loader-img
loader-img-2

سال بلوا نوشته عباس معروفی انتشارات ققنوس

5 / 5
like like
like like

معرفی کتاب سال بلوا توسط نشر ققنوس 

 

 

گفتم آب و سافت لنگریسمان گفت: دنگ دنگ دنگ »

فاصله ها از میان برداشته شده اند و حال و گذشته در هم آمیخته اند حسینای مسمور شده با زلفی آشفته ایستاده است، اما نه بر پله های شهرداری که در ذهن نوشافرین دکتر معصوم طناب دار حسینا را می بافد و با قنداق موزر به مغز نوشافرین می کوید سرهنگ در پی پیمودن پله های ترکی از شیراز به سنگسر می افتد؟ ملکوم آلمانی در کار ساختن یک پل بزرگ از کوه پیغمبران به کافر قلعه است و سیروان خسروی در پی آن است که همه کوچه های شهر به خیابان خسروی ختم شوند. اما همه یک داغ به پیشانی دارند. همان که سال بلوا را آغاز می کند. همان که همه ناچار به انتخابش بوده اند. و مقصر کیست وقتی بازی و بازیگر یگانه نیست؟

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "سال بلوا" می نویسد