loader-img
loader-img-2

تاملات و مجادلات نوشته فیودور داستایوفسکی انتشارات برج

5 / -
like like
like like

معرّفی کتاب تاملات و مجادلات

- سال انتشار کتاب تاملات و مجادلات:

این کتاب (به روسی Ряд статей о русской литературе) مجموعه مقالاتی است که در سال 1860 در مجله ی ادبی خود داستایفسکی منتشر می‌شد.

 

بخش‌هایی از کتاب تاملات و مجادلات (نشر برج، ترجمه عبدالمجید احمدی)

 ما معتقدیم ملت روس یک پدیده ی غیرعادی تاریخی برای بشریت است. شخصیت ملت روس تا حدی از شخصیت دیگر ملل اروپایی متفاوت است که خود اروپایی ها تا امروز از درک آن عاجزند و همه ی ویژگی های آن را برعکس درمی‌یابند. همه ی اروپایی ها فقط و فقط یک هدف را دنبال می‌کنند و در پی یک- و تنها یک- ایدئال اند.

 بدون شک همین است که عرض می‌کنیم. اما همه ی آن ها به لحاظ منافع بومی با یکدیگر تفاوت دارند، طوری که در برخی موارد نمی‌توانند مواضع یکدیگر را بپذیرند و با گذشت زمان از یکدیگر دور و دورتر می‌شوند و از راه اصلی و مشترک فاصله می‌گیرند. ظاهرا هرکدام از آن ها از جمع جدا می‌شوند تا با استفاده از توان و پتانسیل خود، ایدئال بشری را نزد خود پیدا کند و در نتیجه، با این کار همه ی آن ها هم به خود و هم به هدف مشترکشان لطمه وارد می‌کنند. لازم می‌دانیم در اینجا موضوعی را که پیشتر در قالب شوخی مطرح کردیم با لحنی جدی تکرار کنیم:
 انگلیسی ها تا امروز هیچ گونه عقلانیتی در فرانسوی ها نمی‌بینند و فرانسوی ها هم به نوبه ی خود انگلیسی ها را منطقی نمی‌یابند. و این نه تنها برآیند احساسات  و عقاید هرکدام از این دو ملت است، بلکه در بیانات نخبگان هر دو ملت نیز مشاهده می‌شود.
 انگلیسی از هر فرصتی برای تمسخر همسایه ی خویش استفاده می‌کند و با نفرتی شدید به ویژگی های ملی همسایه می‌نگرد. رقابت آن ها را از داشتن قضاوتی بی طرفانه محروم می‌کند. آن ها دیگر یکدیگر را نمی‌فهمند، متفاوت به دنیا می‌نگرند، اعتقادات متفاوتی دارند و این را افتخار  بزرگ خویش می‌دانند. آن ها با قوانین، اخلاقیات و نگاهشان به جهان روزبه روز از یکدیگر فاصله ی بیشتری می‌گیرند.

 

معرّفی فیودور داستایِوسکی

 فیودور میخایلوویچ داستایِفسکی یا داستایِوسکی؛ مشهورترین و بی‌بدیل‌ترین نویسنده‌ی روسی که پیامبر روسیه می‌خوانندش در سی‌ام اکتبر 1821 در مسکو در آپارتمانی که در جوار بیمارستان مارینسکی بود و پدرش در آنجا به طبابت مشغول بود، بدنیا آمد اما...

معرّفی داستایوسکی و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

سبک نویسندگی داستایوسکی:

 ویژگی بارز و  منحصر به شخص داستایفسکی در نوشته‌هایش کاوش در ذهن قهرمانان داستان و کنکاش و بررسی جنبه‌های روانی شخصیت‌های داستان‌هایش است. اکثر افراد  او را بزرگترین و شاید تنها نویسنده روان‌شناختی جهان بر می‌شمرند. از نظر فروید وی از نخستین کسانی است که دنیای روانی انسان‌ها را پیش از پیدایش روانکاوی، کاوش کرده است. در همین این ارتباط نیچه می‌گوید: «داستایفسکی یگانه روانشناسی است که از او چیزی فرا گرفتم. او یکی از بهترین ثروت‌های باد آورده‌ی زندگی من بوده است. آشنائیم با او حتی بهتر از کشف استاندال بود.»
 سوررئالیست‌ها نظریات، عقاید و اهداف خود را بر اساس نوشته‌های داستایِفسکی ارائه کرده‌اند.

 قهرمانان کتاب‌های داستایفسکی بسیار جالب توجه‌اند چون همه مریض‌اند!
 اکثر داستان‌هایش همچون زندگی شخصی خودش سرگذشت آدم‌هایی عصیان زده، بیمار و روان‌پریش است و تنها، عمیقاً تنها، او که در کودکی در خانواده‌ای بزرگ شد که تنها و منزوی بود و هیچ دوست و همبازی‌ای نداشت، این تنهایی را با خود به درون داستان‌هایش کشاند. در اکثر داستان‌هایش مثلث عشقی دیده می‌شود؛ زنی در میان عشق دو مرد یا مردی در میان عشق دو زن.
 داستایفسکی در رمان‌هایش اجتماع را از ذهن انسان می‌بیند نه ذهن انسان را از زاویه اجتماع و به همین دلیل او را از پیش‌قراولان مکتب اگزیستانسیالیسم می‌دانند. در واقع او وجود انسانی را عامل اصلی شکل‌گیری وجود اجتماع می‌داند و به همین دلیل به انسان و تاثیرگذاری انسان بر اجتماع اعتقاد عمیق دارد.

 

دیالوگ محوری رمان‌های داستایفسکی

ژاک کاتوو معتقد است که ساختار اصلی رمان‌های داستایفسکی حتی آثار ژورنالیستی وی «دیالوگ» است و باختین داستایفسکی را «از بزرگ‌ترین نوآورانِ عرصه‌ی فرم هنری» و «خالق رمان چندصدایی» می‌داند. این خودآگاهی قهرمان است که به رمان‌های داستایفسکی خصلت چندصدایی می‌دهد. خودآگاهی که در نسبت با دیگری شکل می‌گیرد.

 

داستایفسکی روزنامه‌نگار

 از زبان مترجم کتاب عبدالمجید احمدی در مقدمه کتاب می‌خوانیم که:
 همراه و همگام با گشایش‌ها و آزادی‌هایی که با تغییر سلطنت در روسیه انجام‌شده بود به‌ویژه در زمینه مطبوعات داستایوفسکی که به‌تازگی پس‌از ده سال زندان و تبعید به پایتخت بازگشته بود تصمیم می‌گیرد به‌طور جدی وارد میدان روزنامه‌نگاری ادبی و نقد شود با کمک حمایت و همفکری برادر دلسوزش میخائیل در سال 1860 مجله‌ای تأسیس می‌کند با نام مجله وِرمیا( زمان ) برادرش وظایف مدیرمسئولی و سردبیری را برعهده می‌گیرد و خود نویسنده هم فعالیت خود را در سمت دبیر دپارتمان ادبیات و نقد ادبی آغاز می‌کند بسیاری از پدیده‌ها و جریان‌های فضای ادبی آن روز روسیه به‌هیچ‌وجه باب میل داستایفسکی نبود و از همین روی  افکاری را که مدت‌ها در ذهن می‌پروراند در مجله تازه‌تأسیس ورمیا عملی کرد نقد سازنده فضای ادبی و پیشنهاد راهکارهایی برای برون رفت از رکود شخصیتی فرهنگی و ادبی کشور و مردم روسیه. او پروژه نگارش سلسله مقالاتی در باب ادبیات روس را در شماره اول مجله ی ورمیا آغاز کرد و آن را در شماره‌های و آن را در شماره‌های بعدی تا پایان سال 1861 با چاپ چهار مقاله دیگر ادامه داد.
 سلسله مقالاتی در باب ادبیات روس درواقع مجموعه‌ای است از پنج مقاله با عناوین درآمد آقای بوف و مسئله هنر کتاب سواد (شامل دو مقاله مجزا از یکدیگر ) و تازه‌ترین رویدادهای ادبی . مطالعه این مقالات در درک جهان‌بینی هنری و ادبی نویسنده و فهم شاهکارهای او کمک فراوانی به ما می‌کند و به‌ویژه مواضع ادبی و زیبایی‌شناختی او را برایمان روشن می‌کند زبان روزنامه‌نگاری داستایوفسکی به‌اندازه‌ی کافی ساده پراحساس و آتشین است شور و حرارت در سطر سطر این مقالات موج می‌زند درعین‌حال نویسنده از چارچوب منطق و عدالت خارج نمی‌شود شاید لحن نویسنده در نقد منتقدان ادبی دیگر به‌نظر خواننده ایرانی کمی تند برسد اما این لحن در فضای روسیه آن روز کاملاً طبیعی می‌نمود داستایوفسکی در این مقالات به اندازه‌ی کافی ساده و مبسوط مباحث را شرح داده‌است .

 

- موضوع اصلی مقاله اول

 موضوع اصلی مقاله اول درواقع شناخت هویت روس‌هاست او بر این باور است که روس‌ها نه‌تنها برای همسایگان اروپایی و غربی خود بلکه برای خودشان هم رازی سر به مُهرند و خودشان را نمی‌شناسند حتی طبقه روشن‌فکر همچنان مبهوت تماشای غرب است که چیزی جز انتقاد از هر پدیده‌ای که عنوان روسی را یدک می‌کشد به ذهنش نمی‌رسد داستایفسکی خود انتقادی افراطی را که به‌زعم او از نداشتن شناختی حتی سطحی از خود ،ریشه‌های خود و تاریخ برآمده است بر نمی‌تابد از دید داستایوفسکی مسیر رشدونمو جامعه ی روسیه با اروپا متفاوت و مستقل از آن است به‌زعم نویسنده روسیه برخلاف اروپای غربی هیچ‌گاه شاهد نزاع میان طبقاتی نبوده‌است و جامعه ی روسیه برخلاف جوامع اروپایی به 2 بخش پیروزها و بازنده ها تقسیم نشده‌است ازاین‌رو خاک و فضای روسیه را بی‌طرف می‌انگارد و آن را محل تلاقی و ادغام و اتحاد و اتصال انواع افکار و ایده‌ها معرفی می‌کند به اهمیت و ویژگی‌های روح روسی اشاره می‌کند روحی که ریشه و اصالت کشور_ملت روسیه را تشکیل می‌دهد مهم‌ترین ویژگی روح روسی از دید او گرایش غریزی به درک و پذیرش ویژگی های انسان شمول است.
 او بر این باور است که همین ویژگی‌های مشترک میان تمامی انسان‌ها حین مواجهه با فرد بیگانه نزد مردم روس بر ملیت نژاد و دین آن فرد ارجحیت می‌یابد و انسان روس قابلیت بیشتری برای هم‌دردی با هم‌نوع خود دارد او که در شمار شخصیت‌های تاثیر گذار و ادبی نیمه قرن نوزدهم قرار می‌گیرد از حامیان اندیشه بازگشت به اصل و ریشه روسی بود و همواره نمایندگان طبقات بالای جامعه و روشن‌فکران را به رجوع به سرچشمه ملی و اصیل روسی فرامی‌خواند ریشه بسیاری از این مشکلات را در جدا افتادگی از اصل و ملیت روسی می‌داند و بر لزوم برداشتن گام اول ازجانب روشن‌فکران و پیشرو های جامعه تاکید دارد اولین گام چیزی نیست جز گسترش سوادآموزی در سطح جامعه این درواقع خلاصه‌ای است از ایده ی روسی داستایفسکی.

 

- موضوع مقاله دوم

 موضوع اصلی مقاله دوم آقای بوف و مسئله هنر درواقع مجادله گروه‌های مختلف بر سر اصالت و رسالت هنر است پیش‌از هر چیز باید به این نکته اشاره کنیم که ادبیات در زبان و فرهنگ روسی زیرمجموعه هنر است ادبیات هنر کلام است و لازم است این مفهوم را هنگام صحبت درباره فضای ادبی و هنری روسی مدنظر داشته باشید در فضای نقد بر سر مسئله اصالت و رسالت هنر دو طرف شکل گرفت فایده‌گرایانه و پیروان هنر خالص در فضای این نقد داستایفسکی مفهوم کلیدی ارزش هنری و زیبایی‌شناختی آثار ادبی را مهم‌ترین ویژگی یک اثر ادبی یا هنری می‌نامد به باور او غنای هنری و زیبایی‌شناختی اثر است که عیار نویسنده و میزان تأثیرگذاری‌اش را مشخص می‌کند در راستای تشریح ارزش هنری از لزوم آزادی بی‌قیدوشرط الهام و قوه‌ی خلاق سخن می‌گوید و آن‌ها را پایه‌های خلق آثار ادبی و هنری می‌نامد و سپس به یک مفهوم کلیدی دیگر یعنی زیبایی اشاره می‌کند و آن را یکی از مهم‌ترین نیازهای معنوی انسان می‌داند آن‌ را نقطه ی  اوج هنر می‌شمارد و به مفهوم الهی زیبائی مطلق متصل می‌کند در ادامه به ابدیت هنر می‌پردازد از دیدگاه او هنر هیچ‌گاه منسوخ نمی‌شود زیرا جزئی از طبیعت انسان زنده است و بنابراین همواره معاصر است ازآنجاکه هنر جزئی لاینفک از طبیعت و ذات انسان است هیچ‌گاه بر خلاف مسیر انسانیت حرکت نخواهد کرد و ازاین‌رو باید به هنر اختیار تام داد و بدان اعتماد کرد اعتماد به هنر متضمن پیشرفت همه‌جانبه بشری است

 

- موضوع مقاله سوم و چهارم

 مقاله بعدی این سلسله مقالات کتاب و سواد نام دارد که خود شامل دو مقاله مجزا است در مقاله‌ی اول داستایفسکی تصویری حقیقی از طبقات اجتماعی جامعه روسیه تقسیم می‌کند به‌زعم او جامعه از دو طبقه تشکیل شده‌است : طبقه بالا _و به‌معنای اروپایی کلمه ،متمدن _ که در اروپا تحصیل‌کرده است و همه جوانب زندگی‌اش به‌شدت تحت تاثیر و اروپاست و طبقه پایین طبقه‌ی مردم عادی و ساده روس ،روستاییان و رعیت بنابر علل متعدد تاریخی و فرهنگی خندقی عمیق و عریض میان این دو طبقه حفر شده‌است به‌زعم داستایفسکی با اعلام لغو قانون برده‌داری و نظام ارباب‌رعیتی در سال 1861 نیمی از این خندق به لطف والاحضرت تزار پر شد برای پر کردن نیمه باقی‌مانده این خندق داستایفسکی گسترش سواد و دانش در میان مردم عادی را پیشنهاد می‌کند در مقاله دوم کتاب و سواد که جداگانه منتشر شده‌است داستایوفسکی به تحلیل طرح کتاب خواندنی نامه (کتابی برای مطالعه و سوادآموزی مردم عادی که در مجله یادداشت‌های وطنی به قلم نیکلای شربینا منتشرشده بود) پرداخته‌است و در کنار آن دیدگاه‌های خود را درباره موضوع گسترش سوادآموزی و دانش در میان مردم عادی و جامعه تشریح می‌کند او بر این باور است که کسانی که خواهان آموزش مردم و گسترش سوادآموزی اند نباید طوری رفتار کنند که قیم و صاحب‌اختیار مردم به‌نظر بیایند مردم چنین معلمانی را دوست ندارند به‌زعم داستایفسکی این افراد ابتدا باید در جلب اعتماد مردم تلاش کنند تا دوستشان بدارند باید حقیقتاً با مردم زندگی و کار کند و مطالب را نیز با لحنی دوستانه و از موضعی برابر با آن‌ها در میان بگذارند .

 

- موضوع مقاله پنجم

 موضوع اصلی مقاله پنجم جریان اسلاوگرایی است که پس‌از سال 1830 به راه افتاد و در نیمه‌ی قرن نوزدهم سروصدای زیادی در فضای ادبی و سیاسی و مطبوعاتی روسیه به پا کرد در این مقاله داستایفسکی روزنامه تازه‌تأسیس دِن متعلق به جبهه اسلاوگرایان را در ابتدای فعالیتش بررسی می‌کند با این‌که خود داستایفسکی و بطور کلی مجله ورمیا نگاه دوستانه‌ای به اسلاوگرایان داشت پس‌از بیرون آمدن چندین شماره از این روزنامه داستایفسکی از محتوای آن به‌شدت انتقاد می‌کند نویسنده هیات تحریریه روزنامه را به کوری اجتماعی و سیاسی عدم تحمل غیر و ترور اندیشه متهم می‌کند آنان را به مصادره ی هر ویژگی خوب ملی و مردمی روسی متهم می‌کند در این مقاله به مقایسه آرا و افکار و آثار و خدمات اسلاوگرایان و جبهه مخالف ایشان یعنی غرب‌گرایان می‌پردازد و بر این باور است که غرب‌گرایان منطقی‌تر و منعطف ترند حاضران اشتباهات خود را بپذیرند یعنی آنان درحال‌حرکت رو به جلو و پیش رفتند و بر خلاف اصلاح‌گرایان درجا نزده‌اند پیشرفت کرده‌اند و به رئالیسم رسیده‌اند همچنین بر این باور است که غرب‌گرایان بوده‌اند که با دستیابی به تمدن ( پیشرو و اروپایی ) به فکر خودشناسی افتادند و به بازگشت به ریشه و اصلی مردمی و ملی رسیدند به اعتقاد او غرب‌گرایان پدیده شگرف انسان شمولی را وارد ایده روسی و ادبیات روسی کردند.
 دیگر اینکه داستایفسکی نگرش ناقص اسلاوگرایان به مسئله ی لغو قانون ارباب‌رعیتی را به چالش می‌کشد و از چشمه جوشان عشق ملت سخن می‌گوید .

 این کتاب درواقع پنجره‌ای است بی‌واسطه به دنیای افکار و آرای داستایفسکی درباره پاره‌ای از موضوعات حیاتی و فضای ادبی قرن نوزدهم روسیه که بسیاری از نویسندگان مشهور و محبوب روس در آن  شاهکارهای خود را به نگارش درآورده‌اند بسیاری  از ویژگی‌هایی که داستایفسکی برای روح روسی و مردم روسیه برمی‌شمرد بعد از گذشت یکصد و شصت سال همچنان پابرجاست مسائلی چون تقابل اسلاوگرایی و غرب‌گرایی همواره در طول دویست سال گذشته وجود داشته‌است و دارد بسیاری از مطالب مطرح‌شده در این کتاب مسئله امروز فرهنگ هنر ادبیات و سیاست نیز به شمار می‌آید و جالب است که دیدگاه‌های داستایفسکی درواقع این مسائل بسیار راه‌گشا است.

 

- مدت زمان مطالعه تاملات و مجادلات

 این کتاب با توجه به محتوای وقت بیشتری از شما برای خواندن و درک آن طلب می‌کند شاید حداقل 3 روز برای آن نیاز باشد که وقت بگذارید.

 

ترجمه‌های فارسی تاملات و مجادلات:

 تاملات و مجادلات ، مقالاتی در باب هنر و ادبیات، ترجمه عبدالمجید احمدی، انتشارات برج 1400 شابک: 9786227280890

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

 

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "تاملات و مجادلات" می نویسد