست و دو سالگی نقاشی کشید و آرزوی نقاش شدن داشت. از عمارت‌های چوبی حاشیه بُسفر که در گذر ایام خالی و متروکه شدند و کم کم آتش آنها را بلعید، از کشتی‌ها و قایق‌های بُسفر، از نویسندگان معاصر ترک که در مورد استانبول چیزی نوشته‌اند، از دایره المعارف استانبول که مملو از نقاشی‌های زیباست، از مدرسه‌ی خارجی‌ها که توسط میسیونرهای مذهبی راه‌اندازی شده بود و او در آنجا درس خوانده، از فرار کردن‌هایش از مدرسه، از عشق ناکام جوانی‌اش، رها کردن نقاشی و درگیری با خانواده بخاطر تغییر رشته، سرزنش بخاطر نویسندگی، مناسبات و خاله زنک‌بازی‌های خانواده‌های سرشناس استانبول و حرف مردم و در همسایه (که این قسمت‌ها برای ما خیلی آشنا است!)... و بالاخره از اندوهی که در هر گوشه‌ی استانبول و مردم آن خانه کرده است. تعبیری که از اندوه حاکم بر یک شهر و مردمانش می‌کند، تعبیری یگانه است که شاید کمتر جایی ببینید.

 

بخش‌هایی از کتاب استانبول، خاطرات و شهر

 میان کسی که همواره در عالم خیال، خود را ناپلئون می‌پندارد و از این پندار لذت می‌برد و کسی که خود را ناپلئون می‌داند، فرق هست. فرق میان یک خیال پرداز خوشبخت و یک روان پریش بدبخت. (صفحه 42)

 تاوان ستایش افراطی، پراحساس و شاعرانه‌ی شهر آن است که دیگر در آن زندگی نکنی و آنچه را که زیبا می‌نماید از دور بنگری. (صفحه 83)

حزن نه فقط استانبولی‌ها را فلج می‌کند، به آنها جواز شاعرانه‌ی افلیج بودن می‌دهد. ( صفحه 145)

آنچه به یک شهر تشخص می‌بخشد، فقط موقعیت جغرافیایی یا ساختمان‌هایش نیست، حاصل جمع برخوردهای تصادفی، خاطره‌ها، حرف‌ها، رنگ‌ها، و تصویرهایی است که به خاطره‌ی جمعی کسانی که مثل من پنجاه سال در یک خیابان زندگی کرده‌اند، راه می‌یابد.( صفحه 152)

 اولین چیزی که در مدرسه یاد گرفتم این بود که بعضی‌ها ابله‌اند و دومین چیز این که بعضی‌ها ابله‌ترند. هنوز اینقدر بچه بودم که درک نمی‌کردم تظاهر به نداشتن، این شاخصه‌ی اساسی و تعیین کننده در زندگی، همانند شاخصه‌های مذهبی، نژادی، جنسیتی، طبقاتی، دارایی (و این اواخر) فرهنگی، نشانه‌ی نوعی رشد، ادب و وقار است. بنابراین هر وقت معلم سئوالی می‌کرد، هول هولکی دستم را بلند می‌کردم تا نشان بدهم جواب را می‌دانم. (صفحه 168)

 اگر ممنوعیت‌های سیاسی و محدودیت به این معنی باشد که نتوانی چیزی برای گفتن پیدا کنی، به جای‌اش از مشکلات شهر و زندگی شهری حرف بزن. چون مردم همیشه دوست دارند از این جور چیزها بخوانند.( صفحه 186)

معمولاً از نحوه‌ی گفت و گوی مردم در مورد وقایع خاص تاریخی می‌توان پی برد که از شرق به آن واقعه نگاه می‌کنند یا از غرب. برای غربی‌ها، 29 مه سال 1453 تاریخ سقوط قسطنطنیه است. در حالی که برای شرقی‌ها، تاریخ فتح استانبول است.( صفحه 235)

 خدا برای دردمندان بود، برای تسلی دادن کسانی که آنقدر بی‌چیز بودند که نمی‌توانستند بچه‌های خود را به مدرسه بگذارند، برای مراقبت از گداهای توی خیابان که همیشه صدایش می‌زدند و در مواقع مصیبت و گرفتاری، یار و یاور آدم‌های خوش قلب و پاک بود. برای همین هر وقت مادرم از رادیو می‌شنید برف و بوران جاده‌ها را بسته و دهاتیها پشت آن گیر افتاده‌اند، یا زلزله عده‌ای از فقرا را بی‌خانمان کرده، می‌گفت "خدا به فریادشان برسد." که بیش از آن که به دعا شباهت داشته باشد، مانند اعتراف به گناهی گذرا بود. گناهی که آدم های مرفهی از قماش ما در اینطور مواقع احساس می‌کردند و کمک‌شان می‌کرد که به خلاء عاطفی ناشی از این آگاهی که در چنین مواقعی دست به هیچ کاری نمی‌زدیم، غلبه کنیم. (صفحه 243)

  بارها هم کسانی را می‌دیدم که هرگز به وظایف مذهبی‌شان عمل نمی‌کردند و با تحقیر با خداترس‌ها روبه‌رو می‌شدند، اما وقتی اتفاقی برایشان می‌افتاد، مثلاً با ماشین تصادف بدی می‌کردند و در بیمارستان بستری می‌شدند، پنهانی با خدا به توافق می‌رسیدند. (صفحه 254)

 

معرّفی اورهان پاموک

«فریت اورهان پاموک» در هفتم ژوئن 1952 در استانبول در خانواده‌ای مرفه و پرجمعیت در محله نیشان تاشی به دنیا آمد و هیچ کس آن زمان نمی‌دانست که او نخستین ترک تباری خواهد شد که برنده‌ی جایزه‌ی جهانی نوبل ادبیات می‌شود، او این جایزه را در سال 2006 دریافت کرد اما...

معرّفی اورهان پاموک و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

توصیف استانبول در کتاب استانبول

در توصیف حال استانبول هم پاموک به همین شکل دست به کار شده و دوربین را رو به درونیاتش گرفته. با این که زمان انتشار این کتاب، نویسنده‌ای جهانی بوده اما هیچگاه شهرتش موجب نشد که در این کتاب تبدیل به تبلیغات‌چی برای صنعت گردشگری استانبول شود. او استانبول را همان طور که بوده و هست به خواننده نشان می‌دهد. شهری خسته با گذشته‌ای با شکوه در حال گذار به دنیایی جدید. استانبول در این کتاب شهری است سرخورده اما زنده. پاموک با توریست‌های غربی که در گذشته به استانبول سفر کرده‌اند همذات‌پنداری می‌کند و استانبول قدیم را از چشم آنان و با دغدغه‌های آنان می‌بیند.

- پاموک و تهران

ا‌ورهان پاموک در ایام نمایشگاه بین‌المللی کتاب سال 1397 به تهران آمد. او در این سفر تهران را شبیه‌ترین شهر به استانبول دانست. این حرف برای خوشایند ایرانی‌ها نبود چون اگر استانبول را آن گونه که پاموک در کتابش دیده و در آن زندگی کرده است ببینیم، می‌بینیم تهران و استانبول روح محزون و خاکستری یکسانی دارند در دو کالبد جغرافیایی و فرهنگی متفاوت. هر دو خسته و سرخورده با گذشته‌ای درخشان و باشکوه.

- مصاحبه

قسمتی از مصاحبه او  با جوی ای استوک در مورد کتاب استانبول را در زیر می‌خوانید:

- جدیدترین کتاب شما، استانبول: خاطرات و شهر، بسیار شخصی است. واکنش خانواده‌تان به نوشته‌هایتان چگونه بوده است؟

با انتشار کتاب جدیدم خانواده‌ام از دست من عصبانی شدند. بیشتر از مادرم، برادرم عصبانی بود. من او را به خاطر این از دست دادم. اما بعد خواستم این را بنویسم. بگذارید روانشناسی پشت این کتاب را به شما بگویم. خوب، من در مورد آن صادق خواهم بود.
اول از همه من قصد نداشتم کتابی در مورد استانبول بنویسم. هنگامی که کارگزارم اندرو وایلی مشغول خرید در اطراف اسنو بود، گفتم: «مقالات زیادی در مورد استانبول دارم. باید آنها را کنار هم بگذاریم و آن کتاب را هم بفروشیم.»
ناشران بسیار مشتاق بودند و من با خودم گفتم، من نمی‌توانم به این بچه‌هایی که آنقدر صادق و قوی هستند، فقط مجموعه‌ای از مقالات بدهم. من قصد دارم یک کتاب جدید بنویسم.
نمی‌دانم چرا این کار را کردم. برای مثال The New Life در وسط My Name is Red نوشته شده است. تصمیم گرفتم خاطرات و شهررا بنویسم و ​​همه چیز را برای نوشتن کتاب جدیدم موزه معصومیت که جاه‌طلبانه‌تر از هر رمان دیگری است متوقف کردم.
فکر می‌کردم شش ماهه خاطرات و شهر را بنویسم، اما یک سال طول کشید تا آن را تمام کنم. و من روزی دوازده ساعت کار می‌کردم، فقط می‌خواندم و کار می‌کردم. زندگی من به خاطر خیلی چیزها در بحران بود. من نمی‌خواهم وارد این جزئیات شوم: طلاق، مرگ پدر، مشکلات حرفه‌ای، مشکلات با این، مشکلات با آن، همه چیز بد بود.
فکر می‌کردم اگر ضعیف باشم دچار افسردگی می‌شوم. اما هر روز از خواب بیدار می‌شدم و دوش آب سرد می‌گرفتم و می‌نشستم و یاد می‌کردم و می‌نوشتم و همیشه به زیبایی کتاب توجه می‌کردم. راستش را بخواهید شاید به مادرم، خانواده‌ام آسیب رساندم. پدرم مرده بود اما مادرم زنده است. اما من نمی‌توانم به آن اهمیت بدهم. من باید به زیبایی کتاب اهمیت بدهم.
من در ترکیه کار کوچک جدیدی انجام می‌دادم که هیچ کس در مورد این چیزها نمی‌نویسد.
متأسفانه همه رسانه‌ها به این موضوع پرداختند، کمی جزئیات جنسی یا خودارضایی یا مادران یا هر چیز دیگری، و مقالاتی نوشتند که به طرز وحشتناکی اغراق‌آمیز بود. اما به هر حال شما باید بعد از آن زنده بمانید.

 

مدت زمان لازم برای مطالعه کتاب استانبول

کتاب با تقریبا 500 صفحه همراه با عکس‌های سیاه و سفید که بخش زیادی از کتاب را در برمیگیرد و سبک راحت و روان کتاب، کتابی‌ست که خواندن آن خسته‌کننده نیست و می‌توانید در 3 روز آن را تمام کنید.

 

ترجمه‌های فارسی کتاب استانبول:

استانبول، خاطرات و شهر، ترجمه شهلا طهماسبی، انتشارات نیلوفر، 1391، شابک :   9789644484704

این کتاب نسخه الکترونیکی دارد.

 

منابع:

مصاحبه The Melancholy Life
of Orhan Pamuk
by Joy E. Stocke

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

 

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "استانبول خاطرات و شهر" می نویسد