loader-img
loader-img-2

قطعه ی 203 (داستان طنز) نوشته پوریا سوری انتشارات مروارید

5 / -
like like
like like
تکنولوژی هم چیز خوبی ست ها.... همین الان که دارم این چند خط را با آیفون عزیزم، از برزخ برای ناشر می نویسم که بزند پشت جلد کتاب، دکترمصدق کنار دستم نشسته و می گوید از قولش خطاب به شماینویسم که حلالتان کرده و اصلا چیزی توی دلش نیست که تک و تنها توی احمدآباد رهایش کردید تا دق مرگ شود. پیرمرد خوشبینانه می اندیشد و می گوید مردم با حافظه تاریخی خوبی دارند و از اشتباهاتشان درس می گیرند و دیگر چنان خبطی نمی کنند بگذریم، کتابی که در دست دارید بخش اول خاطرات من است از زندگی در قطعی 203 برزخ، یعنی سعی کرده ام آنچه موجب مرگ مشکوک من و پیوستنم به اهالی قطعدی 203 شد را مختصر برایتان شرح دهم. از همنشینانم در برزخ هم مثل همین دکتر مصدق بامعمرقذافی، محمدرضاپهلوی، سیمون دوبوواره ریچارد نیکسون، ایرج میرزا، استالین، چه گوارا و البته سرور ارجمندم استیو جابز خاطراتی را نقل کرده ام که مسلما خواندنش برای شما که آن پایین هستید و از این بالا خبری ندارید، خالی از لطف نیست. حالا مبحث شیرین عبرت گرفتن و مرگاندیشی و توبه کردن، آنهم پس از خواندن این دفترچه بماند. زیاده عرضی نیست اینکه از ناشر محترم می خواهم حق التألیف کتاب را با یک گلدان ارکیدهی بنفش، از طرف من به آدرس میوخانوم بفرستد. باقی بقایتان و شادزی درباره مؤلف: پوریا سوری: روزنامه نگار، شاعر و نویسنده قسمتی از کتاب حاضر طی سال های 90 و 91 به عنوان پاورقی در روزنامه «شرق» منتشر شده است |