loader-img
loader-img-2

خانم دالاوی نوشته ویرجینیا وولف انتشارات نگاه

5 / -
like like
like like

معرّفی کتاب خانم دالووی:

- سال انتشار کتاب خانم دالووی:

خانم دالووی (به انگلیسی Mrs Dalloway) رمانی نوشته ویرجینیا وولف است که در 14 مه 1925 منتشر شد.

 

سبک داستانی خانم دالووی:

این رمان دارای دو خط روایی اصلی است که شامل دو شخصیت جداگانه (کلاریسا دالووی و سپتیموس اسمیت) می‌شود.
در هر روایت زمان و مکان خاصی در گذشته وجود دارد که شخصیت‌های اصلی مدام در ذهن خود به آن باز می‌گردند. برای کلاریسا، دوران جوانی جذابش در بورتون مدام در افکار او در این روز در لندن نفوذ می‌کند. برای سپتیموس، دوران او به عنوان یک سرباز در طول «جنگ بزرگ» مدام نفوذ می‌کند، به ویژه در قالب ایوانز، همرزم کشته شده‌اش.

با نگاهی درونی، داستان در زمان به جلو و عقب سفر می‌کند تا تصویری از زندگی کلاریسا و ساختار اجتماعی بین جنگ بسازد. این رمان به ماهیت زمان در تجربه شخصی از طریق داستان‌های در هم تنیده متعدد می‌پردازد.
در خانم دالووی ، تمام اکشن ها، جدای از فلاش بک‌ها، در یک روز در "اواسط ژوئن" سال 1923 اتفاق می‌افتد. این نمونه‌ای از جریان داستان سرایی آگاهی است: هر صحنه از نزدیک افکار لحظه‌ای یک شخصیت خاص را دنبال می‌کند. وولف تمایز بین گفتار مستقیم و غیرمستقیم را در طول رمان محو می‌کند و شیوه روایت خود را آزادانه بین توصیف دانای کل، تک‌گویی غیرمستقیم درونی و تک‌گویی متناوب پیش می‌برد. رمان روایت از این طریق حداقل بیست شخصیت را دنبال می کند، اما بخش عمده‌ای از رمان با روایت کلاریسا دالووی و سپتیموس اسمیت می‌گذرد.

وولف در حالی که هنوز روی رمان کار می‌کرد، برخی از اهداف ادبی خود را با شخصیت‌های خانم دالووی بیان کرد. یک سال قبل از انتشار، او یک سخنرانی در دانشگاه کمبریج به نام «شخصیت در داستان» انجام داد که بعداً در همان سال با عنوان «آقای بنت و خانم براون» تجدید نظر و عنوان شد.
خانم دالووی همچنین در اولین رمان ویرجینیا وولف به نام «سفر به بیرون» و همچنین پنج داستان کوتاه او ظاهر می‌شود که در آن مهمانی‌های شامی برگزار می‌کند.

به دلیل شباهت‌های ساختاری و سبکی، معمولا تصور می‌شود که خانم دالووی پاسخی به اولیس جیمز جویس باشد، متنی که اغلب به عنوان یکی از بهترین رمان‌های قرن بیستم شناخته می‌شود اگرچه خود وولف، هرگونه شباهت عمدی را انکار کرد. و در عوض گفت که این ساختار "بدون هیچ جهت‌گیری آگاهانه‌ای" به وجود آمده است.

 

خلاصه‌ای از داستان خانم دالووی:

 داستان جزئیات یک روز از زندگی کلاریسا دالووی، یک زن خیالی طبقه بالای جامعه درانگلستان پس از جنگ جهانی اول را نشان می‌دهد. این رمان یکی از شناخته شده ترین رمان‌های وولف است.

نام رمان قبل از انتشار، ساعت‌ها بود. رمان با دو داستان کوتاه «خانم دالووی در خیابان باند» و «نخست وزیر» شروع شد. کتاب آماده‌سازی کلاریسا برای مهمانی که در شب برگزار می‌کند و مهمانی بعدی را شرح می‌دهد.
کلاریسا دالووی صبح به اطراف لندن می‌رود و برای میزبانی یک مهمانی در آن شب آماده می‌شود. روز خوب او را به یاد دوران جوانی اش می‌اندازد که در حومه شهر در بورتون گذرانده است و او را در مورد انتخاب همسرش شگفت زده می کند. او با ریچارد دالووی قابل اعتماد به جای پیتر والش معماگونه که خواستگارش بود ازدواج کرده بود.

سپتیموس وارن اسمیت، کهنه سرباز جنگ جهانی اول که از استرس آسیب زا به تعویق افتاده رنج می‌برد، روز خود را در پارک با همسر ایتالیایی الاصل خود لوکرزیا می گذراند، جایی که پیتر والش آنها را مشاهده می‌کند. سپتیموس با توهمات مکرر و غیرقابل کشف دست و پنجه نرم می‌کند که بیشتر مربوط به دوست عزیزش ایوانز است که در جنگ جان باخته است. بعداً در همان روز، او با پریدن از پنجره خودکشی می‌کند.

مهمانی کلاریسا در شب موفقیت آهسته‌ای دارد. بیشتر شخصیت‌هایی که او در طول کتاب با آنها ملاقات کرده است، از جمله افرادی از گذشته او حضور دارند. او خبر خودکشی سپتیموس را در مهمانی می‌شنود و کم کم این عمل غریبه را تحسین می‌کند و آن را  تلاشی برای حفظ خلوص شادی او می‌داند.

 

بخش‌هایی از کتاب:

خانم دلوی گفت که گل را خودش می‌خرد.
آخر لوسی خیلی گرفتار بود. قرار بود درها را از پاشنه درآورند، قرار بود کارگران رامپلمیر بیایند. خانم دلوی در دل گفت، عجب صبحی -دل‌انگیز از آن صبح‌هایی که در ساحل نصیب کودکان می‌شود. چه چکاوکی! چه شیرجه‌ای! آخر همیشه وقتی، همراه با جیرجیر ضعیف لولاها، که حال می‌شنید، پنجره‌های قدی را باز می‌کرد و در بورتن به درون هوای آزاد شیرجه می‌زد، همین احساس به او دست می‌داد. چه دل‌انگیز، چه آرام، ساکن‌تر از امروز صبح البته، هوای صبح زود؛ مثل لپ‌لپ موج؛ بوسه موج؛ خنک و گزنده و بااین‌حال (در چشم دخترِ هیجده ساله‌ای که آن زمان بود) عبوس، چون آنجا جلوپنجره باز که ایستاده بود، دلش گواهی بد می‌داد؛ همان‌طور که به گل‌ها نگاه می‌کرد به درختان که دود پیچان از آن‌ها بلند می‌شد و کلاغ‌های سیاه که برمی‌خاستند، فرود می‌آمدند؛ ایستاده بود نگاه می‌کرد تا اینکه پیتر والش می‌گفت: «غور در میان سبزیجات؟»_ همین را گفته بود؟ «آدم‌ها را به گل‌کلم ترجیح می‌دهم»- این را؟ حتماً صبحی سر صبحانه که او به مهتابی رفته بود گفته بود_ پیتر والش. یکی از همین روزها قرار بود از هندوستان برگردد، ماه ژوئن یا ژوئیه، یادش نبود کدام، آخر نامه‌هایش بی‌نهایت ملال‌آور بودند؛ گفته‌هایش به یاد آدم می‌ماند؛ چشمانش، چاقوی جیبی‌اش، لبخندش، ترشرویی‌اش و وقتی میلیون‌ها چیز به‌کلی محوشده بود-چه عجیب!- چند گفته‌ای مثل این درباره کلم به یاد می‌ماند.

 

معرّفی ویرجینیا وولف:

«آدلاین ویرجینیا استیون در 25 ژانویه 1882 در شماره 22 هاید پارکت‌گیت در کنزیتگتن لندن به دنیا آمد. و بعد از ازدواج با لئونارد وولف، به نام ویرجینیا وولف معروف شد اما...

معرّفی ویرجینیا وولف و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

خانم دالووی و افتخارات:

در اکتبر 2005، خانم دالووی در فهرست 100 بهترین رمان انگلیسی زبان مجله تایم قرار گرفت.

 

شخصیت‌های رمان خانم دالووی:

سر ویلیام برادشاو
روانپزشک معروفی که پزشک سپتیموس، دکتر هلمز، سپتیموس را به او ارجاع می‌دهد. برادشاو خاطرنشان می‌کند که سپتیموس دچار حمله عصبی کامل شده است و گذراندن وقت در کشور را به عنوان یک درمان پیشنهاد می‌کند.

کلاریسا دالووی
قهرمان 51 ساله  این رمان. او همسر ریچارد و مادر الیزابت است و در حالی که خاطرات گذشته خود را مرور می‌کند، روز را صرف برگزاری جشنی می‌کند که همان شب برگزار می‌شود. او نسبت به نقش خود در جامعه عالی لندن آگاه است.

الیزابت دالووی
دختر 17 ساله کلاریسا و ریچارد. گفته می‌شود که او "شرقی" به نظر می‌رسد و خونسردی زیادی دارد. در مقایسه با مادرش، او از سیاست و تاریخ مدرن بسیار لذت می‌برد و امیدوار است در آینده پزشک یا کشاورز شود. او ترجیح می‌دهد وقت خود را در کشور با پدرش بگذراند تا در مهمانی مادرش.

ریچارد دالووی
شوهر ساده کلاریسا که احساس می‌کند از همسرش جدا شده است. او غرق در کار خود در دولت است.

خانم کیلمن
خانم دوریس کیلمن، معلم تاریخ مدرسه الیزابت است و یک مسیحی دوباره متولد شده است. او مدرک تاریخ دارد و در طول جنگ بزرگ از شغل معلمی خود اخراج شد. او اصل و نسب آلمانی دارد و یک کت غیرجذاب ماکینتاش می‌پوشد زیرا علاقه‌ای به لباس پوشیدن برای جلب رضایت دیگران ندارد. او به شدت از کلاریسا متنفر است اما دوست دارد با الیزابت وقت بگذراند.

سالی استون
یک علاقه عاشقانه به کلاریسا، دارد  و با او بوسه مشترکی داشت، اکنون با لرد روزتر ازدواج کرده و پنج پسر دارد. سالی روابط تیره‌ای با خانواده‌اش داشت و در جوانی زمان زیادی را با خانواده کلاریسا گذراند.

لوکرزیا "رزیا" وارن اسمیت
همسر ایتالیایی سپتیموس. او تحت فشار بیماری روانی او است و معتقد است که به خاطر آن مورد قضاوت قرار می گیرد. در طول بیشتر رمان او دلتنگ خانواده و کشورش است که پس از آتش بس برای ازدواج با سپتیموس آن را  ترک کرد.

سپتیموس وارن اسمیت
یک کهنه سرباز جنگ جهانی اول که از "شوک شلیک" و توهمات دوست متوفی خود، ایوانز رنج می برد. او که در جنگ تحصیل کرده و ممتاز شده است، از جامعه جدا شده و خود را نمی تواند احساس کند. او با لوکرزیا ازدواج کرده است که از او فاصله گرفته است.

پیتر والش
یکی از دوستان قدیمی کلاریسا که در بیشتر کارهایش در زندگی شکست خورده است. در گذشته، کلاریسا پیشنهاد ازدواج او را رد کرد. حالا او از هند به انگلیس بازگشته و یکی از مهمانان مهمانی کلاریسا است. او قصد دارد با دیزی، زنی متاهل در هند، ازدواج کند و برای طلاق همسر فعلی خود بازگشته است.

هیو وایت برد
یکی از دوستان پر زرق و برق کلاریسا، که موقعیت نامشخصی در خانواده سلطنتی بریتانیا دارد. او مانند کلاریسا به جایگاه خود در جامعه اهمیت زیادی می‌دهد. اگرچه او معتقد است که یکی از اعضای اصلی اشراف بریتانیا است، لیدی بروتون، کلاریسا، ریچارد و پیتر او را نفرت انگیز می‌دانند.

 

درون‌مایه‌های رمان خانم دالووی:

- زمان و زندگی سکولار

زمان نقش مهمی در موضوع ایمان و شک در خانم دالووی دارد. حضور قاطع گذر زمان و سرنوشت قریب الوقوع مرگ برای هر یک از شخصیت ها در سراسر رمان احساس می شود. همانطور که بیگ بن بر فراز شهر لندن می‌چرخد و هر نیم ساعت زنگ می‌زند، شخصیت‌ها نمی‌توانند متوقف شوند و متوجه تلفات زندگی در فواصل زمانی منظم در طول داستان شوند. برای سپتیموس، که جنگ شوم را تجربه کرده است، مفهوم مرگ دائماً در ذهنش شناور است، زیرا او همچنان دوستش ایوانز را در حال صحبت از چنین چیزهایی می‌بیند. چشم‌انداز دائمی آگاهی شخصیت‌ها، به‌ویژه کلاریسا، حواس‌پرتی را از این گذر زمان و حرکت نهایی به سوی مرگ منحرف می‌کند، اما هر شخصیت دائماً اجتناب‌ناپذیر بودن این واقعیت‌ها را یادآور می‌شود.

این ایده که می‌تواند هر جزئی از زندگی معنا داشته باشد و در نتیجه فرد قدردانی عمیق‌تری از زندگی داشته باشد، با پیوند دائمی شخصیت‌ها با خاطرات و ایده‌ها و چیزهای ساده تأکید می‌شود. کلاریسا حتی احساس می‌کند که وظیفه او ، برپا کردن مهمانی‌ها است به عنوان "هدیه‌ای " برای ارتباط با ساکنان لندن. سبک نوشتاری وولف از مرزهای گذشته، حال و آینده عبور می‌کند و بر ایده او از زمان به عنوان یک جریان ثابت تأکید می‌کند که تنها توسط نیرویی (یا الوهیت) در درون هر فرد به هم متصل است. تضاد آشکاری را می توان بین گذر مداوم زمان - که نماد آن بیگ بن است - و تلاقی های به ظاهر تصادفی خطوط زمانی در نوشته وولف یافت. اگرچه این گذرگاه ها تصادفی به نظر می‌رسند.

- بیماری روانی

سپتیموس، به‌عنوان قهرمان جنگ شوکه‌شده، او درمان بیماری‌های روانی و افسردگی را به تندی نقد می‌کند. وولف گفتمان پزشکی را از طریق زوال سپتیموس و خودکشی نقد می‌کند. پزشکان او قضاوت‌های فوری درباره وضعیت او می‌کنند، عمدتاً از طریق همسرش با او صحبت می‌کنند. رزیا اظهار می‌کند که سپتیموس بیمار نبود. دکتر هلمز گفت که مشکلی با او وجود ندارد.

وولف از اظهار نظر در مورد درمان بیماری روانی فراتر می‌رود. با استفاده از شخصیت‌های کلاریسا و رزیا، او این استدلال را مطرح می‌کند که مردم فقط می‌توانند اختلال استرس پس از سانحه سپتیموس را براساس هنجارهای فرهنگی خود تفسیر کنند. در طول رمان، کلاریسا با سپتیموس ملاقات نمی‌کند. واقعیت کلاریسا بسیار متفاوت از واقعیت سپتیموس است. حضور او در لندن برای کلاریسا ناشناخته است تا زمانی که مرگ او موضوع صحبت‌های بیهوده در مهمانی او شود. وولف با ملاقات نکردن این شخصیت‌ها پیشنهاد می‌کند که می‌توان بیماری روانی را در افرادی که از آن رنج می‌برند، بدون دیگران مهار کرد، افرادی که تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند و همیشه مجبور به مشاهده آن هستند. این به وولف اجازه می‌دهد تا انتقاد خود را از درمان بیماران روانی بیان کند با استدلال بزرگتر او که انتقاد از ساختار طبقاتی جامعه است. استفاده او از سپتیموس به‌عنوان جانباز کلیشه‌ای آسیب دیده، راهی است که نشان می‌دهد هنوز یادآوری‌هایی از جنگ جهانی اول در لندن در سال 1923 وجود دارد. این امواج بر خانم دالووی و خوانندگان نسل‌های مختلف تأثیر می‌گذارد. اختلال استرس پس از سانحه، افزوده مهمی به قانون اولیه قرن بیستم ادبیات بریتانیا پس از جنگ است.

شباهت هایی در وضعیت سپتیموس با مبارزات وولف با اختلال دوقطبی وجود دارد. هر دو توهم دارند که پرندگان به یونانی آواز می‌خوانند، و وولف یک بار سعی کرد مانند سپتیموس خود را از پنجره به بیرون پرت کند. وولف همچنین به دلیل وضعیت خود در آسایشگاه‌های مختلف تحت درمان قرار گرفته بود، که از آن‌جا، ضدیت او نسبت به پزشکان ایجاد شد. وولف شانزده سال پس از انتشار کتاب خانم دالووی با غرق شدن خودکشی کرد .

- مسائل وجودی

وولف با تمرکز بر افکار و ادراکات شخصیت‌ها بر اهمیت افکار خصوصی در بحران وجودی به جای رویدادهای عینی در زندگی یک فرد تأکید می‌کند. بیشتر داستان در خانم دالووی شامل درک‌هایی است که شخصیت‌ها به طور ذهنی انجام می‌دهند.

کلاریسا دالووی به عنوان زنی که قدردان زندگی است به تصویر کشیده شده است. عشق او به معمانی گرفتن ناشی از میل به گرد هم آوردن مردم و ایجاد لحظات شاد است. او مرگ سپتیموس اسمیت را به عنوان یک عمل در آغوش کشیدن زندگی تفسیر می کند و حال و هوای او سبک می‌ماند، حتی اگر در میانه مهمانی درباره آن می‌شنود.

- فمینیسم

شخصیت کلاریسا به عنوان تفسیری بر جامعه بین جنگ، نقش زنان را برجسته می‌کند و مظهر سرکوب جنسی و اقتصادی و خودشیفتگی زنان بورژوا است که هرگز گرسنگی و ناامنی زنان کارگر را نمی‌شناسند. او انتظارات اجتماعی همسر یک سیاستمدار را دنبال می‌کند و حتی از آن استقبال می‌کند، اما همچنان می‌تواند خود را ابراز کند و در مهمانی هایی که برپا می‌کند تمایز پیدا کند.

دوست قدیمی او سالی استون، که کلاریسا او را بسیار تحسین می‌کند، به عنوان یک زن مستقل بزرگ یاد می‌شود - او سیگار می‌کشید، یک بار برهنه در راهرو می‌دوید، و... اظهارات جسورانه می‌کرد تا واکنش مردم را جلب کند. هنگامی که کلاریسا در روزگار کنونی او را ملاقات می‌کند، معلوم می‌شود که یک زن خانه دار کامل است، زیرا سهم او را به عنوان یک زن ثروتمند پذیرفته است، ازدواج کرده و پنج پسر به دنیا آورده است.

- همجنس گرایی

کلاریسا دالووی به شدت جذب سالی استون در بورتون شده است. سی و چهار سال بعد، کلاریسا هنوز هم بوسه‌ای را که با یکدیگر به اشتراک گذاشته‌اند را شادترین لحظه زندگی خود می‌داند. او نسبت به سالی «همانطور که مردان حس دارند» حس دارد،  اما این احساسات را به عنوان نشانه‌ای از جذابیت همجنس‌گرایانه نمی‌شناسد.

به طور مشابه، سپتیموس توسط تصویر دوست عزیزش ایوانز تسخیر شده است. راوی سپتیموس و ایوانز را توصیف می کند که با هم بسیار صمیمی رفتار می‌کنند و جدایی ناپذیرند، با یکدیگر شریک می‌شوند، با هم دعوا می‌کنند و... در کنار آن او از رابطه جنسی با رزیا پرهیز می‌کند.

 

خانم دالووی و سینما:

مارلین گوریس، کارگردان هلندی، نسخه سینمایی خانم دالووی را در سال 1997 ساخت.
فیلمی مرتبط در سال 2002 که بر اساس رمانی به نام ساعت‌ها از مایکل کانینگهام از کمپانی پارامونت پیکچرز و میراماکس توسط استیون دالدری ساخته شده است، که مریل استریپ در نقش سردبیر نیویورک، کلاریسا، جولیان مور در نقش لورا خانه دار لس آنجلسی و نیکول کیدمن در نقش ویرجینیا وولف بازی می‌کنند. ساعت‌ها درباره یک روز از زندگی سه زن از نسل‌های مختلف است که تحت تأثیر خانم دالووی قرار گرفته‌اند: وولف دارد رمان خانم دالووی را می‌نویسد، لورا آن را می‌خواند و کلاریسا دارد آن را  زندگی می‌کند. کانینگهام عنوان رمان ساعت‌ها را برای خانم دالووی از نام ابتدایی این رمان انتخاب کرد.

 

ترجمه‌های فارسی از رمان «خانم دالووی»:

با دو ترجمه به زبان فارسی موجود است:

  1. «خانم دَلُوِی» با ترجمة فرزانه طاهری از نشر نیلوفر.
  2. «خانم دالاوی» با ترجمة خجسته کیهان از نشر نگاه.

 

کتاب‌های صوتی و الکترونیکی از خانم دالووی:

- مشخصات کتاب‌های صوتی این اثر:

1.نام کتاب    کتاب صوتی خانم دالاوی

  • نویسنده    ویرجینیا وولف
  • مترجم    خجسته کیهان
  • گوینده    آنالی طاهریان
  • ناشر چاپی    انتشارات نگاه
  • ناشر صوتی    آوانامه
  • سال انتشار    1397
  • فرمت کتاب    MP3
  • مدت    10 ساعت و 40 دقیقه
  • زبان    فارسی
  • موضوع کتاب    کتاب صوتی داستان و رمان خارجی

 

- مشخصات کتاب‌های الکترونیکی این اثر:

1.براساس نسخه‌ی چاپی نشر نگاه.
2.براساس نسخه‌ی چاپی نشر نیلوفر.

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "خانم دالاوی" می نویسد