loader-img
loader-img-2

مریخی نوشته فرهاد کشوری انتشارات نیماژ

5 / -
like like
like like
گفتم: «فاضل اسپانیولی وقتی می خواست سوار قطار بشود و از م اکوندو به روستای زادگاهش در اسپانیا برود، بازرسان قطار می خ و
استند سه صندوق دست نوشته هایش را به واگن کالا ببرند. او سر فحش را ب ه جانشان کشید و سرانجام موفق شد صندوق های دست نوشته هایش را با خ و
دش به واگن مسافری ببرد. آخرین جمله اش قبل از حرکت قطار و پیش از آن که در روستای زادگاهش ناامید شود، این
بود: «روزی که قرار بشود بشری در کوپهی درجه یک سفر کند، ادبیات در واگن کالا، دخل دنیا آمده است.» پروانه گفت: «دنیای بدون ادبیات قبرستان است.» گفتم: «کتاب کالاست، اما منظور مارکز جدایی انسان و ادبیات است. این جدایی اگر روزی سر بگیرد دخل آدم را می آورد. در آن روز دیگر غریزه ی عشق حریف غریزه ی مرگ نمی شود و دنیا قبرستان خواهد شد.»

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "مریخی" می نویسد