loader-img
loader-img-2

گزارش یک آدم ربایی (ادبیات جهان15) نوشته گابریل گارسیامارکز انتشارات آریابان

5 / -
like like
like like
موجودی تمام شده ؛ درصورت شارژ مجدد به من اطلاع بده

گزارش یک آدم‌ ربایی نوشته گابریل گارسیا مارکز انتشارات علم

5 / -
like like
like like
هم اکنون غیرقابل سفارش!

گزارش یک آدم ربایی نوشته گابریل گارسیا مارکز انتشارات نگاه

5 / -
like like
like like
هم اکنون غیرقابل سفارش!

معرّفی کتاب گزارش یک آدم‌ربایی:

- سال انتشار گزارش یک آدم‌ربایی:

گزارش یک آدم‌ربایی (به اسپانیایی: Noticia de un secuestro) یک کتاب غیرداستانی نوشته گابریل گارسیا مارکز است که اولین بار در سال 1996 به زبان اسپانیایی منتشر شد.

 

خلاصه‌ای از داستان گزارش یک آدم‌ربایی:

این کتاب ربوده شدن، زندانی شدن و درنهایت آزادی تعداد انگشت‌شماری از شخصیت‌های برجسته در کلمبیا در اوایل دهه 1990 توسط کارتل مدلین، که کارتل مواد مخدری است که توسط پابلو اسکوبار تأسیس و اداره می‌شود، بازگو می‌کند.

کتاب با شرح ربوده شدن ماروجا پاچون و بئاتریز ویلامیزار د گوئررو در شامگاه 7 نوامبر 1990 آغاز می‌شود. مردم تصور می‌کنند که ماروجا ربوده‌شده است زیرا خواهرش گلوریا پاچون، بیوه روزنامه‌نگار و بنیان‌گذار لیبرالیسم نو، لوئیس کارلوس است. گالان _ بئاتریز خواهرشوهر ماروجا و دستیار شخصی اوست.

این کتاب اولین مورد از یک آدم‌ربایی را بررسی می‌کند. در 30 اوت 1990، دایانا توربای، مدیر برنامه خبری تلویزیونی کریپتون و مجله Hoy x Hoy، به همراه چهار عضو تیم خبری خود ربوده شد. آن‌ها شامل ویرایشگر آزوسنا لیوانو ، نویسنده خوان ویتا، و اپراتورهای دوربین، ریچارد بسررا و اورلاندو آسودو هستند. روزنامه‌نگار آلمانی هیرو باس نیز در هنگام بردن آن‌ها همراه آن‌ها بود. توربای دختر رئیس‌جمهور سابق کلمبیا و رهبر حزب لیبرال خولیو سزار توربای بود. او احتمالاً در اثر آتش دوستانه- در اصطلاح نظامی، آتش دوستانه یا برادرکشی حمله‌ای است برای رسیدن به دشمن و نیروهای متخاصم که در آن نیروهای خودی نیز موردحمله واقع می‌شوند - در 25 ژانویه 1991 در یک حمله نجات پلیس به محوطه‌ای که او در آن نگهداری می‌شد، جان باخت.
آدم‌ربایی در 18 سپتامبر 1990 مارینا مونتویا و فرانسیسکو سانتوس کالدرون ، سردبیر روزنامه ال تیمپو نیز بازگو شده است.

 

بخش‌هایی از کتاب:

او از ترس می‌لرزید، ولی بر خودش مسلط بود. ازآنجاکه معتقد بود که موضوع هجوم فقط دستبردی بیش نیست، باحوصله دو انگشتری خود را از دست راستش درآورد و از پنجرۀ اتومبیل به بیرون پرتاب کرد و با خود گفت: «بگذار خودشان را با آن‌ها خفه کنند». ولی دیگر فرصتی برای او باقی نماند تا آن دو انگشتری دیگر را از دست چپش درآورد. ماروخا مچاله‌شده در صندلی عقب حتی به فکرش هم خطور نکرد که انگشتری الماس و زمردی حمل می‌کند که با گوشواره‌اش متناسب بود. دو مرد درِ سمتِ ماروخا و دو مرد دیگر درِ طرفِ بئاتریس را باز کردند. نفر پنجم از پشت شیشه گلوله‌ای به سر راننده شلیک کرد، شلیکی که به خاطر مجهز بودن اسلحه به صداخفه‌کن مثل یک آه به گوش رسید.
سپس درِ سمتِ راننده را باز کرد و با یک حرکت او را بیرون کشید و وقتی راننده بر کف خیابان قرار گرفت سه گلولۀ دیگر هم به او شلیک کرد. چه سرنوشت عجیبی: آنخل ماریا روآ سه روز پیش رانندۀ ماروخا شده بود و در شغل جدید خود با کت‌وشلوار تیره، پیراهن یقۀ آهاری و کراوات سیاه همانند یک رانندۀ وزارتخانه به نظر می‌رسید. رانندۀ قبلی هفتۀ گذشته به میل خود از کار کناره‌گیری کرده بود، او ده سال تمام رانندۀ فوسینه بود. ماروخا خیلی دیر متوجه قتل راننده شد. از مخفیگاه خود فقط متوجه سروصدای ناگهانی خرد شدن شیشه شد و بلافاصله فریادی شنید: «ما در جستجوی شما هستیم سینیورا، پیاده شوید!» دستی آهنین‌بازوی او را گرفت و از اتومبیل بیرون کشید.
ماروخا تا جایی که می‌توانست از خود دفاع کرد، در همین حین بر زمین افتاد و پایش زخمی شد. ولی آن دو مرد او را بلند کردند و به‌سوی اتومبیلی که پشت اتومبیل آن‌ها توقف کرده بود بردند. هیچ‌کس متوجه نشد که ماروخا کیفش را محکم بغل کرده بود. بئاتریس که ناخن‌های بلند و محکمی داشت و آموزش رزمی خوبی دیده بود، وقتی مرد جوان خواست او را از اتومبیل بیرون بکشد، مقاومت کرد و فریاد برآورد: «به من دست نمی‌زنید!» مرد به خود لرزید و بئاتریس پی برد که آن مرد هم مثل خودش عصبی است و هر کاری از دستش برمی‌آید. بئاتریس لحن صدایش را تغییر داد. به او گفت: «خودم پیاده می‌شوم. بگویید، چه باید بکنم.» مرد جوان تاکسی را به او نشان داد. گفت: «سوار آن تاکسی بشوید و کف آن دراز بکشید، سریع!» درهای ماشین باز و موتور روشن بود و راننده سر جایش نشسته بود.

 

معرّفی گابریل گارسیا مارکز:

گابریل گارسیا مارکز در کشور کلمبیا در دهکده آرکاتاکا در منطقه سانتامارا در 6 مارس سال 1927 میلادی به دنیا آمد. تولد او همزمان است با اعتصاب مشهور کارگران کشتزار‌های موز. همان رویدادی که سال‌ها بعد در رمان «صدسال تنهایی» مارکز آن را به تصویر کشید اما...

معرّفی گابریل گارسیا مارکز و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

ترجمه‌های فارسی از رمان «گزارش یک آدم‌ربایی»:

«گزارش یک آدم‌ربایی»: این رمان با پنج ترجمه به زبان فارسی موجود است:

  1. «گزارش یک آدم‌ربایی» با ترجمه جاهد جهانشاهی از نشر نگاه
  2. «گزارش یک آدم‌ربایی» با ترجمه کیومرث پارسای از نشر علم
  3. «گزارش یک آدم‌ربایی» با ترجمه فاطمه رسولی از نشر بهنود
  4. «گزارش یک آدم‌ربایی» با ترجمه فرزام حبیبی از نشر آریابان
  5. «گزارش یک آدم‌ربایی» با ترجمه امیرحسین فطانت از نشر اطلاعات

 

کتاب‌های صوتی و الکترونیکی از گزارش یک آدم‌ربایی:

- مشخصات کتاب‌های الکترونیکی این اثر:

1.بر اساس نسخه‌ی چاپی نشر علم.

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "گزارش یک آدم ربایی (ادبیات جهان15)" می نویسد